۞ امام علی (ع) می فرماید:
هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

موقعیت شما : صفحه اصلی » سخنرانی
  • شناسه : 2403
  • ۲۵ اسد ۱۴۰۲ - ۳:۲۱
  • 120 بازدید
سفیر بازمانده
سفیر بازمانده از کربلا تا شهادت

سفیر بازمانده از کربلا تا شهادت

همزمان با اسارت خاندان عصمت و طهارت و شب شهادت امام سجاد علیه السلام، سفیر بازمانده نهضت حسینی اولین سالگرد درگذشت مرحومه مغفوره علویه، مرحومه مغفوره بی بی کربلایی حسینی همسر حجت الاسلام حاج سید عباس امیری حسینی مجلس ختم قرآن کریم و مراسم عزاداری شب شهادت امام سجاد علیه السلام با حضور شخصیت های […]

همزمان با اسارت خاندان عصمت و طهارت و شب شهادت امام سجاد علیه السلام، سفیر بازمانده نهضت حسینی اولین سالگرد درگذشت مرحومه مغفوره علویه، مرحومه مغفوره بی بی کربلایی حسینی همسر حجت الاسلام حاج سید عباس امیری حسینی مجلس ختم قرآن کریم و مراسم عزاداری شب شهادت امام سجاد علیه السلام با حضور شخصیت های فرهنگی، اجتماعی و مومنین در منزل کربلایی سید کاظم حسینی واقع شهر پینبرگPinneberg) ) ایالت اشلسویگ کشور آلمان برگزار شد.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی جهاد فرهنگی، در این مراسم، حجت‌الاسلام والمسلمین سید جعفر عادلی حسینی در سخنانی، رسالت امام سجاد علیه‌السلام را در قالب دعا و جهاد فرهنگی و دعا پیرامون نقش امام زین العابدین علیه السلام سخنرانی نمودند.

همچنین در این مراسم، آقای سعید حدادیان به ذکر مصیبت و مرثیه‌سرایی پرداخت.

رئیس سازمان جهاد فرهنگی با اشاره به شرایط منحط و پر اختناق جامعه پس از واقعه کربلا و در دوره حکومت امویان، افزود: در آن شرایط سخت، امام سجاد علیه‌السلام، پیام‌های کربلا و نهضت اباعبدالله علیه‌السلام را به مردم ابلاغ و از این رو قیام‌هایی نیز صورت گرفت و کشور افغانستان از مریدان امیرالمومنین امام علی علیه السلام افتخار پیروی اهل بیت علیهم السلام را از زمان حکومت آن حضرت داشته و نباید بخاطر تعداد شبهه افکنان مردم ما افتخارات گذشته‌ی خویش را از دست دهند و باید به عاشور ستیزان نه بگویند و همچنین این مراسم، با مقتل‌خوانی، ذکر مصیبت، سینه زنی و دعائیه حجت الاسلام حاج سید رضی معلم زاده و نیز پذیرایی از عزاداران همراه بود.

اینک متن کامل سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین سید جعفر عادلی حسینی حضور خوانندگان محترم تقدیم است:

………………………………………………………………..

شهادت  جانسوز یادگار کربلا، سید الساجدین، امام زین العابدین علیه السلام  بر همه‌ی شیفتگان امامت و ولایت تسلیت باد!

حضرت امام سجّاد علیه السلام، اسوه زهد و تقوا و نمونه صبر شکیبایى و مظهر آمیختگى علم و حلم پس ازایفاى وظیفه الهى خود و حفظ ارزش‌هاى دین و پاسدارى از نهضت عاشورا و آن حضرت با ارائه خطبه‌ها از کربلا تا مدینه، عاشورا را از هجوم تحریفات نجات داد و در آخر شهادت آن امام همام در سخت ترین ادوار سیاسى واجتماعى در سال 95 هجرى قمرى به شهادت رسید.

امام سجّاد علیه السلام پس از شهادت پدر ارجمندش امام حسين علیه السلام در محرم سال 61 قمري، در 23 سالگي به مقام امامت نايل آمد و در سخت ترين و دشوارترين تاريخ امت اسلام، رهبري محبّان اهل بيت علیه السلام را بر عهده گرفت.

