۞ امام علی (ع) می فرماید:
هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

موقعیت شما : صفحه اصلی » مشاهیر و نخبگان
  • شناسه : 690
  • ۲۲ جوزا ۱۳۹۶ - ۸:۵۵
  • 113 بازدید
نیازی
استاد گمنام

استاد گمنام

(استاد شهید سید علی رضا بلخی) سال هاست که افغانستان در تب و تاب جنگ‌های خانمانسوز و نا آرامی می‌سوزد، مهاجرت صدها ادیب و دانشمند از یک سو و و از سوی دیگر کشته و مفقود شدن هزاران استاد دانشگاه، داکتر، انجینیر و روحانی همگی ضایعات جبران ناپذیری را بر این کشور تحمیل کرده است. […]

(استاد شهید سید علی رضا بلخی)

سال هاست که افغانستان در تب و تاب جنگ‌های خانمانسوز و نا آرامی می‌سوزد، مهاجرت صدها ادیب و دانشمند از یک سو و و از سوی دیگر کشته و مفقود شدن هزاران استاد دانشگاه، داکتر، انجینیر و روحانی همگی ضایعات جبران ناپذیری را بر این کشور تحمیل کرده است.

استاد شهید سید علی رضا بلخی معروف به سید علی آقا از جمله شخصیت‌های فرهیخته و صاحب نامی بود که در سال ۱۳۵۸ اسیر دام دژخیمان وطن شد.

استاد بلخی در سال ۱۳۱۸ در دامان پدر و مادر دانا و مبارز در شهر باستانی هرات دیده به جهان گشود. پدر وی علامه شهید سید اسماعیل بلخی(ره) شیرمردی مبارز و فهیم از درۀ بلخاب بود که برای احقاق عدالت در جامعۀ زجرکشیدۀ افغانستان گام به عرصۀ مبارزه نهاد و در این راه خطیر از جان و مال خود دریغ کرده حدود پانزده سال از جوانی خود را در زندان حکومت شاهی افغانستان  گذراند و در نهایت جام شیرین شهادت نوشید. مادر سید علی آقا نیز از دختران عفیف و معتقد هرات بود که مال و ثروت خود را در راه مبارزۀ شوهر نثار کرد و خود با صبوری تمام در دوران سختی که همسرش در زندان به سر می‌برد به مراقبت از فرزندان خود پرداخت و مخفیانه از طریق فرزند ارشدش سید علی آقا رابط علامه بلخی و همرزمانش در بیرون از زندان شد تا مسیر مبارزه همسرش خاموش نماند.

استاد شهید سید علی آقا در چنین خانواده ای گام به عرصۀ گیتی می نهد و سرشت او از اول با مبارزه و عدالت خواهی عجین می‌گردد. دو ساله است که پدرش از هرات به شهر مزارشریف تبعید می‌شود و اعضای خانواده‌اش راهی شمال افغانستان می‌گردند. کودکی سید علی آقا برعکس همسالانش با تفریح و بازی گوشی قرین نمی‌شود بلکه او در مکتب مبارزه پدر قدم به قدم پیش می‌رود و چون بزرگمردان مبارز، عضوی از جلسات سیاسی علامه بلخی می‌شود، چنانکه هنگام شکل گیری تشکل حزب ارشاد که علامه بلخی پایه گذار آن بود، سید علی آقا در حین کودکی با این حزب آشنا و بعدها همگام می‌شود.

مبارزۀ پدر اوج می‌گیرد و دولت برای جلوگیری از اغتشاش و شورش مردمی، سید اسماعیل بلخی و خانواده‌اش را به کابل فرامی خواند و سید علی آقا با محیط جدید مبارزاتی پدر آشنا می‌شود اکنون دامنۀ مبارزۀ علامه بلخی گسترش یافته و دولت وقت برای سرکوب مبارزه بدون داشتن هرگونه سندی به ناحق علامه بلخی و یازده نفر از دوستان نزدیکش را به زندان می افکند زندانی که پانزده سال از بهترین سال‌های عمر آنان را در بر می‌گیرد.

