۞ امام علی (ع) می فرماید:
هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

موقعیت شما : صفحه اصلی » سخنرانی
  • شناسه : 2305
  • ۱۸ میزان ۱۴۰۱ - ۱۹:۱۷
  • 80 بازدید
307377691 5395077837244244 2842012611140067286 N
مراسم اربعین حسینی(ع) در شهر روستوک آلمان بر گزار شد

مراسم اربعین حسینی(ع) در شهر روستوک آلمان بر گزار شد

مسلمانان ساکن ۱۷ کشور اروپایی امسال نیز در ایام محرم و اربعین حسینی(ع) عزاداری برپا نمودند. مجمع کوثر در شهر روستوک آلمان با برگزاری مراسم سوگواری با سخنرانی، خواندن زیارت اربعین و سینه زنی از اربعین حسینی(ع) تجلیل به عمل آوردند. متن سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین سید جعفر عادلی حسینی در مراسم اربعین: ………………………………….. چه […]

مسلمانان ساکن ۱۷ کشور اروپایی امسال نیز در ایام محرم و اربعین حسینی(ع) عزاداری برپا نمودند.

مجمع کوثر در شهر روستوک آلمان با برگزاری مراسم سوگواری با سخنرانی، خواندن زیارت اربعین و سینه زنی از اربعین حسینی(ع) تجلیل به عمل آوردند.

متن سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین سید جعفر عادلی حسینی در مراسم اربعین:

…………………………………..

چه چیزی نهضت امام حسین(ع) را ماندگار کرد؟

ماندگاری حادثه عاشورا یکی از مباحث مهم در خصوص قیام امام حسین(ع) است که همواره توجه بسیاری از اندیشمندان، نویسندگان و صاحب‌نظران را به خود جلب کرده که بعد از هزار و چهارصد سال بزرگترین تجمع بشری بیش از سی و یک میلیون نفر جمعیت بدون دستمزد و انگیزه‌ی مادی و آن‌هم با پای پیاده در گرمای هوا و مسیر طولانی مانع از حضور زائران حسینی در کربلا نشده و ارائه خدمات به زائران، بیش از دو میلیارد وعده غذای رایگان توزیع می‌شود، حال و هوای اربعین حسینی(ع) را معنوی و ماندگار کرده است.

زائران با پای پیاده، روز و شب در مسیر کربلا عشق به امام حسین(ع) به‌تصویر می‌کشند و از این‌رو عوامل و انگیزه‌ی ماندگار نهضت امام حسین(ع) را در این فرصت کوتاه به دو مورد آن بصورت خلاصه عرض می‌کنم:

  1. خدا محوری: اگر کسی با خدا پیوند برقرار کند خداوند حرکت او را جاودانه می‌کند و دینداری، خداباوری و خدامحوری از جمله ویژگی‌های مهم امام حسین(ع) بود که باعث ماندگار نام و نهضت امام حسین(ع) شد.

ما در عالم شاهد انقلاب‌های مختلف با انگیزه‌های متفاوتی بودیم که پس از مدتی به فراموشی سپرده‌ شد و یا کم‌فروغ شدند؛ اما حادثه عاشورا این‌گونه نبود، با تمام مخالفت‌هایی که در طول تاریخ با این نهضت صورت گرفته حادثه عاشورا مانند آفتابی عالم‌تاب برای کل بشریت نورافشانی می‌کند.

معاویه در بیماری که به مرگش منجر شد، فرزندش یزید را طلبید و به او گفت: پسرم؛ من کار تو را آسان کردم و همه چیز را برایت آماده و دشمنان را برایت رام و گردنکشان عرب را در مقابلت خاضع ساختم و همه را تحت لوای تو جمع کردم و اینک از هیچ کس درباره حکومتی که برایت فراهم کرده‌ام نمی‌ترسم، مگر از چهار نفر؛ حسین بن علی، عبدالله بن عمر، عبدالله بن زبیر و عبدالرحمن بن ابی بکر.