امام زين العابدين علیه السلام  در روز عاشورا بر اثر عروض بيماري و تب شديد از جنگ با دشمنان بازماند و به اراده الهي از آن واقعه خونين، جان به در برد، تا به عنوان حجت خدا بر روي زمين و امام امت و جانشين پدرش اباعبدالله الحسين علیه السلام، سكان كشتي طوفان زده امت را هدايت و رهبري نمايد؛ آن حضرت به همراه ساير بازماندگان قافله حسيني به اسارت دشمن در آمد و در حالي كه از بيماري توان فرسا، رنج مي‌برد، سختي اسارت اهل بيت علیهم السلام از كربلا به كوفه و از كوفه به شام را با صبر و بردباري تحمّل كرد و تسلّي و تسكيني براي ساير اسيران در بند بود و با خطبه‌هاي خود، دشمنان و جنايت كاران را رسوا و حقانيت امام حسين علیه السلام  را به گوش مسلمانان عالم رسانيد و پس از بازگشت به مدينه، به مدت 34 سال امامت را بر عهده داشت و در اين مدت نيز با حوادث و رويدادهاي بزرگي روبرو گرديد.

خطبه امام سجاد علیه السلام در شام باعث آگاهی مردم از جایگاه اهل بیت شد. واقعه حره، نهضت توابین و قیام مختار در زمان امام سجاد(ع) روی داد. مجموعه ادعیه و مناجات امام سجاد علیه السلام در کتاب صحیفه سجادیه مشتمل بر 83 دعا و مناجات گرد آمده است. رسالة الحقوق، شامل ۵۰ حقّ از حقوق خدا و بندگان، مردم و حاکمان، والدین و فرزندان، همسایگان که تبیین کنده حقوق آحاد ملت و افراد بشری در جامعه اسلامی از سخنان آن حضرت است.

اين امام همام پس از 57 سال زندگي، در محرم سال 95 هجری قمري، بر اثر زهري كه به دستور وليد بن عبدالملك اموي به آن حضرت خورانيده شد، در مدينه منوره به شهادت رسيد و در قبرستان بقيع در جوار قبر مطهر عمويش امام حسن مجتبي علیه السلام به خاك سپرده شد.[1]

سخنرانی‌ام را در دوبخش یکی یاد آوری از جنایات یزید در دوران خلافت کوتاهش به نقل از دانشمندان اهل سنت و دیگر مختصراً به قیام‌های پس از عاشور، ظلم و جنایات بنی امیه و بنی عباس به آل یاسین می‌پردازم

1) جنایات یزید در دوران خلافت کوتاهش

ابن حجر و سيوطى در تاريخ خلفاء نقل مى‌كند: وقتى اهل مدينه در اثر فسق و فجور يزيد بر او خروج كردند او لشكر زيادى براى قتل آنان فرستاد. در اين حمله مردم زيادى از صحابه رسول خدا(ص) كشته شدند و مدينه تاراج شد و هزار دختر باكره بى‌عفت شد.

ابن حجر شافعى اين واقعه را كمى بازتر نقل مى‌كند: سيصد نفر صحابه و هفتصد نفر قارى قرآن كشته شد، مال و جان و ناموس مردم مدينه در اختيار لشكر شام قرار گرفت، چند روز نماز جماعت از مسجد نبوى تعطيل شد و مردم مدينه پنهان شدند. هيچ كس قدرت نيافت داخل مسجد شود تا آنكه سگ‌ها و گرگ‌ها داخل مسجد شدند و بر منبر آنحضرت بول كردند.[2] ابن حجر از پسر يزيد نقل مى‌كند كه پدرش شراب را مباح كرد. يعنى او نه تنها شرابخوار بوده بلكه آن را (براى مردم نيز) حلال نموده بود. یزید در مدّت کوتاه خلافت خویش که سه سال و چند ماه بیشتر طول نکشید، جنایات بزرگى مرتکب شد که هر یک از آن ها به تنهایى براى رسوایى و ننگ وى و خاندانش کافى است. از میان آن ها به سه جنایت مهم اشاره مى‌شود:

  1. فاجعه خونین کربلا: مهمترین جنایتى که به دستور یزید در ابتداى حکومت وى انجام شد، ماجراى خونین کربلاى سال 61 هجرى و شهادت امام حسین علیه السلام و یاران پاکباخته و با ایمان او و به اسارت بردن زنان و کودکان حریم نبوى صلى الله علیه وآله به دست عمّال وى مى‌باشد.
    یزید در ابتداى حکومت خویش نامه اى به «ولید بن عتبه» ـ والى مدینه ـ نوشت و از وى خواست به هر قیمتى که شده از امام حسین علیه السلام، عبداللّه بن عمر و عبداللّه بن زبیر براى او بیعت بگیرد.[3]
    مطابق نقل «ابن عثم» هنگامى که یزید از خوددارى امام حسین علیه السلام و عبداللّه بن زبیر آگاه شد، نامه دیگرى به ولید نوشت و در آن تأکید کرد که در صورت امتناع حسین علیه السلام از بیعت، سرش را براى من بفرست، تا جوایز فراوانى نصیب تو شود.[4]
    با امتناع امام علیه السلام از بیعت و حرکت به سمت مکّه و کوفه، در نهایت کار به حادثه کربلا ختم شد.
    ماجراى خونین کربلا و جنایات لشکریان یزید و سرداران سپاه او در این واقعه در کتاب‌هاى شیعه و سنّى به طور مشروح آمده است و حتّى میان غیر مسلمانان نیز مورد بحث و بررسى قرار گرفته است و کتاب‌هاى فراوانى در این زمینه نوشته شده است.
  2. 2. کشتار وسیع مردم مدینه: این فاجعه در ذى حجّه سال 63 هجرى واقع شد [5]و به واقعه «حرّه» نیز معروف است.[6]
    پس از حادثه خونین کربلا و آگاهى مردم از ماهیّت یزید و پلیدى و خباثت وى، و اعلام قیام و جهاد از سوى «عبداللّه بن حنظله غسیل الملائکه» و برخى دیگر از صاحب نفوذان، انقلاب خونینى در مدینه آغاز شد.
    مردم مدینه نخست با عبداللّه بن حنظله تا پاى جان بیعت کردند و آنگاه «عثمان بن محمد بن ابوسفیان»، والى مدینه را بیرون کردند. بنى امیّه در منزل مروان بن حکم اجتماع کردند و همگى در آن جا محبوس شدند.
    مردم مدینه یزید را از خلافت خلع کرده و به بدگویى و سبّ و لعن وى پرداختند. یزید که از ماجرا مطّلع شد، لشکر عظیمى فراهم ساخت و فرماندهى آن را به عهده مردى خونریز به نام «مسلم بن عقبه» گذاشت.[7]
    این فرمانده سفّاک، پس از محاصره مدینه، مقاومت آنان را درهم شکست و به قتل و غارت مدینه پرداخت و کشتار وسیعى را در این شهر به راه انداخت. ابن اثیر مى نویسد: مسلم بن عقبه، مدینه را سه روز بر لشکریانش مباح ساخت که هرگونه بخواهند در آن عمل کنند. آنان به کشتار وسیع مردم پرداخته و اموال آنان را نیز غارت کردند.[8]
    3. آتش زدن کعبه: لشکر یزید پس از غارت مدینه براى نبرد با عبداللّه بن زبیر به سوى مکّه حرکت کرد. مسرف بن عقبه در بین راه به هلاکت رسید.[9] وى به هنگام مرگ، به سفارش یزید، «حصین بن نمیر» را به فرماندهى لشکر انتخاب کرد. لشکریان شام مکّه را محاصره کردند و ابن زبیر را که به مسجد الحرام پناهنده شده بود، مورد حمله قرار دادند. آنان با منجنیق، حرم الهى را آتش باران کردند که در نتیجه پرده ها و سقف کعبه آتش گرفت و سوخت.
    مورّخان نوشته اند که این آتش سوزى در سوم ربیع الاوّل سال 64 هجرى واقع شده است. محاصره و درگیرى شامیان با عبداللّه بن زبیر و طرفدارانش ادامه داشت، تا آن که خبر مرگ یزید به شامیان رسید و پس از آن، آن ها متفرّق شدند و به شام بازگشتند.[10]
    آرى، یزید در مدّت کوتاه خلافتش، هر سالى را با جنایتى بزرگ سپرى کرد و به جان و مال و ناموس مسلمین دست تعرّض دراز کرد و از همه عظیم تر، جنایت بزرگ عاشوراى سال 61 هجرى را پدید آورد.
    این بحث را با جمله اى از «ذهبى» ـ دانشمند معروف اهل سنّت ـ به پایان مى بریم؛ وى در معرّفى یزید مى نویسد: «کَانَ نَاصِبِیًّا، فَظّاً، غَلِیظاً، جِلْفاً، یَتَنَاوَلُ الْمُسْکِرَ، وَ یَفْعَلُ الْمُنْکَرَ، إِفْتَتَحَ دَوْلَتَهُ بِمَقْتَلِ الشَّهِیدِ الْحُسَیْنِ، وَ اخْتَتَمَهَا بِوَاقِعَةِ الْحَرَّةِ»؛ (یزید ناصبى (دشمن على و خاندانش)، خشن، تندخو و بى ادب بود. مسکرات مى نوشید و مرتکب منکرات مى شد. دولت وى با کشتن حسینِ شهید آغاز و با واقعه حرّه (مدینه) پایان یافت.[11] نفرین تمام نفرین کنندگان جهان بر او باد.

