از مدتی بدینسو تصمیم گرفتم که چهار دهه خاطراتم را به عنوان تاریخ شفاهی و بخش آن مربوط دوران جهاد می باشد در مجموعهی حدود ۵۰۰ صفحهی تنظیم و برای نسلهای آینده بسپارم.
براساس تقسیمبندی به گونهی این خاطرات انجام خواهد شد که در آن گروهها، رهبران، فرماندهان، مجاهدان(مخصوصا رزمندگانِ که در خطوط مقدم جبهه بودند) و خانوادههای شهدا مد نظر قرار گرفته شده، هرچند تعداد بسیار زیادی از مجاهدانی که در سالهای اولیه فعالیت داشتند، شهید و یا وفات نمودند، متأسفانه ما دیگر دسترسی به خاطرات آنان نداریم.
جهاد و جنگ در افغانستان به ۹ سال اشغال و درگیری مجاهدان با نیروهای اتحاد جماهیر شوروی به جهت تجاوز نظامی و پشتیبانی از دولت کمونیست جمهوری دموکراتیک افغانستان صورت گرفت.
در ۳ جدی ۱۳۵۸ (۲۴ دسامبر ۱۹۷۹) به فرمان لئونید برژنف، رهبر شوروی، سپاه چهلم این کشور وارد افغانستان شد و در نهایت در دوران میخائیل گورباچف، آخرین رهبر این کشور، عقبنشینی در ۲۵ ثور ۱۳۶۷ (۱۵ می ۱۹۸۸) آغاز و آخرین گروه در ۲۶ دلو ۱۳۶۷ (۱۵ فوریه ۱۹۸۹) از افغانستان خارج و در این عصر مردم مسلمان افغانستان بیش از دو میلیون شهید و معلول و نزدیک به پنج میلیون مهاجر و آواره بر جای گذاشت.
احزاب جهادی در ۸ ثور ۱۳۷۱ (۲۸ آوریل ۱۹۹۲) قدرت را تصاحب و جنگهای خانمانسوز داخلی فجایعِ خونباری را بخاطر قدرت طلبی برخی سران احزاب جهادی در پیداشت و از ۷ ثور ۱۳۵۷ که بزرگ ترین تراژدی انسانی را خلق و مصائب آن تاکنون ادامه دارد.
۸ ثور امسال تورن جنرال حاج سید شاه حسین حسینی پغمانی همانند سالهای قبل با حضور اعضای تیکه های حرکت اسلامی محفلی را در کنار قبور شهدای پغمان به مناسبت پیروزی جهاد برگزار نموده بودند، نامبرده براساس همان رفاقت و دوستی دوران جهاد علاقمند بودند تا نگارنده در محفل شان حضور یافته و یکی از سخنرانان باشم.
از آنجاییکه قبلا خاطرات جناب آقای حسینی در عصر جهاد و دههی هفتاد شامل این مجموعه گردیده بود، این بار خواستم با استفاده از فرصت؛ روز ۸ ثور را در معیت معاون اول شورای اخوت اسلامی دیداری با مجاهدین و مخصوصا فرماندهی نامدار جبهات شمالی جنرال سخی محمد مصباح مشهور به سخی محمد هزاره داشته باشم، قریهی ده هزاره شمالی از مناطق بود که در دوران تجاوز روسها به این کشور سه بار به خاک یکسان شد، تفصیل خاطرات جناب آقای مصباح در دوران جهاد، قبل و بعد از آن در مجموعهی خاطراتم خواهد آمد، هرچند فشردهی از کلیپ تصویری این خاطرات در یوتیوپ و بعضی خبرگزاری ها وشبکه های اجتماعی به اشتراک گذاشته شده و اما ذکر نکات قابل یاد آوری اینکه:
- در مجموعهی که قرار است بعنوان خاطراتم در آینده نزدیک به زیور چاپ برسانم، ضرورت تفکیک جهاد و جنگهای داخلی در نظر گرفته شده و هرچند برخیها نمی خواهند و یا نمی توانند بین دوره جهاد بر ضد نیروهای اشغالگر اتحاد جماهیر شوروی سابق و جنگهای داخلی بر سر قدرت تفکیک قایل شوند و به قضایایی که در طول سالیان گذشته در افغانستان رُخ داده بصورت عریان و آشکارا بپردازند.
- رسم دیگری که به جهاد افغانستان و برخی شخصیت ها جفا صورت گرفته، القاب اعزازِ از عنوان جهاد است.
چنانچه این آفت تنها به دوران جهاد بر نمیگردد، روزگاری به مدت طولانی، شخصی بنام اعلیحضرت محمد ظاهرشاه (شاه دیروز – بابای امروز) که بعد از سقوط گروه طالبان به سرکردگی آمریکا در لو یه جرگه اضطراری لقب بابای ملت به وی اعطا شد که سالهای قبل از جهاد وی را سایهی خدا میخواندند و در حالیکه تعداد از علما همانند؛ آیت الله العظمی شهید سید محمد سرور واعظ، مولانا شهید عطا محمد فیضانی، علامه شهید سید اسماعیل بلخی، مرحوم مولوی عبدالوهاب پنجشیری، آیت الله شهید سید امیرشاه فصیحی، مولو ی فیض محمدتخاری، علامه شهید سید انورشاه صدر… در مخالفت با شاه و بی عدالتی آنروز تحت نظارت و یا هم محکوم به زندان بودند.
پس از شکست نیروها اشغالگر اتحاد جماهیر شوروی سابق، القاب اعزازی توسط حضرت صبغت الله مجددی و امروز نیز توسط محمد اشرف غنی و برخی رهبران و فرماندهان جهادی ادامه دارد.
خوب است که بجای القاب کذایی و بجای ثروت اندوزی، معاملات پنهانی در بانک های داخلی و خارجی، اداء حقالناس و کسب رضایت خداوند و خلقش و نیز برای تحقق ارزش های اسلامی، حفظ نفس جهاد، دلجویی از خانوادههای شهدا، بازی نمودن با عناوین و به انحصار قراردادن و یدک کشیدن جهاد، عزت جهاد، مجاهدین و مردم مسلمان و در نهایت اسلام و قرآن را بیش از این مصرف منافع شخصی شان ننمایند و به امید اینکه تجربیات تلخ تاریخ گذشتگان استفاده جو از احساست پاک مردم، مایه عبرت برای همگان قرار گیرد.
عبرت گرفتن از تاریخ پیشینیان را قرآن کریم زیاد روى آن تکیه نموده و قوله تعالى: لقد کان فی قصصهم عبره…
به امید آن روز…
با احترام
سیدجعفرعادلی«حسینی»