22مین برنامهی زنده جنبش بیداری، به مناسبت گرامی داشت از هشتمین سالیاد ارتحال فقید سید حسین انوری از صفحه فیسبوک محمد علی مقدسی بتاریخ 19 سرطان 1403 خورشیدی((9july2024 برگزار شد. در این برنامه صحبتهای استاد سید جعفر عادلی حسینی اینگونه آغاز شد: من در ابتدا ورود ماه محرم و سالروز شهادت امام حسین(ع) و یارانش […]
22مین برنامهی زنده جنبش بیداری، به مناسبت گرامی داشت از هشتمین سالیاد ارتحال فقید سید حسین انوری از صفحه فیسبوک محمد علی مقدسی بتاریخ 19 سرطان 1403 خورشیدی((9july2024 برگزار شد. در این برنامه صحبتهای استاد سید جعفر عادلی حسینی اینگونه آغاز شد:
من در ابتدا ورود ماه محرم و سالروز شهادت امام حسین(ع) و یارانش را به همه مسلمانان جهان تسلیت میگویم.
همچنان هشتمین سالِ درگذشت سترجنرال مرحوم سید حسین انوری را به خانواده، همسنگران و دوستانش تسلیت میگویم.
من در سال 1366 خورشیدی که در حوزه علمیه شیراز مشغول تحصیل بودم، توسط همولسوالیمان شهید غلام نبی مشتاق با مرحوم انوری آشنا و تا آخر همکار با ایشان هم بودیم، من در زمان مرحوم انوری عضو شورای رهبری و رئیس کمیسیون فرهنگی حزبی بودم که او رئیس این شورا بود، من بسیاری از اندوختهی ذهنی انوری و فیصلههای شورای رهبری را با جزئیات در جریان هستم.
من بهعنوان نزدیکترین دوست، شناختی که از مرحوم انوری دارم و سه سال قبل کتاب «سپهسالار» کارنامهی جهادی، سیاسی و مدیریتی او را با سایز رقعی و در حدود500 نوشتم و من به این باورم که امروز در این غوغای وانفسا و در این فضای نفسگیر و هوای مسموم مانند انوری و ثبات قدمش نیازمندیم.
مرحوم انوری؛ شخصیت جهادی و مقاومت گرِ بود که با شجاعت و قاطعیت که داشت تا آخر به مارزهاش دادمه داد و با رژیم وابسته به روسها معامله نکرد و در شکست تجاوز نظامی روسها به افغانستان نقش مهمداشت. مرحوم انوری یکی از سران برجستهی جهادی که در تحولات سیاسی و نظامی کشور در زمان جهاد و حکومت مجاهدین و نیز دورهی مقاومت تا عصر دموکراسی که در پستهای وزارت زراعت و ولایتهای کابل و هرات، نماینده مردم کابل در شورای ملی و درنهایت مشاور ارشد رئیسجمهور در امور نظامی و امنیتی نقش کلیدی داشت.
مرحوم انوری؛ از بسیاری فرماندهان و رهبران احزب و سازمانهای سیاسی بیشتر تحصیلات و تجربهی اداری داشت، انوری افزون بر فرماندهی و مدیریت تشکیلات نظامی منظمِ که داشت، در تحولات نیم قرن اخیر افغانستان نقش پر رنگ و تعیین کننده داشت و چی بسا در جبهات گوناگون پیشگام ترین نیرو را رهبری مینمود.
مرحوم انوری؛ سهم مهم و قابل ملاحظهای در حکومتداری و ایستادگی در برابر بیعدالتیهارا داشت، به حقوق شهروندی باورمند بود و عملاً در برابراستبداد و ستم ملی فرا مذهبی و قومی ایستادگیداشت که در حکومتداری خود در کابل و هرات ثابت نمود.
مرحوم انوری؛ نخستین هستهی مقاومترا در شهرکابل بهوجود آورد که بیش از 5000 چریك در داخل شهر و در 21 حوزه عملیات مخفى به رهبری مرحوم انوری فعالیت داشتند که خبرنگاران مشهور غربی و اروپایی از جمله: جان سِمپسون خبرنگار مشهور بیبیسی، ژیل لیونو خبرنگار فرانسوی، دیبید خبرنگار بلژیکی و دیگر خبرنگاران از اطراف کابل و جبهات سنگلاخ، شمالی، جاجی گزارشات مفصلی را تهیه و منتشر نمودند و صاحب نظران نظامی با حضور رسانهها از سید حسین انوری، شهید احمدشاه مسعود و جلالالدین حقانی، تأثیرگذارترین نظامیان افغانستان دانستند و صاحبنظران جایگاه آنها را در ردیف اول و عامل شکست روسها خواندند، مخصوصاً با گزارش چند ساعتهی جان سِمپسون در بیبیسی طلسم را شکستاند و سرخط خبر در آن زمان قرار گرفت.