وقتی یزید به حکومت رسید به فرماندار مدینه نامه نوشت که از این چهار شخصیت معروف مدینه بیعت بگیرند، وليد بن عتبه پيش از آن كه به سراغ اين چهارتن برود و خواسته‌ی یزید را با آنان در ميان بگذارند، به رايزنى با مروان بن حكم به عنوان بزرگ امويان درباره‌ی بيعت مروان را در جریان گذاشت، مروان گفت: مصلحت ایـن اسـت كـه تـا خبر مرگ معاویه منتشر نشده، از آنان بیعت بگیری واگر مخالفت كردند، گردن شان را بزنی، ولید در همان شـب، پیکی را، سراغ امام حسین(ع) فرستاد حضرت با سی نفر ازجوانان بنی هاشم وغلامان خود در حالی كه مسلح بودند به مقابل دار الخلافه رسیدند وآنان بیرون ایستادند كه اگر صدای امام حسین(ع) بلند شد برای دفاع از آن حضرت وارد شوند. بعد از مطرح كردن مرگ معاویه وبیعت با یزید، حضرت سخنان خود را در خطبه‌ای با صراحت رو در روی والی مدینه چنین فرمود: «أَیُّهَا الاَمیرُ! إِنّا أَهْلُ بَیْتِ النَّبُوَّةِ وَ مَعْدِنُ الرِّسالَةِ وَ مُخْتَلَفُ الْمَلائِکَةِ وَ مَحَلُّ الرَّحْمَةِ وَ بِنا فَتَحَ اللّهُ وَ بِنا خَتَمَ، وَ یَزیدُ رَجُلٌ فاسِقٌ شارِبُ خَمْر قاتِلُ النَّفْسِ المحَرَّمَةِ مُعْلِنٌ بِالْفِسْقِ، وَمِثْلی لا یُبایِعُ لِمِثْلِهِ، وَ لکِنْ نُصْبِحُ وَ تُصْبِحُونَ وَ نَنْتَظِرُ وَ تَنْتَظِرُونَ أَیُّنَا أَحَقُّ بِالْخِلافَةِ وَالْبَیْعَةِ».[1]

اى امیر! ما از خاندان نبوّت و معدن رسالت و جایگاه رفت و آمد فرشتگان و محلّ نزول رحمت الهى مى‌باشیم. خداوند [اسلام را] با ما آغاز کرد و با ما پایان برد. در حالى که یزید مردى است فاسق، مى‌گسار، قاتل بى‌گناهان و آن کسى که آشکارا مرتکب فسق و فجور مى‌شود. بنابراین، هرگز شخصى مانند من، با مردى همانند وى بیعت نخواهد کرد، ولى به هر حال بگذار صبح شود و به انتظار بمانیم و ببینیم کدام یک از ما، به خلافت و بیعت شایسته تریم!

فردای آن روز مروان امام حسین(ع) را دید و گفت: پیشنهاد مى‌کنم با یزید بیعت کنى که براى دین و دنیاى تو سودمندتر است و امام حسین(ع) فرمود: «إنّا لِلّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ وَ عَلَى الاِسْلامِ اَلسَّلامُ إِذْ قَدْ بُلِیَتِ الاُمَّةُ بِراع مِثْلَ یَزیدَ»؛ زمانى که امّت اسلامى گرفتار زمامدارى مثل یزید بشود باید فاتحه اسلام را خواند.

امام حسین(ع) به دنیا اعلام کرد؛ یزید ظالم است یزید دین ندارد،‌ یزید دین را ملعبه یعنی بازیچه قرار داده، یزید دروغ می‌گوید که من جانشین رسول خدایم، او فرزند همان زن جگر خوار می‌باشد که جگر یگانه سرباز رشید حمزه را خورد و او لیاقت رهبری بر مسلمانان را ندارد؛ هِند دختر عُتْبَه مشهور به هند جگرخوار، همسر ابوسفیان در جنگ احد، مشرکان را برای نبرد با مسلمانان تشویق می‌کرد و در پایان جنگ، سینه و شکم حمزه بن عبدالمطلب را پاره کرد و جگر او را به دندان گرفت. همچنین از گوش و بینی مسلمانان کشته‌شده، گردنبند و دستبند ساخت.

