یادآوری: مطالب زیر، تفصیل صحبتهای یکساعته محقق و پژوهشگر کشور، سید جعفر عادلی حسینی، در 4651مین برنامه جمهوری پنجم به مدیریت رزاق مأمون است. این گفتگو پیرامون پیشزمینههای جنگ افشار و اختلاف میان عبدالعلی مزاری و احمدشاه مسعود صورت گرفته است. پایگاه اطلاعرسانی جهاد فرهنگی این سخنان را به علاقهمندان تقدیم میکند. بسم رب الشهدا […]
یادآوری:
مطالب زیر، تفصیل صحبتهای یکساعته محقق و پژوهشگر کشور، سید جعفر عادلی حسینی، در 4651مین برنامه جمهوری پنجم به مدیریت رزاق مأمون است. این گفتگو پیرامون پیشزمینههای جنگ افشار و اختلاف میان عبدالعلی مزاری و احمدشاه مسعود صورت گرفته است. پایگاه اطلاعرسانی جهاد فرهنگی این سخنان را به علاقهمندان تقدیم میکند.
بسم رب الشهدا و الصدیقین
«بِأَيِّ ذَنبٍ قُتِلَتْ» (سوره تکویر، آیه ۹)
بدون شک، حادثه افشار فاجعهای بزرگ بود و بر عاملان آن لعن و نفرین میفرستم.
پیش از پرداختن به فاجعه افشار و زمینههای آن، لازم است سه نکته را در پیوند با گفتههای عنایتالله طوفان روشن کنم:
از سال ۱۳۶۸ خورشیدی، دو حزب عمده در میان مردم هزارهجات و جامعه شیعیان افغانستان فعال بودند: حرکت اسلامی به رهبری آیتالله محمد آصف محسنی و حزب وحدت اسلامی به ریاست عبدالعلی مزاری.
این دو حزب در رقابت با یکدیگر قرار داشتند. حرکت اسلامی، بهدلیل اختلافات با شخص مزاری، حزب وحدت را نپذیرفت و شرایط سختی برای پذیرش آن تعیین کرد، از جمله محاکمه جنایتکاران جنگی که منظور از آن شخص مزاری بود.
بسیاری از مردم و حتی کارشناسان سیاسی افغانستان مانند عنایتالله طوفان، حزب وحدت را نماینده کل هزارهها و حرکت اسلامی را نماینده کل سادات میدانند.
در حالی که رئیس شورای عالی نظارت حزب وحدت ابتدا آیتالله سید علی بهشتی و سپس آیتالله سید ابوالحسن فاضل بودند. همچنین، اولین سخنگوی حزب وحدت، سید رحمتالله مرتضوی بود. حدود ۳۰ درصد از اعضای شورای عالی نظارت، شورای مرکزی و شورای تصمیمگیری حزب وحدت از سادات بودند.
در حرکت اسلامی نیز بسیاری از مسئولین و فرماندهان از اقوام هزاره، سادات، قزلباش، بیات، تاجیک و پشتون اهل تشیع بودند. بهعنوان نمونه، سید حسین انوری رئیس نظامی حرکت اسلامی بود و معاونین او دکتر صادق مدبر، جنرال غلام سخی مصباح و دیگر همکارانش مانند جنرال ذاکری، جنرال ابوالفضل و دکتر شاهجهان، اکثراً هزاره بودند. این توضیحات برای اصلاح تصور اشتباهی است که این دو حزب را نمایندگان مطلق اقوام خاصی میداند. در واقع، این دو حزب مواضع سیاسی متفاوتی داشتند.
بسیاری از هزارهها، مزاری را عامل کشتار هزارهها میدانند، زیرا او با صادقی نیلی جنگید. زمانی که مزاری و صادقی نیلی در حزب وحدت متحد شدند، از صادقی درباره حزب وحدت پرسیده شد. او با اشاره به مزاری گفت: «من با این ازبیک وحدت نکردم، بلکه قراردادی بستیم که به زنان یکدیگر تجاوز نکنیم.»