2) قیام‌های پس از نهضت حسینی

حادثه عظیم و اثرگذار قیام امام حسین علیه‌السلام که با شهادت آن حضرت و یاران فداکارش همراه شد، سبب اعتراضات و قیام‌های متعددی در جهان اسلام شد. از اعتراضات فردی زید بن ارقم، انس بن مالک و عبدالله بن عفیف ازدی گرفته تا سخنرانی‌های امام سجاد (علیه‌السلام) و حضرت زینب سلام‌الله‌علیها و تا قیام مردم مدینه(واقعه حره) قیام توابین و قیام مختار، همگی از جمله اعتراضات و قیام‌های پس از شهادت امام حسین علیه‌السلام محسوب می‌شوند. این اعتراضات و قیام‌ها ـ که مثاثر از حادثه کربلا بودند ـ هر چند سرکوب شدند؛ اما زمینه‌های سقوط حکومت بنی‌امیه را فراهم کردند و مهم‌ترین قیام‌هایی که بر ضد بنی امیه به وقوع پیوست؛ مشهورترین آن‌ها عبارتند از:

– قیام مردم مدینه: برای بیرون آمدن از فرمان خلافت یزید (واقعه حره)

– قیام توابین: با هدف خونخواهی شهادت امام حسین علیه السلام و یارانش و توبه به جهت عدم همراهی آن حضرت

– قیام مختار: برای در دست گرفتن حکومت کوفه و خونخواهی از قاتلان امام حسین علیه السلام و یارانش

ا مطالعه منابع تاریخی به روشنی در می‌یابیم که هیچیک از ائمه و اهل بیت (ع)، در زمان حیات خود دستور قیامی را صادر نکردند و در قیام‌های پس از عاشورا شرکت نداشتند، اگر چه روایاتی در تجلیل از شخصیت‌های سران این قیام‌ها در دست داریم.

هرچند در برخی قیام‌ها پیشوایان اهل سنت حامی بودند و از جمله حمایت ابوحنیفه از قیام زید بن على علیه السلام، در قیام زید بن علی زین العابدین علیه السلام علیه هشام بن عبدالملک، ابوحنیفه، پیشوای بزرگ اهل سنت، یکی از حامیان اصلی این حرکت به حساب می‌آمد.

زید شهید فرزند امام زین العابدین علیه‌السلام، از چهره‌هاى معروف و درخشان خاندان پیامبر و فردی عالم، پارسا و شجاع بود. او در عصر خلافت هشام بن عبدالملک بر ضد حکومت امویان در کوفه قیام نمود و سرانجام به شهادت رسید.

قیام زید شهید در برانگیختن احساسات مردم بر ضد دستگاه اموی – از جمله قیام عباسیان که منجر به سقوط بنی امیه شد – نقش مهمی داشت. در گفت‌وگويى كه امام صادق عليه السلام با فضيل بن يسار داشتند، پس از ارائه گزارش از شهادت زيد بن على، امام به فضيل فرمود: «مضى والله زيد عمى و اصحابه شهداء مثل ما مضى عليه على بن ابى‌طالب واصحابه» ؛ به خدا سوگند كه عمويم زيد و يارانش شهيدند همانند آنچه كه على بن ابى‌طالب و يارانش بر آن شهيد شدند.[12] بنا به گزارش منابع تاریخی، زید با انگیزه خونخواهی امام حسین علیه السلام قیام کرد و قیام او مقدمات فروپاشی حکومت بنی‌امیه ونیز همچنین عدم همراهی کوفیان، قدرت نظامی حکومت اموی و عوامل نفوذی امویان، از علل نافرجامی قیام زید بود. زید شهید دارای پنج فرزند پسر چون: یحیی، عیسی، حسین، محمد و عبیدالله ابن زید مشهور به عبیدالله الاعرج بود و پنج پسر زید شهید منشأ گروه كثيرى ازسادات منطقه‏ و جهان گرديدند چنان كه نسبت بسيارى از سادات «حسينى» و «علوى» به همين چهار پسر زيدشهيد برمى‌گردد.