مرحوم انوری در دوران جهاد چریک افسانهای بود و مُخ روسها را به فغان آورد و در درهی سنگلاخ منطقهای مشرف بر کوههای پغمان و اطراف پایتخت، بهنام غُند حضرت مهدی(عج)، ایجاد و او علاوه بر کارد نظامی در عرصههای سیاسی، فرهنگی و خدماتی از کارنامههای نیک برخوردار بود. مرحوم انوری فرا منطقوی جهاد نمود و پایگاه خاتمالانبیا(ص) و قبرستان شهدای جاجی در ولایت پکتیا یک نمونهاش که حتی در آن منطقه فارسیزبان وجود ندارد، چه رسد به اهل تشیع و قبرستان شهدای جاجی شاهد این ادعای ماست.
مرحوم انوری؛ افزون بر خدمات اجتماعی و تأسیس مراکز آموزشی و صحی در مناطق محروم افغانستان در مبارزات فرهنگی نیز بهصورت سازمانیافته از طریق علما، مراکز فرهنگی و انجمنها در داخل کشور و نمایندگیهای خارج از کشور فعالیت گسترده داشت. از جمله نشرات شورای ولایتیکابل مانند ماهنامه پیام شهدا، نشریه مردم… در خارج و در داخل کشور پيام سنگر، مسئولیت زن مسلمان، فریاد اسلام، طلوع سبز… که از مركز فرهنگى «غُند حضرت مهدى(عج) » چاپ مىشد و علاوه بر نشرات نامبرده، جهت پوشش خبری با راه اندازى يك استيشن راديوىی با فركانس و موج كوتاه به نام «راديو صداى كابل» برنامه دینی و اجتماعی و گزارشات نظامی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی نیز از رادیو صدای کابل منتشر میشد.
مرحوم انوری؛ تشکیلاتی عمل مینمود، برخلاف بسیاری از سران احزاب جهادی و سیاسی دیگر که حزب شان خانوادگی بودند، در حزبِ که آنرا مرحوم انوری رهبری مینمود، تحصیلکردگان، نخبگان، متنفذین و انسانهای دردمند کنارش بود، حتی برادرانش که در جهاد سهم برجسته و فعال داشتند و اما در تشکیلات سیاسی هیچ یکی از بستگان درجه اول، برادران و فرزندانش حتی در پایینترین مقام حزب مسئولیت و عضویت نداشتند و اگر بعداً در صحنه آمدند به مرحوم انوری ربطی ندارد.
انوری بخاطر رشادتهاي كه در سنگرهاي جهاد نمود به رتبه سترجنرالي رسيد و نيز در زمان تصدی وزارت زراعت و ولایات کابل و هرات مفتخر به مدال عالی وزیر محمد اکبرخان شد. انوری در مقاومت و رساندن صدای مردم به پارلمان اروپا حضور یافت و همینطور در اجلاس بُن یکی از شخصیتهای تأثیر گذار بود…
مرحوم انوری؛ مثل دیگر سیاست مداران از دوستانش استفاده ابزاری نمیکرد، او دیدی بلند داشت و یک شخصیت مردمی و از شجاعت و صراحت لهجه برخوردار بود و عملکرد مسولان حکومتی را بدور از مصلحت اندیشی و تملق نقد مینمود و چنانچه در ماه جدی 1394 خورشیدی با ارسال نامهی به رئیس جمهور غنی نوشت: «اعتماد به حاکمان و دولتمردان وجود ندارد». اگر واقعاً نقد عملکرد دولتمردان از سوی شخصیتهای تأثیر گزار ملی و مردمی از روی دلسوزی و خیر خواهی باشد باعث پیشرفت و ترقی در جامعه میشود و اگر دولتمردان اغفال نمیشد جمهوریت هم سقوط نمیکرد.
مرحوم سید حسین انوری مانع دو حادثهی خطرناک در غرب کابل و بامیان شدند:
حجتالاسلاموالمسلمین سید رحمتالله مرتضوی، اولین سخنگو و از مسئولین بلند پایهی حزب وحدت اسلامی افغانستان، به مناسبت ششمین سالگرد ارتحال سترجنرال مرحوم سید حسین انوری با یاد آوری خاطراتش به عنوان برجستهترین فرمانده جهادی یاد آور شد:
«… وقتی خیزشهای مردمی در مناطق مرکزی افغانستان آغاز شد، مقاومت مردمی در ولایت غزنی به رهبری مرحوم جنرال سید حسن مجاهد و در ولایت میدان و کابل و اطراف آن، مخصوصاً درهی سنگلاخ به رهبری مرحوم سید حسین انوری جهاد در برابر متجاوزین بیگانه و حکومت وابسته به روسها شکل گرفت.
