۞ امام علی (ع) می فرماید:
هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

موقعیت شما : صفحه اصلی » مشاهیر و نخبگان
  • شناسه : 706
  • ۲۲ جوزا ۱۳۹۶ - ۹:۰۴
  • 80 بازدید
سیّد حیدر محمودى
سیّد جمال‌الدین ثانى

سیّد جمال‌الدین ثانى

(حجت الاسلام والمسلمین شهید سیّد حیدر محمودى) محمودى به سال ۱۳۳۰ خورشیدی در یک خانوادى  فقیر، مذهبى و عیار منش در بامیان پا به عرصه‏ى  گیتى نهاد،  جامع المقدمات را نزد پدرش فراگرفت. از ۱۱ سالگى سیوطى را نزد استاد فصیحى آموخت، بعداً نزد آیت اللّه عالمى بلخابى در مدرسه‏ى  «دهن شِرد» رفته ودروس حوزوى […]

(حجت الاسلام والمسلمین شهید سیّد حیدر محمودى)

محمودى به سال ۱۳۳۰ خورشیدی در یک خانوادى  فقیر، مذهبى و عیار منش در بامیان پا به عرصه‏ى  گیتى نهاد،  جامع المقدمات را نزد پدرش فراگرفت. از ۱۱ سالگى سیوطى را نزد استاد فصیحى آموخت، بعداً نزد آیت اللّه عالمى بلخابى در مدرسه‏ى  «دهن شِرد» رفته ودروس حوزوى را تعقیب کرد ،مدتى نیز نزد آیت اللّه سیّد محمد حسن رئیس یکاولنگى در مدرسه‏ى زارین درس خواند. سپس یکسال دیگر در مدرسه‏ى «قرغنه تو» ادامه‏ى تحصیل داد و از آن جا به سوى هرات رهسپار گردید. در هرات نزد آیت اللّه بصیر دروس خویش راادامه داد. درهمان جا باعده‏ى اهل فکر واندیشه همانند: شیخ حسن اخلاقى، عبداللّه واثق … آشنا گردید.

محمودى براى ادامه‏ى  تحصیل درسطوح عالیه از هرات عازم حوزه علمیه مشهد مقدس گردید وباشخصیت‏هاى معروف علمى وفکرى آن زمان همچون: آیت‏اللّه خامنه‏اى، استاد مطهرى، داکتر على شریعتى، مهندس بازرگان، على تهرانى، هاشمى نژاد، حنیف نژاد وجلال الدین فارسى … آشنا شد.

او در مدرسه‏ى جعفریه سکونت گزید و براى نخستین بار محافل گفتگو و تبادل افکار میان روشنفکران افغانى را در مشهد مقدس دایر کرد و خود به حیث محورقرارگرفته و بر همچو محافل علمى و فرهنگى نظارت مى‏نمود. جرقه‏ى روى کرد به افکارجدید وتوجه به مباحثات سیاسى در میان طلاب جوان افغانى راوزد .امتیاز بزرگ او این بود که تمام سطوح حوزه را در حد عالى بلد بوده و از اول تا آخر تدریس مى‏کرد و ضمن تدریس علوم حوزوى، به شاگردان خودخوراک فکرى نیز مى‏داد. بسیارى از طلبه‏هاى جوان مناطق مرکزى که بعدها هر یک از آنان از اعضاى شوراى رهبرى گروهاى خود شدند، نخستین بار توسط او با دنیاى سیاست و روشنفکرى آشنا شدند. از این رو اورا مى‏توان نخستین معلم نواندیشى وآغازگر عصرروشنگرى در میان طلاب افغانستانى دانست .

از جمله شاگردان اومى‏توان به طور مشخص از کسانى چون امان للّه موحدى، مصطفى اعتمادى، مهدوى اصغرى ، موسوى سفید، افتخارى سرخ، رضوانى بامیانى ،شهیدواحدى، سیّد محمد رضاعلوى… نام برد. او مانند تمام اشخاص و موارد مشابه، دوستان و دشمنان مخصوص به خود را داشت، دوستانى که تا سر حد عشق به او دل بسته بودند و دشمنانى که یک لحظه ازسمپاشى وتبلیغات سوء بر ضد اوغافل نبودند، مطابق معمول برایش بافته بودند که افکار انحرافى دارد.