صادقی نیلی در دهه شصت، مزاری را از هزارهجات فراری داد و رئیس دین محمد خان از چارکنت، مزاری را بیرون کرد. پدر مزاری نیز توسط رئیس دین محمد خان و یک هزاره که مسئول حرکت اسلامی در شمال بود، کشته شد. بنابراین، مزاری مخالفان زیادی در میان هزارهها داشته و دارد، اما تبلیغات باعث شده که دیگر اقوام او را نماینده کل هزارهها بدانند. در حالی که گروهی خاص، بیش از سی سال است که هویت خود را از رابطه نامشروع حکمتیار و مزاری در شورای هماهنگی به دست آوردهاند. بنابراین، نباید به خاطر اشتباهات مزاری، کل هزارهها را مورد خطاب قرار داد.
عنایتالله طوفان در مصاحبهای، سید جواد باهنر را بهعنوان یکی از اعضای حرکت اسلامی افغانستان معرفی کرده است. با این حال، در دهۀ ۱۳۷۰ خورشیدی، برخی از اعضای ناراضی این حزب، از جمله سید جواد باهنر، از حرکت اسلامی جدا شدند. این افراد در منطقۀ افشار کابل، بهویژه چهارراهی اسپینکلی، مستقر بودند و با عبدالعلی مزاری همکاری و از او کمک در یافت میکردند و حرکت اسلامی افغانستان در منطقۀ افشار حضور نظامی نداشت. اگر کسی بتواند ثابت کند که این حزب در افشار پست یا مقر نظامی داشته است، من حاضر به اعطای جایزهای به او هستم.
این نکات برای روشنشدن برخی از اظهارات عنایتالله طوفان ضروری بود. انتظار میرود کارشناسان سیاسی با مطالعه دقیق وارد مباحث شوند. همچنین، امیدوارم تاریخنگاران بیطرف برای جلوگیری از تحریف و جعل در حوادث نیمقرن اخیر، دست به کار شوند اما پیشزمینههای جنگ افشار و اختلافات میان عبدالعلی مزاری و احمدشاه مسعود از کجا آغاز شد در ادامه به آن میپردازم.
پیشزمینههای حادثه افشار
من، بهعنوان عضو کمیسیون فرهنگی کاروان بزرگ رهبران احزاب جهادی، در ۱۴ ثور ۱۳۷۱ خورشیدی وارد کابل شدم. در همان ابتدا، در مسجدالعلی(ع) در جوار زیارت سخی، کتابخانه امام صادق(ع) را تأسیس کرده و برنامههای فرهنگی و آموزشی را راهاندازی نمودم. در جریان جنگ افشار، بر اثر اصابت راکتهای حزب اسلامی که کوه تلویزیون و باغ بالا را هدف قرار داده بود، زخمی شدم. من تا قبل از سقوط غرب کابل به دست طالبان در آن مناطق حضور داشتم و فجایع بسیاری را از نزدیک مشاهده کردم. بعداً خاطراتم را با نام «ثابت قدم» منتشر کردم و در گفتوگوهای جداگانه با طرفهای درگیر به بررسی این وقایع پرداختم. بهعنوان شاهد عینی، وقایع قبل و بعد از جنگ افشار، نزاعها و کشمکشهای قدرتطلبان را به دقت مشاهده کردهام. حال، بررسی خود را از پیشزمینههای حادثه افشار آغاز میکنم و توضیح میدهم که چرا جنگهای خونین کابل، ازجمله فاجعه افشار، رخ داد.
آغاز اختلافات مزاری و مسعود
اختلافات میان عبدالعلی مزاری و احمدشاه مسعود به زمستان ۱۳۷۰ خورشیدی بازمیگردد. در آن زمان، پیش از سقوط دولت دکتر نجیبالله، حزب وحدت هیئتی را به ریاست محمد اکبری به پنجشیر فرستاد. محمد اکبری در این باره میگوید: «وقتی تصمیم به رفتن به پنجشیر گرفتیم، مزاری مرا از جمع هیئت جدا کرد و گفت که پیام خصوصی برای مسعود دارد. او از من خواست تا بدون اطلاع سایر اعضای هیئت، این پیام را خصوصی به مسعود برسانم.»
