۞ امام علی (ع) می فرماید:
هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

موقعیت شما : صفحه اصلی » مشاهیر و نخبگان
  • شناسه : 2341
  • ۲۸ قوس ۱۴۰۱ - ۳:۰۶
  • 105 بازدید
Kosar Mojalad Size
بُلبُل بوستان آل محمد

بُلبُل بوستان آل محمد

(مرحوم علاّمه سید محمد كاظم بلبل کابلی) مرحوم علاّمه سید محمدكاظم بُلبُل (فقيه، خطيب، عارف، شاعر و احيا گر ادبيات مذهبى) از مشعل داران علم و فرهنگ و مبارزات اسلامى‏بود. نام او در تاريخ افغانستان مى درخشد، مرحوم بُلبُل بخصوص در شعر و ادبيات مذهبى سر آمد معاصران خويش بود، چنان كه خود سروده: «عالمى […]

(مرحوم علاّمه سید محمد كاظم بلبل کابلی)

مرحوم علاّمه سید محمدكاظم بُلبُل (فقيه، خطيب، عارف، شاعر و احيا گر ادبيات مذهبى) از مشعل داران علم و فرهنگ و مبارزات اسلامى‏بود. نام او در تاريخ افغانستان مى درخشد، مرحوم بُلبُل بخصوص در شعر و ادبيات مذهبى سر آمد معاصران خويش بود، چنان كه خود سروده: «عالمى طوطى شدند امّا كسى بُلبُل نشد».

او در ماه رجب 1334 قمری، برابر 1295 خورشیدی در محله‏ى مراد خانى كابل ديده به گيتى گشود. دوازده ساله بود كه پدرش سید گلشاه همراه با جد و اعمام وى به دست كارگزاران «عبدالرحمان» به شهادت رسيدند. سید محمدكاظم مدتى درخانه‏ى يكى از دوستانش در محله‏ى چهاردهی كابل مخفى شد، سپس به صورت پنهانى افغانستان را به مقصد ايران ترک گفت و در سال 1366 قمری وارد حوزه‏ى علميه‏ى مشهد شد درحالى كه مقدمات علوم اسلامى را در كابل نزد دانشمندان فاميل خويش فراگرفته بود .به مدت چهارده سال علوم متداول حوزوى را آموخت.

مرحوم بلبل در سال 1361 هجری قمری براى تكميل تحصيلات و استفاده از محضر علماى بزرگ حوزه‏ى علميه نجف اشرف رهسپار آن ديار شد، مدت پنج سال در آن جا تحصيل وتفقه كرد وبهره‏هاى علمى ومعنوى شايسته‏ى برد. در سال 1365 هجری قمری دوباره به ايران بازگشته و به مشهد رفت. مدت سه سال ديگر در آن شهر اقامت كرد، سپس‏در سال 1299 خورشیدی به كابل بازگشت و براى خدمت به مردم محروم افغانستان كمربست. او آموزش احكام اسلامى دركابل را برزندگى آرام وحلقه‏هاى مباحثه‏ى علمى حوزه‏ى علميه مشهد ونجف ترجيح داد.[1]

«بلبل» پس از ورود به كابل فعاليت‏هاى تبليغى، علمى وارشادى خود را آغاز كرد. اودر مناسبت‏هاى اسلامى به ويژه در دهه‏ى اول محرم به سخنرانى وارشاد مى‏پرداخت. او باطبع روان وقريحه‏ى سرشارى كه در شعر وادبيات مذهبى داشت با سرودن قصيده‏هاى مذهبى در مدح ومنقبت امامان معصوم= و بيان فضايل، ياد آورى مصائب وترسيم مظلوميت آنان، محبت وعظمت آنان را در نهان خانه‏ى دل وعمق جان مردم تقويت وتعميق مى‏نمود.بلبل «خانه‏ى خود را تكيه­خانه ساخت و در شب‏هاى جمعه مجلس منقبت خوانى داشت و روزهاى جمعه را سخنرانى و روضه خوانى مى‏كرد. بدين طريق احكام اسلامى و وظايف دينى را به مردم مى‏آموخت. بلبل بسيارخوش ذوق بوده ودر صحبت هايش از آيات و روايات، امثال و حكم و اشعار عربى وفارسى نغز استفاده مى‏كرد. بسيار خوش بيان وخوش گفتار بود. خيلى ساده وعارفانه و بى تكلف زندگى مى‏كرد، به نحوى كه جمع مستضعفان ميان خود وبلبل هيچ گونه فاصله احساس نمى‏كردند. با بچه‏ها مزاح مى‏كرد وبابزرگان، بزرگوارانه رفتار مى‏نمود و اين بيت هميشه تكيه‏ى كلامش بود:

در گلستان بلبل ودر انجمن پروانه باش هركجا دام تماشايى كه بينى دانه باش

براستى اين روحانى آزاده وآزادگر، در گلستان سخن، بلبل و در انجمن ادب پروانه بود».[2] اوكه شاعر اهل‌بیت= وآزاده‏ى آزاد‌انديش بود، حاضر به همكارى باجمعى از درباريان كه «انجمن ادبى كابل» را براى مدح سلطان وخاندان وعمال فاسد وعيّاش وى تشكيل داده بودند، نشد. با اين همه، مجموعه‏ى «دايره‏المعارف آريانا» ناگزير شد تا در جلد سوم وچهارم خود خلاصه‏ى از شرح حال او را ـ همراه با تحريف ـ بياورد كه در قسمتى از آن آمده است: «… ديوانى كه در حدود بيست هزار بيت را شامل است ونسخه‏ى قلمى آن، نزد بازماندگانش موجود مى‏باشد.»

اشعار بلبل، روان، سليس وداراى مطالب تازه ومفاهيمى مردم پسند وعوام فهم است. بلبل پيرو سبك خراسانى بود؛ گر چه گريزهاى به سبك عراقى هم در اشعار و سروده‏هاى او مشهود است. تعداد اشعار او را بيش از رقم فوق ذكر مى‏كنند. متأسفانه او خود توفيقى براى جمع آورى و تدوين مجموع آن‏ها بدست نياورد، امّا تعدادى از آن‏ها درنزد دوستان و بازماندگان وى موجود است. از اين ميان دكتر حسين هدى قسمتى از آن را با مدخلى بر جامعه‏شناسى مذهبى افغانستان و مختصرى از زندگانى وى در سال 1365 خورشیدی به چاپ رسانيد، نقد وبررسى اشعار وى مجالى ديگر مى‏طلبد.

در پایان برای روشن شدن توانایی شعری و عشق بلبل به ذات باری تعالی یکی از قصاید زیبای او برای علاقه مندان نقل می‌شود:

قصیده توحید

صمدا حمد تو گویم که تو خلاق جهانی
احد فرد توانای توان بخش و حکیمی
تو بر آرنده نه طاق سماوات علایی
تو نگارنده نقش صورات همه خلقی
تودهی نعمت­ونقمت، تودهی­عزت وذلت
فاطر ارض و سما مخترع نور و ضیایی
مشعل افروز شب­و روز به بزم من­و مایی
تو به دور آور هنگامه هر صیف و شتایی
تو محیطی ومحاطی تو مطاعی نه مطیعی
توسمیعی، توبصیری، تو علیمی و خبیری
تو خداوند مکینی، تو خداوند مکانی
به تفکر تو نگنجی، به تصور تو نیایی
به یقیناً که تویی عالِم و عالَم همه دانی
همه­درجنب توخرد‌اند چه دنیاوچه عقبی
به­تو قایم همه‌هستی چه­بلندی وچه پستی
نه­تو‌را پشت­وپناهی نه تورا فوج وسپاهی
نه­توراگوشی­وچشمی­نه­توراغیظی­وخشمی
نه توراعرضی­وطولی نه­تورا عمقی­وقطری
نه تورا ذوق وزوالی نه تو را فوت ملالی
نه­تورا اصلی­ونسلی نه­تورا قطعی­و وصلی
به حقیقت که خدایی وخدایی به تو زیبد
نه­به­عرشی ­نه­­به­فرشی ­نه­به­لوحی­نه­به­کرسی
به­خودازجنس­هواحبس­به بدونیک نه بینی
بری­ازهیأت­وشکل­وعرض­وجوهر وجسمی
قادر لم یزلی لایق هر گونه کمالی
توبدانی­که چسان جان به تن­خاک درآری
مور و مار و ملخ و مرغ هوا ماهی دریا
همه­راهست­توسازی­همه‌رانیست توسازی
به­همه عیب­توپوشی، همه‌راجرم­تو بخشی
شنوایِ سخنان همه خلقی به حقیقت
همه­محکوم­به­حکمت،چه­بلندی­وچه­پستی
بلبل از دفتر گل حرف وفا می‌کند اظهار
احد بی‌عدد و واحد بی‌مثل و نشانی
که گر ازسنگ به صد رنگ گل آری بتوانی
تو فروزنده هفت اختر آیات خدایی
تو بر آرنده حاجات دعای همگانی
تودهی زحمت وراحت، توبخوانی توبرانی
ملک العرش علا مالک ملک دو جهانی
محفل آرای بدو نیک جحیمی و جنانی
تو پدید آور هر فصل بهاری و خزانی
تو مریدی و مرادی تو معینی و معانی
تو قدیمی، تو قدیری تو امینی تو امانی
تو خداوند زمینی، تو خداوند زمانی
به تو مخلوق نماند، تو به مخلوق نمانی
به حقیقت که تویی باقی و عالم همه فانی
تو به جنبیت مجموعه کونین کلانی
نه تو را سستی­ومستی نه‌تو را سود و زیانی
نه تورا دستی­وپایی نه تورا جسمی و جانی
نه تورا لحمی وعظمی نه تو را کام و زبانی
نه تو را هیأت وشکلی نه تو را روح روانی
نه تو را ماهی و سالی نه تو را هفته و آنی
نه تورا جنسی وفصلی نه تورا منبع و کانی
که نبود است و نباشد به تو همتایی و تانی
نه به شرقی نه به غربی نه کناری نه میانی
به خود از نوع نواقص به کم و کیف ندانی
غنی ازغفلت­وسهو وحدث و وهم وگمانی
ملک بی‌بدلی درخور هر شوکت و شانی
تو توانی که گل از صخره سمابدمانی
همه گویند ثنایت به زبانی که تو دانی
همه‌را جان تو ببخشی همه‌را جان توستانی
به­همه خلق تو روزی به شب و روزرسانی
شنوایانِ جهان را سخنان می‌شنوانی
همه معلوم به علمت چه عیانی چه نهانی
به امیدی که زند با تو شبی دم به فغانی[3]