  1. محور دیگر ماندگار نهضت امام حسین(ع) امربه معروف و نهی از منکر است

وقتی که امام حسین(ع) می‌خواست از مدینه منوره به مکه مکرمه حرکت کند که حرکت امام حسین(ع)، حرکت عزت بود؛ یعنی عزت حق، عزت دین، عزت امامت و عزت آن راهی که جدش پیامبراسلام(ص) و پدرش امام علی(ع) رفته بودند و به همین جهت در وصیت نامه‌ای خود به برادرش محمد حنفیه نوشت که پس از وداع با برادرش و یاد آوری ضروریات دین نوشت: «… إنِّي لَمْ أَخْرُجْ أَشِرًا وَلاَبَطِرًا وَلاَمُفْسِدًا وَلاَظَالِمًا وَإنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الاْءصْلاَحِ فِي أُمَّه جَدِّي مُحَمَّدٍ صَلَّي اللَهُ عَلَيْهِ وَءَالِهِ؛ أُرِيدُ أَنْ ءَامُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَأَنْهَي عَنِ الْمُنْكَرِ، وَأَسِيرَ بِسِيرَه جَدِّي وَسِيرَه أَبِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عليه السلام…»[2] … اينكه بهشت و جهنّم حقّ است، و ساعت قيامت فرا مي‌رسد و در آن شكّي نيست. و اينكه خداوند تمام كساني را كه در قبرها هستند برمي‌انگيزاند.

من خروج نكردم از براي خوشگذارنی، و نه از براي استكبار و بلندمنشي، و نه از براي فساد و خرابي، و نه از براي ظلم و ستم و بيدادگري؛ بلكه خروج من براي اصلاح امّت جدّم محمّد صلّي الله عليه وآله مي‌باشد. من مي‌خواهم امر به معروف نمايم، و نهي از منكر كنم؛ و به سيره و سنّت جدّم، و آئين و روش پدرم عليّ بن أبي طالب عليه السّلام رفتار كنم…

پس از پیامبراسلام(ص) دوباره ارتجاع پدید آمد و نظام عشیره‏ای احیا شد که اولین آثار آن ایجاد تشتّت در میان مسلمین بود. در دوران بنی امیه هنگامی که این تشتّت‏ها عمیق شد و ارزش‏ها و منش جاهلی در بنی امیه بازگشت، آنها راه حل تشتّت‏ها و خطرات ناشی از آن را در توسل به استبداد و سرکوب دیدند. سیزده سال پس از رحلت پیامبر(ص)، خاندان بنی امیه دراندیشه‏ی گسترش قدرت خود وانتقام شکست‏های خود از بازماندگان پیامبر اسلام(ص) افتادند.[3]

چنین وضعیتی، یک انحراف عمیق را در انگاره‏های دینی به وجود آورد، به گونه‏ای که یزید سرخوش از این پندار خام، بر طبل نابودی دین کوفت و در کفر گویی یزید همین بس که وحی بر پیامبراسلام(ص) را انکار کرد و چنین سرود:

لعبت هاشم بالملک فلا    خبر جاء و لا وحی نزل

یعنی دین و حکومت از بازیچه‌های بنی هاشم بود و اکنون جز افسانه‌ای از آن بر جای نمانده و نه وحی نازل شد؛ همان شبهات که برخی در شبکه‌های اجتماعی نشخوار می‌کنند، قیام امام حسین(ع) قبلوی و تباری و قدرت طلبی مطرح می‌کنند.