  1. امامزاده يحيى

حضرت يحيى نخستين فرزند زيد شهيد است كه از همسرى به نام «ريطه» دختر ابوهاشم عبداللّه به دنيا آمد. او در سال 107 قمری در خانه‏ى(حليف القرآن) «زيد شهيد» در محله‏ى بنى هاشم بيت شرافت وعزّت ديده به جهان گشود، مادرش دختر «ابوهاشم عبداللّه ابن‌محمد حنفيّه» از زنان قبيله‏ى نور بود، كه در كوفه و در عصر حكومت سياه «يوسف ابن‌عمر»، باوضع دل خراش به شهادت رسيد.[13] جدّ مادرى وى «ابوهاشم» از سادات عالى‏النسب واز تبارامام علیG است. وى هم در مسير سفر به «بيت المقدس» توسط «سليمان ابن‌عبدالملك» مظلومانه به شهادت رسيد.[14]

  1. امامزاده عيسى

دوّمين فرزند زيد شهيد «عيسى» است كه در ماه محرم سال 109 قمری متولد شد، و در سال 169 در سن شصت سالگى در كوفه وفات كرد. او در هنگام شهادت پدرش دوازده سال داشت. مرحوم محدث قمى درمورد او مى‏نگارد: «لقب عيسى ابن‌زيد «موتم الاشبال است»[15] «عيسى ابن‌زيد» در واقعه‏ى قيام «محمد وابراهيم» پسران عبداللّه ابن‌حسن برضد خلفاى عباسى مشاركت داشت. «عيسى» وظيفه‏ى علم دارى آن جنبش را به عهده داشت، «ابراهيم» وصيت كرده بود كه بعد ازخودش رهبرى جنبش به عهده‏ى «عيسى» باشد، بعد ازشهادت ابراهيم قيام با شكست مواجه گرديد.

درنتيجه عيسى از مردم كناره‏گيرى كرده و در كوفه در خانه‏ى «على‏ابن صالح ابن‌حى» مخفى شد، وحتى حسب ونسب خود را از مردم پنهان مى‏داشت تا موقعى كه وفات يافت.[16]

برادر زاده‌اش مى‏گويد: «بعد از مدّتها التماس پدرم را راضى كردم تا نشانى عمويم را كه درخفا مى‏زيست وحكومت «عباسى» را به هراس افكنده بود به من بگويد، بعد از اصرار فراوان پدرم گفت: عمويت در يكى از محلات پستِ كوفه در لباس سقّايان زندگى مى‏كند. اگر به كوفه بروى و درابتداى فلان كوچه بايستى، در ساعت معيّن مردى را خواهى ديد كه صورتى نورانى، محاسن سپيد، چشمى پر از اشك ولبى پر از ذِكْر دارد وباشتر آبكشى مى‏گذرد. او عموى تواست ولى مبادا طورى رفتار كنى كه توجه مردم را جلب نمايى، و او را بترسانى، مبادا رفتارت طورى باشد كه مأمورين حكومت عباسى به هويّت او پى ببرند. با پذيرفتن همه‏ى اين تعهدات به آدرسى كه پدرم داده بود رفتم، همان طورى كه پدرم شرح داده بود عمويم آمد. خودم را به او شناساندم و هردو بعد از گريستن در آغوش هم به گوشه‏ى رفتيم، او داستان بيست و چند سال فرارش را برايم گفت، درضمن صحبت هايش گفت كه با نام مستعار به صورت سقّايان زندگى مى‏كند، بازنى ازدواج كرده وخداوند به او دخترى عنايت فرموده است، دختر بزرگ شده وبسن ازدواج رسيده بود، لكن فوت كرده است.