مرحوم انوری از فرماندهان حرکت اسلامی بود، اگر حرکت اسلامی در پاکستان جان گرفت مرهون آقای انوری بود؛ وقتی در سال 1371 احزاب جهادی قدرت را به دست گرفتند، مرحوم انوری در کابل نیز دست آوردهایی داشت. سال 1371 قندهاریها آمدند آقای سیاف را تحریک کردند، در آن زمان افشار و دیگر مناطق در اختیار شیعه بود، نظامیان اتحاد اسلامی به رهبری سیاف جنگ را شروع نمود و روزانه چندین موشک از پغمان و نواحی آن به مناطق شیعه نشین اصابت مینمود و حزب وحدت در آن زمان دست خالی بود و هیچ امکانات نظامی در اختیار نداشتند، اما اسکاد با همهی تجهیزات شان در اختیار مرحوم انوری بود، او از تپه اسکاد امکانت زیادی و از جمله سلاح های سنگینرا در اختیار حزب وحدت قرار داد و از این حزب حمایت میکرد، با آنکه مرحوم انوری از مسئولین حرکت اسلامی و مخالف سیاسی حزب وحدت بود، ولی به عنوان دفاع از شیعه و دفاع از مردمی که مورد تجاوز قرار گرفته بودند، تمام امکانات خود را در اختیار حزب وحدت قرار داد. هر آنچه که حزب وحدت امکانات نظامی ضرورت داشتند و مصرف مینمودند و نظامیان حزب وحدت هر مقدار اسلحه که در اختیار داشتند، همه مرهون انوری بود و هیچگاهی او به رُخ حزب وحدت نمیآورد و به مزاری نمیگفت که من به شما کمک کردم و شماها را اکمال نمودم و اگر این کمکها نبود شماها را خیلی زود، سیاف از افشار بیرون میکرد.
مرحوم انوری کارهای بزرگی را انجام داد که یکی دیگر از نمونه خدماتش حمایت از مردم غرب کابل و خیرخواهی او برای مردم بود، اگر حمایتهای انوری در کابل نبود، اتحاد اسلامی به رهبری سیاف در یک روز مراکز حزب وحدت را تا کارته سخی تصفیه مینمود و این هم از شاهکاریهای مرحوم انوری بود که بسیار دید وسیعِ داشت، آدم قابل ملاحظه بود و درک خوبی داشت، روزی که ایشان رحلت نمود، جمعیتِ زیادی در تشیع جنازه مرحوم انوری شرکت نمودند، جمعیتِ بی سابقه بود که تا تپهای اسکاد او را تشیع نمودند و در همان جا به خاک سپردند و بعد از آن مردم علاقهای که به مرحوم انوری داشتند…»؛ این سخنان یک مقام بلند پایهی حزب وحدت بود.
انوری، مورد بیمِهری دوستان و اتهام نا جوانمردان مخالفین خود و از جمله در قضیهی افشار قرار گرفت. من روزی با مرحوم انوری صحبتهای از اینطرف و آنطرف داشتم و از ایشان جریان فاجعهی افشار را پرسیدم، اینگونه حکایت نمود: شب سقوط افشار یعنی شب ٢٢ دلو ١٣٧١ خورشیدی، آیتالله محسنی منزل ما بود، او در سالن همکف استراحت نمود و ما در طبقهی بالابودیم، نصف شب صدایی به گوشم آمد، متوجه شدم که صدای آیتالله محسنی و صدا میکند انوری، انوری، از اتاق بیرونشدم، فکر کردم که او برای نمازشب بلند شده ممکن آب وضو یا جای¬نماز ضرورت داشته باشد، پایینشدم، گفت: اگر میتوانی از پشتبام یک نگاهی کن که صدای فیر از کجا میآید، از همان لحظه تلاش کردم که دکتر صادق مدبر را پیدا نموده و او در آن زمان معاون من در ریاست نظامی حرکت اسلامی بود، نزدیک اذان صبح موفق شدم که در مخابره آقای مدبر را پیدا نموده و موضوع را از او پرسیدم گفت: در افشار حمله صورت گرفته، نمازصبح را خواندم و تلاش نمودم که مسعود را از طریق مخابره پیدا کنم، موفق نشدم تا اینکه ناگزیر از خانه بیرون رفتم و مسعود را در کارته پروان در منزل غلام بچه بود، ازآنجا به مسئولین حزب وحدت تماس گرفتم و آدرس دادم که بیایند، آنها سفیر جمهوری اسلامی ایران را همراهشان آوردند، همه ساکت بودند، من با مسعود جنجال و بحث میکردم که یا نیروهایت را از افشار خارج کن و یا من ناگزیرم که نیروهای حرکت اسلامی را وارد منطقه نمایم، مسعود با التماس میگفت: انوری صبر کن که شهدا را دفن کنیم، این پافشاری من او را مجبور ساخت که نیروهایش را از منطقه خارج نماید و در آن زمان هیچکسی بهاندازه من تلاش نکرد و نیروهای شکستخورده حزب وحدت به مدرسه جامعهالاسلام پل سوخته رفته بودند.