همچنان يك قصيده‏ى بلندش را كه درباره‏ى اميرالمومنينG آمده در اين جا قسمتى از آن را مى‏آوريم:

اى در اورنگ امامت اولين مسند نشين
خسرو تخت «سلونى» شهريار «لوكشف»
يكه تاز «لافتى» شاه سرير «هل‏اتى»
كوكب برج امامت قلزم جود و كرم
حاصل ايجاد عالم باعث كون و مكان
صاحب محراب و منبر عالم لوح و قلم
منشى ديوان محشر نافذ احكام شرع
هم رئيس المسلين و هم رياض العارفي
كوثرتو يى‏و كبريا زوج بتول جانشين
ترجمان باى بسم اللّه الرحمن الرحيم
شاهباز اوج عزت عروة الوثقاى دين
قاتل اعداى ملت ناصر دين مبين
مقصد قل «انّما» سلطان اقليم زرين
قدوه‏ى اهل سعادت قبله‏ى اهل يقين
فاتح ابواب رحمت رشته‏ى حبل المتين
قاضى مار و كبوتر مرشد روح الامين
مفتى هم چار دفتر نفس ختم المرسلين
هم امام المتقين و هم امير المومنين ساقى
مصطفى شاه نجف ضرغام دين
مخزن گنجينه‏ى اسرار رب العالمين

علاّمه سید محمد كاظم بُلبُل‏در سال 1323 خورشیدی پس از يك عمر خدمت به اسلام و ملت در سن 61 سالگى در گذشت.[4]

…………………………………..

هفتاد و ششمین سالیاد علامه سید محمد کاظم بلبل(27 قوس 1398 خورشیدی) / استاد حیدری

https://www.youtube.com/watch?v=tyGnpVDScak

هفتاد و ششمین سالیاد ارتحال علامه سید محمد کاظم بلبل(27 قوس 1398 خورشیدی) / حجت‌الاسلام حسینی

https://www.youtube.com/watch?v=Dvt83ZDELiY

هفتاد و ششمین سالیاد علامه سید محمد کاظم بلبل(27 قوس 1398 خورشیدی) / مناقب خوانی در تکیه علامه بلبل

https://www.youtube.com/watch?v=tfcILspHkTU

منقبت«شوق تولاّ» توسط حجت الاسلام سید شیر آقا فروغی / شعر از: علاّمه مرحوم سید محمد کاظم بلبل کابلی

https://www.youtube.com/watch?v=GDsBnsEcBhU

 

[1]. بلبل، ص 39 – 28 حسين هدى .

[2]. گنجينه، ص 17 ميرمحمدحسن رياضى هدى .

[3]. به نقل از دایره المعارف آریانا ۳/۶۳۳، ۴/۱۸۵، دایرالمعارف ادبیات و صنعت تاجیک،۱۰/۳۰۲، مرثیه سرایان افغانستان، ۳۵-۴۶، معاصرین سخنور، ۶۴-۶۶، گنجینه ۱۵-۱.

[4]. بلبل، ص39ـ27 و 80 حسين هدى؛ هفته نامه وحدت، شماره 138، 9 سرطان 1373، ص 8.