عمويم افزود كه دلم از فوت دخترم نمى‏سوزد، از اين مى‏سوزد كه من در تمام مدت زندگانى او نتوانستم به او بگويم كه «تواز فرزندان پيامبراسلام هستى وسیده مى‏باشى. و باز در ضمن حرف هايش برايم گفت: كه چه بسيار شب‏ها وروزهاى كه از گرسنگى به جان آمدم وخود وعايله‏ام قوتى براى سدجوع نداشتيم .[17]

3 . امامزاده حسين

سوّمين فرزند زيد شهيد «حسين» است كه به سال 114 قمری در شام متولد شدو در سال 135 يا 140 قمری از دنيا رفت. او به­هنگام شهادت پدرش هفت سال داشت، بعضى گويند او در اين وقت چهارساله بود. حسين كه لقبش «ذوالدَّمْعَة وذوالعبرة»[18] بود، در سن هفت سالگى پس از شهادت پدرش تحت سرپرستى امام «جعفرصادقG» قرارگرفت. آن امام همام وى را در منزل خويش برده و متصدى تعليم و پرورش او شد، او را علم زيادى آموخت، دختر «محمد ابن‌ارقط ابن‌عبداللّه الباهر» را به وى تزويج نمود. «حسين ابن‌زيد»، مردى عابد وزاهد بود، او از كثرت گريه‏هاى كه در مواقع خواندن نماز شب از خوف خدا مى‏كرد لقب او را ذوالدَّمْعَة نهادند، حسين ابن‌زيد شهيد در بغداد وفات كرد ومأمون بروى نماز گذاشت.[19]

  1. امامزاده محمد

«محمد» چهارمين و كوچكترين فرزند زيد شهيد است، كنيه‏ى او «ابوجعفر» و «ابوعبداللّه» نيز گفته‏اند؛ «محمد» در سال شهادت پدرش، بيش از چهل روز از عمرش نگذشته بود. او در فضل، تقوى، شجاعت و همّت بلند مشهور بود، و از دربار و درباريان و مداحان دربار متنفر بود، قصّه‏هاى ازفتوّت وجوان مردى او برزبان‏ها بود چنان كه داعى كبير آن را براى سادات و «علويّين» نقل كرده‏تا آن را سرمشق خود قرار داده و به آن طريق رفتار نمايند.[20]

همچنين درباره‌اش گفته‏اند: «وكان فى غاية الفضل ونهاية النبل» او به عالى‏ترين درجه‏ى فضيلت وكمال رسيده بود. حسين ابن‌محمد ابن‌ يحيى علوى از جدش نقل مى‌كند كه درباره‏ى محمد مى­گفت:

«وكان محمد ابن‌زيد من رجال بنى هاشم لسانا و بيانا» محمد ابن‌زيد از نظر بيان و گرمى سخن از مردان برجسته‌ى بنى هاشم به شمار مى‌رفت.[21]