بدون شک خدمات مرحوم انوری نهتنها بهعنوان شورای صلح در دوران جنگهای داخلی کابل را کسی نادیده گرفته نمیتواند، او ازجمله فرماندهان نادر و معروف است که در جهاد افغانستان از بسیاریها سهم بسزایی داشته است. انوری بعدها سیاف، فهیم خان، خلیلی، محقق، اکبری و کسانی دیگر را سه سال پی در پی به مناظره فرا خواند تا در برابر مردم پاسخگوباشند…
در ماه سرطان 1374 خورشیدی بامیان در آستانهی یک فاجعه بود، اولین درخواست احمدشاه مسعود از مرحوم انوری این بود که اجازه دهید، این قضیه بسیار طولانی شد، حکیم مبارز قبل از شیخ ناظرآمد که دو بار رفت پستهها تسلیم شد، ماما حبیب مدثر اصالتاً از قندهار و اما ساکن کابل و از فرماندهان ورزیده مرحوم انوری در درهی فولادی زخمی شد، سید مصطفی و سید متین او را به بامیان و بعد به کابل منتقل شد و فعلاً معلول است، همزمان قومندان عبدالحمید نیز شهید شد، مسعود آمادگی لشکرکشی به بامیان را داشت، علم سیاه را با 4000 نفر از شمال به غوربند آورده بودند و از آن طرف عبدالرشید دوستم چند صد اسب سوار جنبشی را به کمک وندهای حزب وحدت به رهبری محمد کریم خلیلی آماده حرکت بسوی بامیان را داشت و البته هواپیماهای جنگی جنرال دوستم یک بار بامیان را بمباردمان هم کرد، وقتی آقای انوری در مرکز بامیان مستقر بود، بار اول حتی بعضی از مسئولین پاسداران جهاد همراه دکتر شهیر توسط هلیکوپتر به بامیان رفت و پیام مسعود به انوری را رساند که اجازه دهد قضیه بامیان یک طرفه شود و علم سیاه با چهار هزار نیروی نظامی در غوربند منتظر حملات نظامیست. انوری پیشنهاد مسعود را نپذیرفت، بار دوم انجنیر تریالی غیاثی از نزدیکان مسعود و عضو وزارت دفاع و قومندان گدا که آن زمان عضو گارد ریاست جمهوری بود با هلیکوپتر در مرکز شهر بامیان مقابل بت بامیان نشست و پیام مسعود را به انوری داد و گفت: مسعود درخواست یک نشست اضطراری را با شما دارد، انوری گفت: به مسعود پیام مرا برسان که خودت امکانات داری و با هلیکوپتر به بامیان و منم امنیت را میگیرم و اما مسعود درخواست انوری را نپذیرفت، در این مدت از پاسداران جهاد بعد از حکیم مبارز شیخ ناظر کنار انوری بود و گفته میشود که در اثر فشار مسعود به محمد اکبری او به کابل فراخوانده شده تا به کابل برگردد و در فرقه 34 مجهز و برای تسخیر بامیان مجددا برگردد، ظاهراً شیخ نظر نپذیرفت و اما بعد از چند وقت در مسیر بازگشت از داخل خود پاسداران سفر شیخ ناظر افشا میشود و او توسط شخص به نام بابالله در شیخ علی او دستگیر شد و با وضع فجیع کشته شد و تا هنوز جناح اکبری از قتل شیخ ناظر که باعث نجات استاد محمد اکبری در فاجعهی 23 سنبله 1373 خورشیدی بود، پرسان و بررسی نگردید.
بعد از چند روز مجدداً مسعود به انوری پیام داد که در جنگلک شیخ علی دره غوربند بیاید و در آنجا جلسه گرفته شود و آمرستار پسر ملک غفور که بعداً در خیرخانه ترور شد، گفته میشود امرالله صالح او را ترور کرده، او به درخواست مسعود امنیت درهی غوربند را گرفت، مرحوم انوری همراه قومندانان خود از جمله: جنرال شاه محمد ذاکری، سید عبدالاحمدشاه مصطفوی، حسینی پغمانی، حسینی شیخ علی، هاشمی کالو، صخره، بابه ابراهیم ترکمنی که بعداً توسط طالبان در قطارخاک ترور شد و تعداد دیگری از قومندانان شیعه مرحوم انوری را همراهی نمودند، در جلسه میان انوری و مسعود و بعضی قومندانان دیگر سرو صدا میشود و به تفاهم نمیرسد و انوری میگوید تا من در میان هستم کسی حق ندارد نیروی نظامی اعزام کنند، هرچند مسعود تخلف میکند و علم سیاه را با 4000 نیروی نظامی از شمال به دره غوربند میخواهد و اما انوری اجازه نمیدهد و آن زمان انوری قوی بود و نیروهای نظامی و مردمی را با خود داشت و این سرسختی انوری نیروهای علم سیاه در جنگلک شیخ علی متوقف میشود، بعد از آن آقای انوری بامیان را به نفع حزب وحدت بدون جنگ تخلیه میکند که بعضی قومندانان حرکت اسلامی و پاسداران جهاد از مرحوم انوری دلخور شده بودند و اما این اقدام انوری از یک فاجعه جلوگیری میکند و در نتیجه این دو مخالفت انوری با مسعود باعث میشود که انوری توسط دوستان مسعود و از جمله: مارشال فهیم، یونس قانونی و احمدضیا مسعود از لیست کابینه، اتفاقات که در هرات رُخ داد همه به داستان غرب کابل و بامیان بر میگردد که منبع این گفتهی من زلمی رسول وزیر خارجه و رئیس شورای امنیت دوران حامد کرزی است.