لذا امام حسین(ع) در وصیت نامه خویش فرمود: «انما خرجت لطلب الاصلاح فی امۀ جدی…‏» قیام و حرکت امام حسین(ع) با شیوه امر به معروف و نهی از منکر، نسبت به احیای دین و ارزش‌های دینی، حرکت احیاگرانه بود که با قیام الهی خود، بسیاری از ارزش‌های دینی که در حال نابودی بود، زنده کرد واز این رو باید گفت که امام حسین(ع) زنده کننده اسلام است.

همین ایثار، از خود گذشتگی، عزت نفس و توجه مبارزه با استبداد است که سال‌های سال نهضت امام حسین(ع) ماندگار و الگو برای مبارزه و ظلم ستیزی و استقلال طلبی و رهایی از سلطه گرایی‌ها قرار گرفته  و از جمله کشور هند به رهبری گاندی سال 1326 خورشیدی(۱۹۴۷ میلادی)، پس از قرن‌ها استعمار اعلام استقلال شان را به دست آورد؛ مهاتما گاندی رهبر انقلاب هند، با آن عظمت در استقلال دادن به کشورش و تلاش بسیار برای رهایی هندوستان از سیطره انگلستان گفت: «من درس آزاد کردن ملتم را از مکتب سیدالشهدا(ع) گرفتم».

احـترام مـردم هندوستان به امام حسین(ع) بـه انـدازه‌ای اسـت که از زمان مـاهاتما گـاندی رهبر استقلال هند، کشور هند با جمعیت بالغ بر یک میلیارد و چهارصد میلیون نفر روز عاشورا را تعطیل عمومی اعلام کردند و تا امروز عاشورا تعطیل است.

ایثار، حماسیه و عزت امام حسین(ع) در طول تاریخ ماندگار شد وامروز به یک حرکت جهانی تبدیل شده است.

پس از سال ۶۱ هجری قمری که نهضت ماندگار و قیام امام حسین(ع) اتفاق افتاد، تا سال ۱۳۲ هجری قمری حکومت بنی امیه رفتارهای زشت را با پیروان اهل بیت(ع) و زائران امام حسین(ع) داشت،در زمان حاکمیت اموی‌ها، زائرانی ‌که به سوی مقبره‌ی حسینی ‌‌می‌رفتند، مورد دردناک‌ترین ظلم و جور بنی امیه قرار گرفتند و به سبب مظلومیت آل طاها شدند، اما عاشقان دلباختۀ اباعبدالله(ع) دست از زیارت نکشیدند. آنان پیاده و شبانه، پنهان و ترسان، تنها و دسته‌جمعی به طرف کربلا ‌‌می‌رفتند.

پس از بنی امیه، در زمان عباسیان نیز این موانع کم و بیش وجود داشت. بنی عباس بعد از آنکه پایه‌های حکومت خویش را استوار کرد، دست به تخریب قبر مطهر و برخورد با زائران زد.

چنانچه در تاریخ نقل شده متوکل عباسی پاسگاه‌هایی را نزدیک شهر کربلا ایجاد کرد. ‌‌مأموران متوکل به محض اینکه متوجه ‌‌می‌شدند شخص برای زیارت ‌‌می‌رود، او را دستگیر ‌‌می‌کردند[4] همچنان متوکل با غلامانش سراغ قبر رفت و حتى قبر را شکافت و به‏ حصیرى که پیکر امام حسین(ع) در آن بود برخورد کرد که از آن بوى مشک مى‎‏آمد. دوباره خاک ‏روى آن ریختند و آب بستند و آن زمین را مى‏‎خواستند با گاو شخم بزنند که گاوها پیشروى نمى‎‏کردند.[5] متوکل دستور داد قبر امام حسین(ع) را ویران و خانه‎هاى اطراف قبر شریف را خراب آنگاه در آن محل زراعت کنند و زائران را از زیارت بازداشت و به زندان انداخت و مورد شکنجه قرار داد[6] و علاوه بر این در برخی نقل‌های تاریخی آمده اگر زائری را در مسیر ‌‌می‌یافت، او را می‌کشت یا به شدت مجازات ‌‌می‌کرد و سرانجام متوکل دستور داد زیارت قبر امام حسین‌‌(ع) به شرط قطع دست راست‌‌، آزاد است، در ‌اندک زمانی صف مشتاقان زیارت با وجود این شرط نیز طولانی شد.