داشتن پدری مبارز که علیه ظلم و بی عدالتی جامعه قد برافراشته عاملی است که دولت اجازۀ تحصیل را از سید علی آقا که پدرش محبوس سیاسی گفته می‌شود سلب می‌کند بنابراین وی از رفتن به مکتب دولتی محروم شده تحصیل را در محیط خانه آغاز می‌کند. وی به وسیله مادر که مسلط به علوم دینی است در کنار تحصیل علوم کلاسیک، علوم قرآنی و احکام اسلامی را به خوبی می آموزد و تسلط کامل در این علوم پیدا می‌کند.

ذکاوت و باهوشی سید علی آقا به حدی است که وقتی با وساطت عده ای از مریدان اجازۀ تحصیل در مکتب را می‌یابد با دادن امتحان سویه وارد صنف چهارم لیسه نجات می‌شود و طی سال‌های تحصیل همیشه شاگرد اول صنف خود بوده و با رتبه ای بالا در سال ۱۳۴۱ در دانشگاه اقتصاد کابل قبول می‌گردد.

کودکی شهید سید علی آقا، همیشه با محنت و سختی همراه بوده است یازده ساله است که پدرش برای پانزده سال در زندان محبوس می‌شود و سید علی تنها بازوی مادر در ادارۀ خانه و خانواده می‌گردد. سید علی آقا در همان کودکی مردی با اقتدار و استوار است او نه تنها چون پدری مهربان برای خواهرانش خدیجه و صدیقه بلخی دلسوزی می‌کند بلکه با دقت ناظر رفتار و کردار آن‌ها نیز است و همواره چون سایبانی بر سر خواهران سایه می افکند و خود را سپر بلا می گرداند هم چنین مانند معلمی کارآزموده و  باتجربه راهنمای خواهرانش در امور زندگی بوده  در درس و مشق به آن‌ها کمک می‌کند.

نوجوانی سید علی آقا نیز چون کودکی او می‌گذرد در مسیر مبارزاتی پدر، حامی و رابط او با یاران و مریدانش می‌شود چنانکه پیام های مبارزاتی علامه بلخی و اشعار انقلابی او را با سختی فراوان و به نحو احسن به مریدانش رسانیده عامل گستردگی فعالیت مبارزاتی علامه در دوران زندان وی شده و ضمن آن به تحصیل خود نیز ادامه می‌دهد شخصیت محکم و استقامت سید علی آقا به حدی بارز و روشن است که هرگز طعنه و کنآیت افراد در مورد پدر محبوسش، فقر و ناداری و حتی لباس های وصله زده هیچ کدام مانع تحصیل او در مکتب نمی‌شود و سید علی آقا با رتبۀ عالی وارد دانشگاه کابل می‌گردد.

شهید سید علی آقا بلخی از دانشجویان برتر دانشگاه کابل در دوران تحصیل است او علاوه بر آنکه از درایت و خردمندی خاصی برخوردار بوده از لحاظ اخلاق و سرشت نیک زبانزد عام و خاص است رفتار و منش والای او عاملی است که تمام همصنفیان و استادان دانشگاه احترام ویژه ای برایش قائل هستند.

سال ۱۳۴۳ علامه بلخی و یارانش از زندان رها می‌شوند و سید علی آقا بعد از سال ها رنج و سختی سآیت پدر را در خانه احساس می‌کند گرچه اکنون حس آرامش به خانه بازگشته اما پدر مبارزش هم چنان فعال است و او هر روز شاهد ملاقات های گروه گروه مردم با پدر است و سید علی آقا در کنار پدر حامی مردم مستضعف و پریشان حال و خواهان عدالت می‌باشد.

سال ۱۳۴۵ زمان خوش یمنی برای خانوادۀ بلخی است زیرا تنها پسر علامه بلخی با گذراندن سالهایی پرمشقت فارغ التحصیل می‌شود سید، علی آقا با رتبۀ عالی دانشگاه اقتصاد را سپری کرده و به خاطر نبوغ و لیاقت بالایش به عنوان کدر علمی و استاد در دانشگاه کابل پذیرفته می‌شود.