پیام مزاری به مسعود این بود که در حکومت آینده، مسعود بهعنوان رئیسجمهور، مزاری بهعنوان نخستوزیر و عبدالرشید دوستم بهعنوان وزیر دفاع تعیین شوند. پس از مذاکرات، توافقنامهای دهمادهای امضا شد. در پایان نشست، اکبری این پیام خصوصی را به مسعود منتقل کرد. اما مسعود معتقد بود که ساختار حکومت باید بهگونهای باشد که همه اقوام، ازجمله پشتونها، سهمی در آن داشته باشند. مسعود در پاسخ به مزاری گفت که تصمیمگیری درباره ساختار حکومت باید با نظر رهبران صورت گیرد و مسئولیت او، حفظ امنیت پایتخت است. اکبری میگوید: «وقتی به بامیان بازگشتم و پیام مسعود را به مزاری رساندم، او بسیار خشمگین شد و گفت که میداند چه باید بکند.»
موضوع دیگری که مزاری مطرح کرد، معاهده جبلالسراج بود. این معاهده پیش از سقوط دولت نجیبالله میان احمدشاه مسعود، عبدالعلی مزاری و جنرال دوستم منعقد شده بود. با این حال، برخی منابع اشاره میکنند که از این توافقنامه هیچ سند مکتوبی وجود ندارد و این موضوع صرفاً از جانب مزاری و طرفدارانش مطرح شده است. سایر اعضای تأثیرگذار حزب وحدت، مانند محمد اکبری، وجود چنین سندی را تکذیب میکنند.
مزاری در سخنرانی خود در ۱۵ جدی ۱۳۷۱ خورشیدی در مدرسه محمدیه تپه سلام، مسعود را به نقض تعهداتش با حزب وحدت متهم کرد. او اظهار داشت که حزب وحدت بر اساس اشتراکات تاریخی با مسعود ارتباط برقرار کرد و توافق جبلالسراج را در ۱۵ ماده به امضا رساند؛ اما مسعود از ورود نیروهای حزب وحدت به کابل جلوگیری کرد، در جریان کشتهشدن فرماندهان حزب وحدت در میدانشهر به این حزب کمک نکرد و در جنگ اخیر به حکمتیار پیغام داد که با شورای نظار متحد شود، زیرا «منافقین (هزارهها) با ملحدین (نیروهای جنرال دوستم) یکجا شده و با اسلام میجنگند.»
این اختلافات و اتهامات متقابل، که حتی جمعیتیها هم باورشان شده بود، شیوای شرق معین نشراتی وزارت اطلاعات و فرهنگی نیز در رونمایی خاطراتم همین گلایه را نموده بود که من او را توصیه به تحقق نمودم و در نهایت او نیز به این نتیجه رسید. این تبلیغات زمینهساز تنشهای بیشتر و در نهایت منجر به حوادث تلخی مانند فاجعه افشار شد.[1]
شکلگیری حکومت موقت و عدم پیوستن حزب وحدت
پیش از ورود عبدالعلی مزاری به کابل و در جریان تشکیل حکومت موقت به ریاست صبغتالله مجددی، مذاکراتی میان نمایندگان حزب وحدت و دولت صورت گرفت. بر اساس توافقنامهای، حزب وحدت قرار بود در دولت موقت سهمی شامل وزارت امنیت، سه وزارت دیگر، چندین سفارت و هشت عضو در شورای جهادی دریافت کند.
مزاری، بهعنوان دبیر حزب وحدت، در ۲۱ ثور ۱۳۷۱ خورشیدی وارد کابل شد و قرار بود توافقنامه را امضا کند. اما او از امضا خودداری کرد و استدلالش این بود که جنگ داخلی بهزودی آغاز خواهد شد و چنین توافقنامههایی در میان آتش و باروت بیاثر خواهند بود.