وقتی محمد اسماعیل خان در حوزه غرب افغانستان، حاکمیتی نسبتاً مستقل از مرکز ایجاد کرده بود. او در راس تشکیلاتی که امارت عمومی حوزه جنوب غرب میخواند، افزون بر هرات، بر ولایتهای همسایه آن مانند بادغیس، غور، فراه و نیمروز هم تسلط داشت و حتی در عزل و نصب مقامات محلی این ولایات دخالت میکرد. رئیس جمهور دولت افغانستان حامد کرزی، در سال 1382 خورشیدی به منظور توسعه نفوذ حکومت مرکزی به سراسری افغانستان، زونها یا حوزههای حکومتی را لغو کرد وامارت عمومی حوزه جنوب غرب نیز، منحل شد، اسماعیل خان در حوزه جنوب غرب تنها ملوک الطوایفی نبود، بلکه عبدالرشید دوستم و عطا محمد نور در شمال، حوزه شمال، گل آقا شیرزی در حوزه جنوب و حاجی دین محمد در شرق حکومت میکرد. تمامی این حوزهها، به فرمان حامد کرزی لغو شد و دومین اقدام کرزی برکناری اسماعیل خان بود و او را برکنار و به عنوان وزیر صنایع معرفی کرد، اسماعیل خان این مقام را نپذیرفت و گفت حاضر است در خانه بماند و آن را بر وزارت ترجیح می دهد، تشخیص آقای کرزی برای جایگزین محمد اسماعیل خان مرحوم سید حسین انوری بود، اسماعیل خان خودش بصورت علنی علیه مرحوم انوری اقداماتی نتوانست، شروع کرد به تحریک طرفدارانش، گاهی ادعا کرد کِتلههای هزاره را جا بجا نموده، گاهی شهرک جبرئل را پایتخت انوری گفتند و در نهایت در 20 ماه دلو 1384 خرشیدی(عاشورای 1427قمری) به مراسم عزاداری حمله نمودند که منجر به کشته و زخمی شدن عزاداران میشود و اسماعیل خان، برخوردهای مسلحانه را تصادفی و کار جوانان احساساتی توصیف کرد و من در این رابطه با حجتالاسلام والمسلمین مرحوم شیخ نادرعلی مهدوی که عضو هیئت بود به تفصیل مصاحبه نمودم.
میخواستم این را بگویم که مرحوم انوری باعث مانع دو فاجعه یکی در غرب کابل و دیگری در بامیان شد که این دو موضوع برای بخش از جمعیتیها حیثیتی شده بود و از همان زمان به بعد نسبت به مرحوم انوری کینه گرفتند، وقتی کرزی تصمیم گرفت محمد اسماعیل خان والی که کنار نمیرفت و برای دولت مرکزی موی دماغ شده بود، کرزی باید کسی را به هرات میفرستاد که تا اسماعیل خان نتوانند در هرات مشکل ایجاد نمایند، انوری رفت، شهر جبرئل، حضور هزارهها، قضیه عاشورا و موارد دیگری را بهانه گرفتند و در نهایت از طرف زلمی رسول که او زمانها وزیر خارجه بود گفته شده بود که مارشال فهیم، احمدضیا مسعود، یونس قانونی به کرزی گفته بود که بودن انوری در هرات صلاح نیست و نباید دیگر اقوام از حکومت مرکزی ناراضی باشند، کرزی تصمیم میگیرد که احمدضیا مسعود را با عنوان هیئت بازدیدکننده از وضعیت ادارات سفر میکند و از نامه کرزی که انوری باید از ولایت هرات سبک دوش شود کسی نمیدانست، هیئت ابتدا در هوتل پنج ستاره هرات مستقر شدند، انوری آن زمان در باغ آزادی هرات سکونت داشت، وقتی احمدضیا مسعود با مرحوم انوری در دفتر ولایت هرات با آن هیئت ملاقات میکند که در این ملاقات دگروال حبیب بگرامی رئیس امنیت، مجددی شاروال، نادر عظیمی برادر محمد ظاهر عظیمی، جنرال اتالیایی که مسئول تیم پی آرتی بود و بعضی دیگر از مقامات هرات حضور داشتند، احمدضیا مسعود در بین صحبت میگه آغاصایب بزرگوار نامه کرزی نامه به شما فرستاده یکبار آن را بخوانید، انوری بعد از خواندن متن حکم کرزی نامه را به احمدضیا مسعود میدهد و میگوید این نامه را به کرزی برگرداند و بگو تا زمانی که خودم بخواهم در هرات هستم، از اینکه انوری تبدیل میشود ناراحت نبود، ناراحت از این بود که اینکار توسط احمدضیا مسعود انجام میشود و میخواهد از مرحوم انوری انتقام بگیرد، ظاهراً همان شب انوری با کرزی تلفنی صحبت نمودند و بعد از مدتی مرحوم انوری به کرزی میگوید من خسته شدم و میخواهم با کابل برگردم و کسی را به عنوان والی هرات معرفی نمایید، کرزی قبل از پایان مسئولیت انوری از وی میخواهد کابل رفته و در جلسهی شورای وزیرا مدال عالی وزیر محمد اکبرخان را به انوری داد و بعد نورستانی را به عنوان والی معرفی میکند.