در سال ۱۳۴۶ استاد علی آقای بلخی ازدواج می‌کند که ثمرۀ آن سه دختر به نام های غزال، شراره و زیتون و دو پسر به نام های سید ابراهیم و سید اسماعیل می‌باشد، متاسفانه یک سال بعد از مفقود شدن استاد سید علی آقا پسر یکساله اش سید ابراهیم که انس بیشتری با پدر دارد دوری او را تحمل نکرده دار فانی را وداع می‌کند.

دوران خوش سید علی آقا زیاد دوام نمی کند و در سال ۱۳۴۷ پدر شجاع و اندیشمندش علامه بلخی به شهادت می رسد و سید علی علاوه بر داشتن مسئولیت خانواده، عهده دار رفع مشکلات مردم و مریدان بی شمار پدر می‌شود و ضمن تمام فعالیت‌های خویش اشعار علامه بلخی را سرو سامان داده و میراث علامه بلخی را به دوستدارانش می رساند چنانکه یکی از عوامل وجود سخنان و اشعار علامه بلخی زحمت های بی حساب استاد سید علی آقای بلخی است.

روزگار سخت زندگی از سید علی آقا مردی آزموده و دانا می سازد و او با تلاش و کوشش و در اثر لیاقت بالایش در سال ۱۳۵۵ با گرفتن بورس تحصیلی از بوخم آلمان جهت دوره ماستری همراه با خانواده راهی آنجا شده به تحصیل و تدریس در دانشگاه بوخم همت می گمارد.

در سال ۱۳۵۶ باکوله باری از علم به کابل برمی گردد و بر اثر تقاضای دانشگاه کابل مجدد به عنوان کدر علمی پذیرفته می‌شود و این بار با دانشی بیشتر و تهیه لکچرهای مثمر ثمر و برگزاری کنفرانس های مفید در راه پیشرفت اقتصاد پسمانده کشور نهایت تلاش می‌کند و در راه آموزش نسل جوان از هیچ اقدامی سر باز نمی زند که نتیجه آن اکنون حضور شاگردان استاد بلخی در مناصب بالای دولتی از وزارت تا سایر پست‌های اقتصادی افغانستان است.

استاد سید علی آقای بلخی در کنار همۀ فعالیت‌های علمی و اجتماعی کتاب «اقتصاد در اسلام» را می‌نویسد  که با تأسف بعد از مفقود شدن استاد، کتابش سوزانده می‌شود و نتیجۀ سال‌ها زحمت و تلاش ایشان برباد می‌رود. با این وجود نام نامی استاد سید علی آقای بلخی به عنوان استادی کاردان و لایق همیشه بر اذهان باقی خواهد ماند و دانشگاه اقتصاد کابل هیچگاه این ضایعه را جبران نمی‌توان کرد.

رفتار عالی و استعداد سرشار استاد علی آقای بلخی چنان است که علاوه بر تدریس، به عنوان مترجم زبان آلمانی در بیرون از دانشگاه از او مدد می خواهند و سید علی آقا که مسلط به زبان‌های پشتو، انگلیسی و آلمانی است اوقات فراغت خود را با ترجمه می گذراند.

در جامعه نیز شخصیت استوار و سجایای استاد بلخی به حدی است که پیر و جوان او را چون پدرش علامه بلخی دوست می دارند و از او در امور مختلف ارشاد و راهنمایی می خواهند، نفوذ نگاه و کلام استاد بلخی از یک سو و رفتار با طمأنینه و آرام وی از سوی دیگر عاملی است که پیر و جوان او را می ستایند و در مقابلش ذوب می‌شوند اما استاد بلخی نه تنها مغرور نمی‌شود بلکه با بردباری تمام به مقابله با حوادث و مشکلات پرداخته و نهایت عصبانیتش را فقط با گزیدن کنج لب نشان می‌دهد و هیچگاه در مقابل دیگران بی ادبی و پرخاشگری نمی کند. او که خود طعم سخت فقر و محنت را چشیده حامی مردم مستضعف بوده و ضمن کمک نقدی به مستمندان با دستان خود لباس و مواد غذایی و سایر مایحتاج ضروری را به افراد غریب و مستمند می رساند.