قیام امام زاده یحیی بن زید در افغانستان

شهید یحیی بن زید شهید در سال 107هجری قمری درشهر مدینه دیده به جهان گشود . زید نام این فرزند را یحیی گذاشت. کنیه او ابوطالب وبه قتیل جوزجان معروف است. یحیی از محضر پدر بزرگوار خود استفاده نموده است.[22] براساس منابع تاریخی معتبر، یحیی بن زید بعد از شهادت پدر، تحت تعقیب دستگاه حاکم اموی قرارگرفت. از این رو،‌ همراه چند تن از یاران خویش ابتدا کوفه را به قصد کربلا به صورت مخفیانه ترک نمود. سپس مدائن، ری، خراسان، سرخس، بیهق، جوزجان و بلخ را پشت سرگذاشت.[23] در طول این مدت یحیی همچنان تحت تعقیب شدید فرمانداران هشام بن عبدالملک قرار گرفت. یحیی در جهت بسترسازی قیام خویش مدتی را در بلخ به خانه یکی از شیفتگان خویش به نام حریش بن عبدالرحمان الشیبانی به صورت مخفی سپری نمود. حریش براساسی اعمال فشار و زور از سوی فرماندار هشام در بلخ مورد بازرسی وشکنجه قرار گرفت و پس از خوردن شش­صد تازیانه هم چنان مقاومت به خرج داد و حتی سوگند یاد نمود که اگر جانش را بگیرند و یحیی در زیر قدم‌های او پنهان باشد حاضر نیست قدم بردارد.[24] سرانجام فرزند حریش نتوانست جریان را تحمل نماید و مخفی گاه یحیی را اطلاع رسانی نمود. یحیی مدتی درزندان افتاد تا پس از مکاتبه‌های چند، بین فرمانداران دستگاه اموی با مرکز خلافت امویان دوباره فرمان آزادی یحیی صادرگردید.[25] یحیی درجهت نیل به آرمان‌های بلندخویش دست از بیدار ساختن مردم علیه دستگاه غاصب اموی برنداشت. او توانست همراه با صد و بیست نفر مرد جنگی که تحت فرمان داشت، در نواحی نیشابور قیامی را علیه دشمن رهبری و ساماندهی نماید و در نتیجه شکست سختی بر سپاهیان دشمن وارد کند.[26] درتداوم همین قیام بود که همراه یاران خویش راه جوزجان را درپیش گرفت و بنا به روایتی حدود پانصد نفر در آن دیار با یحیی هم پیمان شدند.[27] طرفداران اموی نیز دست بردار نبودند. نصر بن سیار فرماندار اموی در خراسان سپاهی عظیمی حدود ده هزار نفر تحت فرماندهی سالم بن احور به سوی جوزجان گسیل داشت. پس از سه شبانه روز درگیری شدید میان طرفین، سپاهیان یحیی تاب مقاومت نیاوردند همگی کشته شدند. یحیی از ناحیه پیشانی مورد اصابت تیر قرار گرفت.[28] دشمن سر یحیی را از تن جدا و نزد فرماندار خراسان و از آنجا نزد ولید بن یزید خلیفه اموی که به تازگی قدرت را دراختیار گرفته بود، فرستادند. بدن یحیی را به دار آویختند. این بدن تا زمان به قدرت رسیدن ابومسلم خراسانی فرمان دار حکومت عباسی، همچنان روی دار آویزان بود. سرانجام ابومسلم بدن را از دار پایین آورد و بر آن نماز خواند ودفن کرد.[29]

اگر به تاریخ مراجعه کنیم، مشاهده خواهید کرد که حاکمان بنی عباس بنام انتقام خون امام حسین علیه السلام از خودشان تبلیغ نمودند و حتی لباس و سیاه پوشی در عزای امام حسین علیه السلام در حکومت پانصد ساله بنی عباس رسم شده بود و لباس سیاه، برای اولین بار به مناسبت عزاداری امام حسین استفاده و آن تحول را به راه انداختند و بعد آنها نیز مثل بنی امیه عمل نمودند.

در شرایط کنونی نیز افرادی هستند که در سفره امام صادق علیه السلام بزرگ شدند و اما با عاشورا ستیزی و ایجاد شبهه افتخارات نیاکان و مریدان امام علی علیه السلام را به فراموشی بسپارند و اینجا مسؤلیت ما و شماست که جلو اهانت آنها را بگیریم و نسل جوان را آگاه سازیم که در شبکه های اجتماعی فریب منحرفین را نخورند.

 

[1]. نگاه کنید: الارشاد (شيخ مفيد)، ص 492؛ كشف الغمه (علي بن عيسي اربلي)، ج2، ص 259؛ روضات الجنّات (موسوي خوانساري)، ج2، ص 134؛ زندگاني چهارده معصوم(ع) – ترجمه اعلام الوري- (علامه طبرسي)، ص 359؛ دائرة المعارف تشيّع، ج3، ص 252؛ منتهي الآمال (شيخ عباس قمي)، ج2، ص 1؛ روزشمار تاريخ اسلام – ماه محرم – (واردي)، ص 105

[2]. ابن حجر شافعی، ص 220 .

[3]. أَمَّا بَعْدُ! فَخُذْ حُسَیْناً وَعَبْدَاللهِ بْنَ عُمَرَ وَ عَبْدَاللهِ بْنَ الزُّبَیْرِ بِالْبَیْعَةِ أَخْذاً شَدِیداً، لَیْسَتْ فِیهِ رُخْصَةٌ، حُتَّى یُبَایِعُوا». (تاریخ طبرى، ج 4، ص 250 و کامل ابن اثیر، ج 4، ص 14).