پس از قیامهای چهارگانه کابل، تجاوز روسها به افغانستان، جنگ شوروی در این کشور به نُهسال اشغال و درگیری شوروی برای پشتیبانی از رژیم کمونیستی و در مقابل مبارزه و مقاومت مجاهدین افغانستان به درازا انجامید و در این نبرد بیش از یکمیلیون شهید و نزدیک پنج میلیون مهاجر و آواره شدند.
یکی از احزاب تأثیرگذار جهادی شیعی که علیه رژیم کمونیستی و اشغالگران در نقاط مختلف کشور و ازجمله در پایتخت فعالیت داشت حزب حرکت اسلامی به رهبری فقید سید حسین انوری بود. در شرایطی که از سوی استخبارات شوروی و رژیم وقت تدابیر شدید امنیتی برقرار بود و اوضاع شدیداً تحت کنترل قرار داشت این حزب از احزاب فعال بهحساب میآمد.
تهیه گزارش از عملیاتهای چریکی در کابل کار سخت و دشواری به نظر میرسید، در چنین شرایط نیروهای تحت فرمان فقید سید حسین انوری مسئولیت انتقال چند تیم از خبرنگاران مشهور غربیرا عهده دار که به سه مجموعهی آن اشاره میشود که در رأس یکی از آن تیمها «جان سِمپسون» خبرنگار مشهور بیبیسی بود.
این خبرنگاران از مراکز احزاب جهادی مخصوصاً حزب اسلامی، حرکت اسلامی و جمعیت اسلامی در ولایتهای مختلف افغانستان بازدید نمود؛ تیم «جان سِمپسون» خبرنگار رادیو و تلویزیون «بیبیسی» با تهیهی گزارشی، از چهار جبههی مهم جهادی، نقش مرحوم انوری را مؤثر نشان داده بود و در آن دوران چهار جبهه(فقید سید حسین انوری در کابل، شهید احمدشاه مسعود در پنجشیر، مرحوم سید حسن مجاهد در غزنی و مرحوم جلالالدین حقانی در جلال آباد) مجاهدینرا رهبری مینمودند و تیم جان سِمپسون اولین گروپی بود که مجاهدین تحت فرمان مرحوم انوری او را به کابل منتقل نمودند.
دومین تیم رسانهی از کشور فرانسه بود، «ژیل لیون خبرنگار فرانسوی»، او با دیدن قدرت مجاهدین حرکت اسلامی در کابل به رهبری فقید سید حسین انوری، با تهیهی مستنداتی از علمیاتهای شهری در مراکز روسی و رژیم وابستهی به آن، پس از مراجعت به کشورش در یکی از نشریات کشور فرانسه گزارشی را تحت عنوان «کابل در زیر ریش روسها» منتشر نمود و در آن همانند جان سِمپسون خبرنگار «بیبیسی» که در مقایسه با فرماندهان معروف آنوقت «احمدشاه مسعود و حقانی»، نقش «مرحوم انوری» را در کابل و اطراف آن برجسته خواند.
سومین تیم خبرنگاری از کشور بلژیک فردی بهنام «دیبید» بود که آنرا از سنگلاخ به کابل انتقال دادند؛ در گزارش وی، آقای انوری، شهید احمدشاه مسعود و آقای حقانی سالهای اخیر از مخالفین جمهوریتبود و در حاکمیت فعلی خاندان حقانی از چهرههای تأثیر گذار است، در میزگردی با حضور صاحبنظران بلژیکی، جایگاه مرحوم انوری در این بررسی به ردیف و فرد اول قرار گرفت.
گفتنی است که «جان سیمپسون» در سال 1348 خورشیدی بهعنوان خبرنگار، به استخدام بیبیسی درآمد و در تاریخ 12 دلو 1357 هجری شمسی و در جریان انقلاب اسلامی ایران، مسافر هواپیمایی بود که آیتاللهالعظمی امام خمینی را به ایران آورد. جان سیمپسون، خبرنگار جنگی است و در بسیاری از جنگهای دوران معاصر، بهعنوان خبرنگار، حضور داشت و او مستنداتیرا ازمرحوم انوری تهیه نمود که حاکی از نفوذ فراگیر چریکهای حرکت اسلامی افغانستان در کابل و در بیخگوش روسها بود و این فیلم قبلاً از تلویزیون بیبیسی و چند گزارش از رادیو بیبیسی نشر شد که من نکات کلیدی گفتههای جانسوز من در خاطرات کتاب «ثابت قدم» و همینطور در کتاب «سپهسالار» کارنامهی جهادی، سیاسی و مدیریتی مرحوم انوری ذکر شده است.
ایثارگری و حماسههای مرحوم انوری که مبارزات شجاعانهی خویش را با تسلطی که در تاکتیک نظامی و جنگهای چریکی که در کابل داشت مُخ سردمداران رژیم وابسته به شوروی سابق را به فغان آورد.