سرانجام، جمع و جوش مدرسه‏ى  جعفریه از چشم ساواک پنهان نمانده و در یک شب زمستانى سال ۱۳۵۵(ه ش) طى حمله به آن مدرسه گروهى از طلاب شامل  سیّد حیدر محمودى را دستگیر کرد. پس از چند روز بقیه‏ى طلاب آزاد شدند، امّا محمودى مدتى زندانى و سپس ازایران اخراج شد، بدنبال آن واقعه حلقه‏ى که محمودى ایجاد نموده بود از هم پاشید. لکن او آتشى در دل‏هاى شاگردانش روشن کرده بود که هرگز خاموش شدنى نبود بناءا افراد پراکنده‏ى آن بعدها گِرد آمدند وهسته‏هاى اولیه‏ى  احزاب جهادى را تشکیل دادند.

سیّد حیدر محمودى و قتى که به یکاولنگ رسید با همکارى عده‏ى از معلمین وسایر اقشار جامعه در مدرسه‏ى آخندان به تدریس پرداخت .در آن وقت که یکاولنگ یکى ازمراکز تلاقى اندیشه‏هاى اسلامى و مارکسیستى بوده و محافل جرو بحث بر سر عقاید و نظریات دو طرف به صورت جدى و دیالکتیکى دوام داشت ؛ شهید محمودى با توانایى چشمگیر علمى از راه استدلال به اقناع آنان مى‏پرداخت و مدرسه‏ى آخندان تبدیل به یک جعفریه‏ى دیگرشده بود چنان که هر روز شاهد مراجعه‏ى  روشنفکران چپ و راست به پاى درس او بود. بدین ترتیب هر روزى که مى‏گذشت او جاى پاى تازه‏ى در میان روشنفکران و مردم باز مى‏کرد، او با تعهد و عشق سر شار راهش را تعقیب مى‏نمود.براستى بعضى‏ها داراى چه استعداد عجیبى هستند ،درهرجابروند درزودترین فرصت آتشى روشن مى‏کنند که تا ابد خاموش شدنى نیست.

محمودى  بعد از کودتاى کمونیستى در ثور ۱۳۵۷ خورشیدی که زمینه‏ى فعالیت فکرى در یکاولنگ برایش محدود گردید، بنابه مشورت همفکرانش، به مناطق ارزگان، دره صوف وکابل رفته وهسته‏هاى مقاومت را در آن جا پایه گذارى کرد. سخنرانى‏هاى تند او علیه کمونیسم و حسادت کینه تزان و تنگ نظران باعث شد تا والى بامیان شدیداً به او ظنین شده و از او خواست تا به بامیان بیاید، ولى محمودى در نامه هایش ضمن رد تئورى مارکسیسم هرگز نزد والی نرفت،  بعد از تبدیلى مصباح از ولایت بامیان ،محمودى شدیدا تحت تعقیب و پیگرد قرار گرفت و مجبور شد از کابل فرار کند. او مدتى به نام سیّد حیدر قالین فروش به فعالیت پرداخت ولى بعد از مدتى مورد سوء ظن دولت قرار گرفت و به سوى غزنى فرار نمود. در غزنى توسط عمال دولت دست نشانده‏ى روس دستگیر شد ولى هویت او را بازیابى نتوانستند. براى اثبات هویتش او را اولاً به کابل و بعداً به بامیان فرستادند. به محض رسیدن خبر ورودش به محبس بامیان پدرش سیّد شاه آخوند و بعضى اقارب به قصد  احوال پرسى عازم بامیان شدند، این احوالپرسى ساده لوحانه باعث شناسایى محمودى گردید. کمونیست‏ها سیّداکبرشاه (پدر) و محمودى را دستگیر و به شهادت رسانیدند.

از سیّد حیدر محمودى آثار قلمى همانند: شرح نهج البلاغه و اشعار عارفانه راجع به حکومت اسلامى … بجا مانده‏است  که هنوز چاپ و منتشر نگردیده‏است. محمودى نیز مانند سلف صالح خود، سیّد جمال‏الدین افغان فرصت ازدواج پیدانکرد.[۱]

[۱]. مصاحبه‏ى اختصاصى نگارنده با حجت‌الاسلام والمسلمین سیّد محمد رضا علوى.

– برگرفته از بخش زندانیان روحانیت تشیع افغانستان، حسین شفائى/ عرب‏ها و سادات افغانستان،کاظم فاضل .