علیجان زاهدی، از اعضای ارشد حزب وحدت، از این تصمیم ناراحت شد و به اعتراض از روند کناره گرفت. او در دیدار با برخی اعضای شورای مرکزی گفت: «ما مذاکرات را به نتیجه مطلوبی رسانده بودیم. قرار بود سه وزارت، ازجمله وزارت امنیت، یک معاونت ریاستجمهوری، سه معاونت وزارت، سه سفارت و چندین ریاست به حزب وحدت واگذار شود، اما مزاری امضا نمیکند.»
در شماره ۲۹ و ۳۰ مجله فجر امید، بخشی از سخنان زاهدی منتشر شد که نقل قولی از مزاری را بازتاب میداد: «برو آتیمه (پدرم)! چیزی که با زور جنگ و لوله تفنگ گرفته نشود، مزه ندارد.» مزاری که تشنه قدرت بود، پس از ورود به کابل، به دنبال بهانهای برای جنگ علیه دولت بود.
تا آنکه شام دوشنبه، ۱۱ جوزا ۱۳۷۱ خورشیدی، چهار نفر از اعضای شورای مرکزی حزب وحدت (سید کریمی، اسماعیل حسینی، قوماندان چمنعلی ابوذر، و وثیق، که وابسته به شاخه منحله مجاهدین خلق و سازمان مستضعفین بود) همراه با رانندهشان در نزدیکی سیلو کشته شدند. گفته میشود که این ترور به دستور مزاری صورت گرفت و آن را به گردن اتحاد اسلامی به رهبری سیاف انداخت. این رویداد منجر به آغاز جنگ بین حزب وحدت و اتحاد اسلامی شد و از روز سهشنبه، ۱۲ جوزا ۱۳۷۱ خورشیدی، جنگ تمامعیاری در شهر کابل آغاز شد و حزب وحدت ۲۷ جنگ را در غرب کابل راهاندازی کرد.
تثبیت مرجعیت قربانعلی محقق و قربانیان خاموش چنداول
مزاری برای رسیدن به قدرت از هر ابزاری استفاده میکرد و حتی اعتقادات مردم را به بازی میگرفت. در میان شیعیان، مرجعیت از احترام خاصی برخوردار است و مردم در مسائل دینی، مرجعیت و علما را پناهگاه خود میدانند. از این رو، مزاری به دنبال مشروعیت بخشیدن به جنگهای قدرتطلبانهاش بود. در ۱۱ اسد ۱۳۷۱ خورشیدی، عبدالعلی مزاری در شورای مرکزی حزب وحدت اسلامی اعلام کرد که حزب باید مرجع تقلید خاص خود را داشته باشد تا جنگ و صلح بر اساس فتوای او صورت گیرد. در نتیجه، مرجعیت آیتالله شیخ قربانعلی محقق تصویب شد. در ۲۰ سنبله همان سال، مزاری او را به چهارآسیاب نزد حکمتیار فرستاد تا پیمان دوستی با حزب اسلامی را امضا کند. اما حکمتیار از امضا خودداری کرد و همایون جریر، داماد او، بهجای حکمتیار این پیمان را امضا کرد.
این توافق، جنگ مشترک حزب وحدت و حزب اسلامی علیه دولت مجاهدین را در چنداول رقم زد که به کشته شدن شمار زیادی از شیعیان انجامید و حزب وحدت، چنداول را از دست داد. پس از آن، فاجعه افشار رخ داد. در ادامه، جلسات تشکیل شورای هماهنگی میان حکمتیار، مزاری و دوستم برای کودتا علیه دولت مجاهدین ادامه یافت. مزاری معتقد بود که پس از کودتا، حکمتیار رئیسجمهور، خودش نخستوزیر و دوستم وزیر دفاع خواهد شد.
در همین راستا، جنگ چنداول طراحی شد که خسارات سنگینی به مردم شیعه وارد کرد. در این جریان، سرای فرقه مشر و دیگر سراهای مهم شیعیان به چهارآسیاب منتقل شدند. با این حال، این فاجعه در سکوت باقی ماند، زیرا منافع مالی و سیاسی فوری برای طرفهای درگیر نداشت، اما تأثیرات عمیقی بر فضای سیاسی و نظامی افغانستان گذاشت.