گزارش جان سِمپسون
ترجمه بخش از گزارش جان سِمپسون خبرنگار مشهور بیبیسی از حضور مرحوم سترجنرال سید حسین انوری در جهاد افغانستان و این ترجمه از انگلیسی به فارسی توسط استاد سید نادر شفق صورت گرفته آمده است:
«این نیروییاست که از تمام مجاهدین به کابل نزدیک تر است؛ مسلمانان شیعه.
آنها از حکومت موقت (پشاور) کنار گذاشته شدهاند؛ محصور در کوههای سنگلاخ.
شیعیان از جانب برخی از تند روان مذهبی مانند حمکتیار فاسدالعقیده (رافضی) دانسته میشوند با آنهم آنها شجاعانه علیه نیروهای شوروی مقاومت کردند. سال گذشته آنها در یک جنگ 7 روزه علیه رزم آزموده ترین نیروهای شوری پیروز شدند.
وقتی ما در دره سنگلاخ رسیدیم، در یافتیم که شیعیان از تمام نیروهای مجاهدین آموزش دیده تر و با دسیپلین هستد.
همه روزه فرماندهان شان آنها را برای نبرد پیشرو در کابل آموزش میدهند. آنها اکثراً اصالت مغولی دارند و از نسل لشکر چنگیزخان هستند. آنها در طول قرنها علی رغم سرسختی که دارند، در کابل تبدیل به یک طبقه اجتماعی فرودست شده بودند اما حالا تبدیل به قدرتی شدهاند که کابل را تهدید میکنند.
اوراق تبلیغاتی شان در داخل کابل توزیع میگردد. آنها به ما (خبرنگاران) پیشنهاد کردند تا ما را قاچاقی داخل کابل ببرند تا نیروهای مبارز علیه شوروی را در آنجا ببینیم.
پیشنهاد سخاوتمندانه ولی نه زیاد سنجیده شده!
رهبر آنها شیخ انوری آمادگی یک اقدام دشوار و طاقت فرسارا میگرفت. او آماده میشد تا یک شورش تمام عیار در کابل را به راه بیاندازد. او میخواهد تا به پاکستان سفر کند و به حکومت تازه تشکیل موقت (در پشاور) و سایر مجاهدین، از جمله تندوران مذهبی پیشنهاد کند تا آنها از بیرون بالای کابل فشار بیاروند.
سخنان سید حسین انوری در متن ویدیو:
«ما در مبارزه ما برای پیروزی به یک نقطه حساس رسیدهایم. فعلا ما میخواهیم تا با سایر گروه های مجاهدین (ائتلاف 7 گانه و ائتلاف 8 گانه) هماهنگ شویم و کابل را بدون ضایعات و تلفات تسخیر کنیم.»
گزارش ژیل لیونو
در کابل زیر ریش روسها، مقالهی «ژیل لیونو» خبرنگار و عکاس فرانسوی از خطوط دفاعی ارتش شوروی عبور کرده و شب، داخل پایتخت افغانستان میشود. شهری که از آن شدیداً مراقبت میشود.
او مینویسد: بعدازپنج هفته انتظار، پنج هفته راه پیمودن، استقرار موقت نظامی، زنگ خطر، خستگی و گرسنگی که جزء زندگی روزمره مجاهدین است همراه یک گروپ حرکتاسلامی افغانستان که بزرگترین و مهمترین حزب شیعه مذهب در مقاومت است، داخل افغانستان میشوم.
مشهورترین فرمانده حرکتاسلامی افغانستان سید حسین انوری برایم وعده کرده بود که به کابل خواهم رفت. حزب فرمانده نامبرده در سال 1979 میلادی توسط آيتالله محسنی تأسیسشده است. این حزب تنها حزبی است که بهطور مداوم در نواحی شهرکابل افراد مستقر دارد، این افراد مسلح مجاهدین حرکت اسلامی هستند.
او در مقالهی«در کابل زیر ریش روسها» موردی را تحت عنوان: «بهترین تحفه قومندان انوری»، در خاطراتش آورده که دریکی از روزنامههای پرتیراژ فرانسه منتشر نموده بود و من این مقاله را در یکی از آثارم(راویان عشق) آوردهام و علاقهمندان میتوانند آن را مطالعه فرمایند و همچنان در مورد مرحوم به کتاب سپهسالار(نگاهی به زندگی و کارنامهی جهادی، سیاسی و مدیریتی، سترجنرال فقید سید حسین انوری) مراجعه نمایند.