خانواده نیز سید علی آقا را مردی فهیم، مهربان و با اقتدار می دانند چنانکه با وجود مهربانی و دلسوزی فراوانی که برای مادر، همسر، فرزندان و خواهران خویش دارد، اما هرگز بی نظمی و اغتشاش در خانواده را نمی پذیرد و چون مدیری کاردان نظام خانوادۀ خود را نظم می‌بخشد و به جبران روزهای سخت گذشته مادر و خواهران خود را بیش از همیشه حمایت می‌کند و فرزندان خویش را با نظم و ترتیب در زندگی آشنا می سازد.[۱]

تا قبل از سال ۱۳۴۸ خورشیدی وضع سیاسی کشور طوری بود که گروه های کمونیستی در موسسات تحصیلات عالی فعالیت‌های گسترده داشتند. مائوئیست ها که بنام شعله ای ها معروف بودند، در ابتدا گروه فعال قابل توجه را تشکیل می‌دادند، اما بعداً دچار انشعاب گردیدند. از آن به بعد این گروه  با منشعب شدن به گروه های کوچک، تضعیف گردیده و بجای آن، گروه های هوادار شوروی یعنی گروه های خلق و پرچم، حضور خویش را  در خیابان ها پررنگ تر ساخته بودند.

در چنین زمانی بود که نهضت اسلامی در کشور قد علم کرد و بنام جوانان مسلمان در عرصهء سیاسی کشور به عنوان یک قدرت مهم مطرح شد. از آن به بعد، قدرت کمونیست‌ها در موسسات تحصیلات عالی رو به زوال نهاد. در سال ۱۳۵۳ اکثریت کرسی های اتحادیهء محصلین در دانشگاه کابل به نماینده گان جوانان مسلمان تعلق گرفت.

در این زمان هر عضو نهضت جوانان مسلمان در تلاش بودند تا شخصیت‌های مسلمان را که شامل نهضت جوانان مسلمان هم نباشند، شناسائی نموده و با آن‌ها رابطه برقرار نمایند. من نیز وقتی قدم به فاکولتهء اقتصاد دانشگاه کابل نهادم، در کنار شناسائی همصنفی های مسلمان، تلاش نمودم تا استادان مسلمان را نیز بشناسم.

در لیست استادان نام استاد سید علی آقا بلخی نظرم را جلب نمود که در آن زمان رتبهء علمی پوهیالی داشت. او جوانی بود که با گرفتن نمرات عالی در کادر علمی فاکولتهء اقتصاد دانشگاه کابل پذیرفته شده و تازه به تدریس آغاز کرده بود. در کنار شخصیت خودش، آنچه که نظر همه محصلین مسلمان فاکولتهء اقتصاد را به سوی او جلب کرد، رابطهء وی با یکی از شخصیت‌های نامدار مشروطه خواه و مبارز مسلمان، شهید علامه سید اسماعیل بلخی بود. استاد علی آقا پسر علامه شهید بلخی بود.

شهید علی آقا شخصیتی بود فوق العاده مودب که با نرمی سخن می‌گفت و قدرت استدلال قوی را از پدر بزرگوارش به ارث برده بود. یک‌بار از وی شنیدم که می‌گفت: من از طفلی با زندان و مشکلات آن آشنا شدم. شاید منظور وی این بود که برای ملاقات با پدرش همیشه به زندان می‌رفت.

بعد از کودتای هفت ثور کمونیست‌ها، استاد علی آقا بلخی نیز مانند ده‌ها هزار تن دیگر از مسلمانان دستگیر گردید. بعضی از استادان و دستیار های آنان (اسیستانت ها) که از کمونیست‌های وابسته به گروه های خلق و پرچم بودند، کینهء شدیدی نسبت به استاد بلخی داشتند. بعد از دستگیری وی این شایعه در دانشگاه پخش شد که استاد بلخی را دستگیر کردند اما قبل از اینکه از وی تحقیق صورت گیرد، کمونیست هائی که وی را می شناختند فیصله کردند که نیازی به تحقیق و محاکمهء وی نیست زیرا در اخوانی بودن وی شکی وجود ندارد!