مسعودی، مورخ بزرگ، در کتاب مروج الذهب ‌‌می‌نویسد: خانمی‌ که به قصد ثبت نام زیارت حرم امام حسین‌‌(ع) مراجعه کرده بود، دست چپ خود را برای قطع کردن بیرون آورد. ‌‌مأموران به وی متذکر شدند که بهای زیارت، قطع دست راست است. خانم با نشان دادن دست قطع شدۀ خود گفت: «دست راستم را سال گذشته قطع کردید!»[7]

چند قرن بعد از سقوط عباسیان، در حادثه‌ای که سال ۱۲۱۶ هجری قمری رخ داد، وهابیان به شهر کربلا حمله کردند. مردم که غافلگیر شده بودند، دروازه‌های شهر را بستند؛ اما آنان دروازه را شکستند و به داخل شهر هجوم آوردند. وهابیون شروع به تخریب و ویرانی حرمین کردند و نزدیک به پنجاه نفر را کنار ضریح و پانصد نفر را در صحن شریف به قتل رساندند. بعضی، تعداد کشته‌شدگان را نزدیک به هزار نفر گفتند.

جابرانصاری، اولین زائر امام حسین(ع) در اربعین

روزی رسول خدا(ص)‌ به جابربن عبداللّه انصاری فرمودند: ای جابر، تو زنده می‌مانی و فرزندم محمد بن علی بن حسین راملاقات می‌کنی و سلام مرا به او برسان. سال ها از آن داستان گذشت، روزی امام زین العابدین(ع) و فرزند خردسالش محمد نزد جابر رفتند، جابر آن حضرت را در آغوش گرفت. امام زین العابدین(ع) به فرزندش محمد باقر(ع) فرمود: سر عمویت جابر را ببوس. محمد سر او را بوسید، جابر که نابینا بود پرسید: این کودک کیست؟

امام زین العابدین(ع) پاسخ داد: این پسرم محمد است. جابر او را در آغوش کشید و سخن پیامبر را درباره ملاقاتش با امام محمد باقر(ع) بیان کرد.

بنا بر منابع و روایات فراوان، جابر اولین زائر امام حسین(ع) است. شیخ طوسی می‌نویسد: «روز اربعین روزی است که جابر بن عبدالله انصاری صحابی رسول خدا(ص) از مدینه برای زیارت قبر امام حسین(ع)  به کربلا آمد و او اولین زائری بود که قبر شریف آن حضرت را زیارت کرد. در این روز زیارت امام حسین(ع) مستحب است و زیارت اربعین همین است.»[8]

بعضی‌ها می‌گویند ما جا مانده‌ایم، این درست نیست، از همین جا قلبها می‌بریم کنار مرقد اباعبدالله و سایر زائران همنوا می‌شیم:

به ياد كربلا دلها غمين است/ دلا خون گريه كن چون اربعين است

پيام خون، خطاب آتشين است/  بقاء دين، رهين اربعين است

كه تاريخ پر از خون و شهادت/  سراسر اربعين در اربعين است

عطيّه كوفى مى‏گويد: من با جابر بن عبدالله انصاری از مدینه رهسپار کربلاشدیم، هنگامی که نزدیک کربلا رسیدیم، جابر در نهر فرات غسل کرد و به شکل زائر خانه خدا لباس احرام پوشید، آنگاه سر کیسه‌ی عطری را باز کرد و مقداری از آن را بر بدن خود پاشید و خود را خوش بو ساخت. هر گامی که به سوی قبر امام حسین(ع) برمی داشت، زبانش به ذکر و یاد خدا مشغول بود؛ وقتی به مرقد نزدیک شدیم، بمن دستور داد او را كنار قبر سيّدالشّهدا(ع) راهنمايى كنم، من هم دستش را به قبر امام حسین(ع)  رساندم، چنان اشك مى‏ريخت و شيون مى‏كرد كه بى‏هوش شد، وقتى به هوش آمد سه بار گفت: يا حسين، يا حسين، يا حسين!!!