مرحوم انوری علاقمند نوشتن و مطالعه نیز بود، همانطوری که قبلاً یاد آوری شد، در سنگلاخ کتابخانه مجهز و مرکز فرهنگی با انتشار نشرات چاپی و همینطور راه اندازی رادیو صدای کابل فعالیت داستند و این جمله از مرحوم انوریست: «ما برای ساختن افغانستان نیاز به یک انقلاب فکری داریم»؛ مرحوم انوری دارای تألیفاتی نیز بود از جمله:
در پایان صحبت استاد عادلی حسینی، میزبان این برنامه جناب آقای مقدسی در رابطه با عوامل و انگیزهی انشعاب حرکت اسلامی و اختلاف میان مرحوم آیتالله محسنی و مرحوم پرسیدند وی مهمترین عامل انشعاب را عدم شفافیت مالی خوانده و افزود:
حرکت اسلامی افغانستان در دورانجهاد سرمایهی هنگفت مالی در اختیار داشت، اما ازآنجایی که شفافیت مالی وجود نداشت که یکی از معضلات بیاطلاعی مسئولین حزب از بودجه و سرمایهگذاریهایی که از آدرس و امکانات این حزب صورت گرفته بود در هالهای از ابهام قرار داشت و مورد مصرف آن نامعلوم و تاکنون کسی حاضر به حسابدهی در این زمینه نبوده و امکانات حزب که از منابع حمایتکنندگان سیاسی، کمکهای هواداران حزب و وجوهات شرعی در اختیار رهبر حزب بود، بعدها بهصورت مورثی در اختیار فرزندان و نوادگانش قرار گرفت، موضوع مالی و اقتصادی به حیث عامل موثر و تعین کننده در سازندگی و تخریب جامعه و احزاب سیاسی و حکومتها میتواند در ایجاد فاصلهها و پیوستن جریانهای اثر گذار باشد، حزب حرکت اسلامی نیز بخاطر عدم شفافیت مالی گرفتار فعل و انفعالات داخلی شد، به عنوان مثال یک مورد از عدم شفافیت مالی که در سال 1378 خورشیدی باعث بزرگترین انشعاب در حرکت اسلامی شد، موضع گیری رهبر و عضویت رئیس نظامی این تشکیلات در مقاومت اول، به نام شورای عالی دفاع از افغانستان بود، مرحوم آیتالله محسنی از سال 1366 تا 1371 خورشیدی که در پاکستان حضور داشت، در اثر تلاشهای مجاهدین، مبلغ سیصد میلیون دلار کمکهای مردمی توسط مهاجرین افغانستان و از دولت پاکستان برای جبهات و خانوادههای شهدا دریافت نموده بود، این مبالغ در بانگهای خارجی نگهداری میشد که امروز در اختیار فرزندان و نوادگانش قرار دارد، یکی از اختلافات مرحوم آیتالله محسنی و مرحوم انوری در جنگ با طالبان همین موضوع بود، پس از بقدرت رسیدن دور اول طالبان، وقتی دولت پاکستان بر آیتالله محسنی فشار آورد، ایشان متوجه شد که پولهای ذخیره شده از دستش میرود در اسلام آباد با نمایندگان طالبان و دولت پاکستان وارد مذاکره شد و در نتیجه مرحوم آیتالله محسنی در یک کنفرانس مطبوعاتی جنگ را حرام اعلام نمود که گزارش آن در روزنامه مشهور پاکستان به نام «نوای وقت» چاپ لاهور منتشر و پولها آزاد شد و در نهایت بزرگترین انشعاب در پیوند با همین موضوع در حرکت اسلامی رُخ داد.
سال 1378 خورشیدی عمدهترین انشعاب توسط سید حسین انوری صورت گرفت؛ پس از استعفای مرحوم آیتالله محسنی در ماه دلو ۱۳۸۳ خورشیدی دو شاخهی حرکت اسلامی توسط حجتالاسلام سید محمدعلی جاوید که نزدیک 3 سال این حزب رهبری میشد، در ماه جوزا 1386 خورشیدی این دوشاخه دوباره متحد شدند و با عنوان حزب حركت اسلامى به رهبرى سترجنرال مرحوم سید حسین انورى، فعالیت خود را ادامه دادند.
در پایان این برنامه قبل از جمع بندی موضوع بحث 22مین برنامه زنده جنبش بیداری، استاد عادلی حسینی اضافه کرد که در این فرصت کوتاه و پایان برنامه افزود:
– مرحوم انوری در همایش بزرگ و تاریخی 5 حمل 1395 خورشیدی، برای اولین بار بود که از میان رهبران سیاسی داعش را پدیده ای اسرائیلی خوانده و تا آن زمان خیلی از رهبران موضع روشن در قبال داعش را نداشتند.
– در جنگ عربستان سعودی و یمن برخیها تلاش داشتند که به حمایت عربستان سعودی نیروی نظامی بفرستند و بعضی رهبران محافظه کارانه عمل نمودند، اما مرحوم انوری با استدلال و تحلیل از وضعیت سیاسی و امنیتی افغانستان جو نشست را تغییر داده و فیصله مینمایند که در این موضوع افغانستان بی طرفی شان را حفظ نمایند.
تهیه گزارش: پایگاه اطلاع رسانی جهاد فرهنگی
تمامی حقوق مادی و معنوی این وبسایت برای جهاد فرهنگی افغانستان محفوظ است و هر گونه کاپی برداری از مطالب این وبگاه با ذکر منبع بلامانع میباشد.