او را شهید کردند بدون اینکه نام وی را در قطار افراد محکوم به اعدام بنویسند. به همین دلیل نام استاد علی آقا بلخی مانند نام ده‌ها هزار شهید دیگر که بدون محاکمه بدست کمونیست‌ها اعدام شدند، در لیست منتشر شده دیده نمی‌شود.

از کسانی که در آن زمان در فاکولتهء اقتصاد دانشگاه کابل درس می خواندند و افتخار شاگردی استادعلی آقا را داشتند غیر از اینجانب می‌توان از عبدالهادی ارغندیوال وزیر اقتصاد، حمیدالله فاروقی سابق وزیر ترانسپورت، اسحاق زی سابق والی لغمان و عضو تحقیق قانون اساسی کشور، عمر خطاب صاحب امتیاز تلویزیون پیام افغان در امریکا و دیگر چهره های مطرح را می‌توان نام برد. [۲]

از آنجایی که دشمن همیشه به دنبال از بین بردن شخصیت‌های کاردان و کارساز جامعه است استاد سید علی آقا بلخی در سال ۱۳۵۸ روز ۲۲ جوزا از سر کلاس درس در دانشگاه کابل همراه با تعداد از شاگردان وفادارش ربوده می‌شود و برای همیشه جای خالی خود را در دانشگاه، جامعه و خانواده باقی می‌گذارد.

خانوادۀ داغدیدۀ علامه بلخی بار دیگر با غم از دست دادن پدر و برادری بزرگوار روبرو می‌شوند و فرزندان و همسر داغدارش سال‌ها به انتظار بازگشت ایشان می نشینند تا اینکه در سال ۱۳۹۲ بعد از حدود ۳۵ سال خبر شهادت این عزیز سفر کرده داغ دل همه را تازه می‌کند و این شعر زیبای علامه بلخی که برای فرزندش شهید استاد سید علی آقا سروده است در گوش همه نجوا می‌شود:

 

عزیزم، ای علی آقای بلخی

ایا فرزند خوش سیمای بلخی

تویی ای یادگار رفتگانم

ضیاء دیدۀ بینای بلخی

نهال رسته امروزم امید است

ثمر گیرد زتو فردای بلخی

تو باشی باقیات الصالحاتم

چه در دنیا، چه در عقبای بلخی

به یاد صبح روی توست روشن

به زندان ظلمت غم های بلخی

به پای مهد طفلی هایت، ای جان

سحر گشته بسی شب‌های بلخی

تو را چون اوّل عهد شباب است

فزون شد زان سبب سودای بلخی

به گوش جان شنو پند پدر را

نه صورت باش، شو معنای بلخی

پی آموزش علم و ادب باش

سفرها کن چو مولانای بلخی

قدم سنجیده نه در ره که خورده است

هزاران خار غم در پای بلخی

به هر کاری بجو مرضای خالق

همین است از تو استدعای بلخی

به حبل دین بزن دست توسّل

یگانه عروه الوثقای بلخی

منه قرآن ز کف دایم که باشد

پی ترویج او غوغای بلخی

ز نا اهلان و از جُهّال بگریز

شوی تا نخبۀ دانای بلخی

ز منهتّات حق پرهز و می نوش

می توحید از صهبای بلخی

همیشه باش بر فرمان مادر

که باشد او عزیز آقای بلخی

حیات من رهین رحمت اوست

شمیم اوست روح افزای بلخی

به خواهر ها رؤرف و مهربان باش

بگیر، ای پور بلخی! جای بلخی

ز بلخاب و ز اهلش رو مگردان

که باشد مسکن بابای بلخی

خدا باشد نگهدارت به هر دم

نباشد پس دگر پروای بلخی

دعایت می‌کنم، یارب نگهدار

ز سنگ فتنه‌ها مینای بلخی

[۱] . به قلم سرکار خانم، داکتر سیده شکوفه اکبرزاده .

[۲] . مصاحبه اختصاصی نگارنده با وحیده مژده کارشناس امورسیاسی و از شاگردان استاد شهید علی آقا بلخی .

برچسب ها