[4]. وَلْیَکُنْ مَعَ جَوَابِکَ إِلَىَّ رَأْسُ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِىٍّ، فَإِنْ فَعَلْتَ ذَلِکَ فَقَدْ جَعَلْتُ لَکَ أَعِنَّةَ الْخَیْلِ، وَ لَکَ عِنْدِی الْجَائِزَةُ وَ الْحَظُّ الاَوْفَرُ». (فتوح ابن اعثم کوفى، ج 5، ص 26).

[5]. کامل ابن اثیر، ج4، ص120 و تاریخ طبری، ج 4، ص 374.

[6]. «حرّه» به معنای زمین سنگلاخی و سنگستان است و چون بخشی از مدینه از سنگلاخ و سنگ های اتش فشانی پوشیده شده است، آن منطقه «حرّه» نامیده شد و به علت پیدایش این فاجعه در آن منطقه و نفوذ سپاه شام به مدینه از طریق «حرّه و اقم» به «واقعه حرّه» نیز معروف شده است. (لسان العرب، واژه حرّه).

[7]. معاویه به یزید سفارش کرده بود که در صورت نقض بیعت توسط مردم مدینه، آن ها را با مسلم بن عقبه درهم بشکن! (کامل ابن اثیر، ج4، ص112 و الامامه و السیاسه، ج1، ص231).

[8]. کامل ابن اثیر، ج 4، ص 117.

[9]. پس از دفن مسرف در آن مکان و حرکت لشکر شام، زنى قبر وى را شکافت و جنازه اش را به دار آویخت، مردم پس از اطّلاع از این ماجرا، به آن مکان آمدند و جنازه اش را سنگباران کردند. (الامامة والسیاسة، ج 1، ص 242).

[10]. رجوع کنید به: تاریخ طبرى، ج 4، ص 381-384; کامل ابن اثیر، ج 4، ص 123-124; الامامة و السیاسة، ج 1، ص 241 و ج 2، ص 19 و تاریخ الخلفاء، ص 233.

[11]. سیر اعلام النبلاء، ج 5، ص 83 .

[12]. امالى شيخ طوسى، ص٣١١؛ عيون اخبارالرضا، ج١، ص٢۵٢.

[13]. زيد الشهيد، ص 173 الموسوى مقرّم .

[14]. همان، ص 171 ؛ الكامل ابن‌اثير، ج 5، ص 272 .

[15]. بضم ميم يعنى: يتيم كننده شير بچگان؛ علت اين كه وى داراى اين لقب شد اين بود كه شيرى را هنگامى كه به او حمله ور گرديده بود به قتل رساند .

[16]. منتهى الآمال، ج 2، ص 129، محدث شيخ عباس قمى. ستارگان درخشان، ج 6، ص 89 .

[17]. مهاجران آل ابى طالب، ص 10 و 11 ابو اسماعيل ابراهيم ابن‌ناصر طباطبا .

[18]. صاحب اشك .

[19]. منتهى الآمال، ج 2 ص 123 محدث بزرگ شيخ عباس قمى .

[20]. منتهى الآمال، ج 2، ص 68 محدث بزرگ شيخ عباس قمى .

[21]. شخصيت و قيام زيد ابن‌علىG، ص 394 سیدابوفاضل رضوى اردكانى .

[22] . مقرم، سید عبد الرزاق.(بی تا). رهبر انقلاب خونین کوفه، ترجمه عطاردی، ص 246، قم: انتشارات جهان.

[23] . ابوالفرج، 1408: 146 .

[24] . طبری، محمد بن جریر.(1358).تاریخ الامم والملوک، ج 5، ص 535، قاهره: مطبعه الاستقامه. ابن‌اثیر، عزالدین ابوالحسن علی.(1414).الکامل فی التاریخ، ج 3، ص 398، بیروت: مؤسسه التاریخ العربی.

[25] . ابوالفرج، 1408: 146.

[26] . یعقوبی،1374: 306 .

[27] . گیلانی،1409: 99-98 .

[28] . ابوالفرج،1408: 150 .

[29] . مسعودی،علی بن حسین.(1374).مروج الذهب، ج 2، ص 217، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران: علمی فرهنگی.

پایگاه اطلاع رسانی جهاد فرهنگی