بعد عرض كرد: «حَبيبٌ لا يُجيبُ حَبيبَهُ» آيا دوست جواب دوستش را نمى‏دهد؟

آنگاه خودش جواب خود را مى‏دهد، كه جابر چگونه جواب ترا بدهد، كسى كه رگهاى گردنش قطع شده و بين سر و بدنش جدايى افتاده، در بعضى از تاريخ آمده است كه جابر و عطيّه ديدند كه از دور قافله به سوى آن ها مى‏آيد، خوب كه نزديك شدند ديدند آنها كاروان رنج كشيده حسينى هستند كه به همراه امام سجّاد(ع) مى‏آيند، جابر به استقبال آنان شتافت، همينكه امام سجّاد(ع) جابر را و جابر امام سجّاد(ع) را ديد دوباره مصيبت‏ها تداعى كرد و داغ‏شان تازه شد، با گريه و زارى كه مى‏كردند امام سجّاد(ع) فرمود: «يا جابِر هيهُنا وَاللّه قُتِلَتْ رِجالُنا وَ ذُبِحَتْ اَطْفالُنا، وَ سُبِيَتْ نِسائُنا و حُرِقَتْ خِيامِنا» «اى جابر به خدا قسم همينجا بود كه مردان ما را كشتند و كودكان و جوانان ما را بخاك و خون كشاندند، زنان ما را اسير كردند و خيمه‏هاى ما را به آتش سوزاندند».[9]

گفتنی‌ست شهر روستوک آلمان یکی از شهرهای شمال شرقی آلمان، کنار دریای بالتیک و بزرگ‌ترین شهر ایالت مکلنبورگ-فورپومرن و دانشگاه روستوک یکی از قدیمی‌ترین دانشگاه‌های جهان برای دانشجویان بین المللی در این شهر قرار دارد و مناظر طبیعی را به گونه حفظ کرده که سالانه میلیون ها نفر را به روستوک می‌کشاند.

منبع: خبرگزاری جمهور

[1].  امالى صدوق، ص 130 و بحارالانوار، ج 44، ص 312 .

[2]. اين وصيّت را محدّث قمّي در نفس المهموم، ص 45، علاّمه مجلسي در بحار الانوار ج 44، ص 329.، ملحقات إحقاق الحقّ، ج11، ص602، فتوح ابن اعثم، ج 5، ص 33-34 (با مختصر تفاوت)، خوارزمي در مقتل الحسين(ع)، ج1، ص188.

[3]. باقی، عمادالدین، جامعه‏شناسی قیام امام حسین و مردم کوفه، نشرنی، ص 23.

[4]. بحارالانوار، ج 45، ص 404 .

[5]. بحارالانوار، ج 45، ص 394 .

[6]. ابو الفرج، علی بن الحسین الأصفهانی، مقاتل الطالبیین، محقق، صقر، سید احمد، ص 478، بیروت، دار المعرفة، بی‌تا؛ ر. ک: «تخریب حرم امام حسین(ع) به دستور متوکل عباسی»، 113643.

و نیز در این زمینه ر. ک: ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل أبی طالب (ع)، ج 4، ص 64 – 65، قم، علامه، چاپ اول، 1379ق؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 45، ص 403- 404، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.

[7]. خضری، سید احمدرضا. تاریخ خلافت عباسی (از آغاز تا پایان آل بویه)، تهران: سمت، 1388. همچنان در كتاب اخبار الدول به نقل از مثير الاحزان.

[8]. شیخ طوسی، مصباح المتهجد، ص 730 و بحارالأنوار، ج 95، ص 195.

[9]. عمادالدین قاسم طبری آملی، بشارة المصطفی، ص 125، حدیث 72؛ بحارالانوار، ج 68، ص 130،‌ح 62 .