مزاری و تعامل با دولت موقت مجددی و ربانی
عبدالعلی مزاری در تعامل با دولت موقت رویکردی دوگانه داشت. از یکسو، او به صبغتالله مجددی پیشنهاد داد که پس از پایان دو ماه مسئولیتش از قدرت کنار نرود و تأکید کرد که او و عبدالرشید دوستم در کنار او خواهند بود. مزاری همچنین مجددی را متقاعد کرد که به شمال کشور سفر کند و در آنجا به دوستم رتبه جنرالی بدهد. با این حال، مجددی پس از بازگشت به کابل، توان مقابله با فشارهای سیاسی را نداشت و ناچار از قدرت کنارهگیری کرد.
هرچند در زمان مجددی، چهار وزارت به حزب وحدت اختصاص یافته بود، اما اختلاف اصلی بر سر وزارت امنیت بود. احمدشاه مسعود به این تصمیم اعتراض داشت، زیرا جنرال خداداد، که وابسته به جناح خلق و متهم به جنایات علیه مردم، بهویژه مردم پنجشیر بود، برای این وزارت معرفی شده بود. حتی برخی از اعضای حزب وحدت نیز از تصمیم مزاری ناراضی بودند و با حضور جنرال خداداد در حزب مخالفت میکردند.
پس از کنارهگیری مجددی، زمانی که برهانالدین ربانی ریاست دولت را به دست گرفت، سید رحمتالله مرتضوی، سخنگوی حزب وحدت، از ربانی درخواست کرد که برای کاهش تنشها با مزاری دیدار کند. ربانی برای حفظ مصلحت و جلوگیری از تشدید اختلافات، پیشنهاد دیدار را پذیرفت و اعلام کرد که حاضر است در علوم اجتماعی با مزاری ملاقات کند. در این دیدار، مزاری از احمدشاه مسعود شکایت کرد و ناراحتی خود را از عدم پذیرش پیشنهادهایش ابراز داشت و از ربانی تقاضا کرد که او را از سِمت وزارت دفاع برکنار کند؛ اما ربانی به اعتراضات مزاری توجه نکرد. در پایان جلسه، هنگام خداحافظی، مزاری برخوردی تحقیرآمیز با ربانی داشت. برخی از اعضای شورای مرکزی حزب وحدت این رفتار را ناپسند دانسته و به مزاری اعتراض کردند. آنان معتقد بودند که ربانی یک شخصیت علمی، رئیس دولت و فردی محترم است و مزاری حداقل باید از جای خود بلند میشد. اما مزاری از این رفتار خود رضایت داشت، درحالیکه ربانی بعداً به دوستانش گفته بود که در عمرش چنین تحقیر نشده بود.
با اینهمه، دولت ربانی نهتنها سهمی را که مجددی برای حزب وحدت در نظر گرفته بود (چهار وزارت) حفظ کرد، بلکه دو وزارت دیگر نیز به آن افزود. درمجموع، حزب وحدت شش وزارت و حزب حرکت اسلامی چهار وزارت دریافت کردند. علاوه بر این، برخی ریاستهای مستقل و سفارتخانهها نیز به آنان واگذار شد که درمجموع ۱۰ وزارت و ۳۵ درصد از سهم دولت را شامل میشد—سهمی که در تاریخ سیاسی شیعیان افغانستان بیسابقه بود.
ادامه دارد…
[1]. مزاری مسعود را متهم به نقض معاهده جبلالسراج نموده و عامل اصلی جنگهای داخلی میخواند. آنچه من تحقیق کردم در 27 حمل 1371 خورشیدی معاهده که طرح دولت مشترک سه جانبه، بین احمدشاه مسعود، عبدالعلی مزاری و عبدالرشید دوستم امضا شده باشد وجود خارجی ندارند و صرفاً یک ادعاست و مزاری اصلاً در چنین نشستهای مشترک حضور نداشته است.
تمامی حقوق مادی و معنوی این وبسایت برای جهاد فرهنگی افغانستان محفوظ است و هر گونه کاپی برداری از مطالب این وبگاه با ذکر منبع بلامانع میباشد.