(جنرال شهید حاج میر احمدشاه گردیزی)
از چهره های ناشناخته و یکی از پیشگامان نهضت اسلامی در افغانستان جنرال حاج سید میر احمدشاه گردیزی به حساب میآید، میر احمد شاه مشهور به سید فرزند سید برات شاه از سادات گردیز و اعقاب آقا سید حسن گردیزی است که اکثر سادات موسوی گردیز منسوب به آن بزرگوارند و مرقد پاک جد بزرگ میر احمد شاه (آقا سید حسن) در نظر مردم آن منطقه از جاذبه و قداست خاصی بر خوردار است.
سید میر احمد شاه به صورت رسمی یک شخصیت نظامی بوده و با داشتن رتبۀ (جنرالی) یکی از صاحب منصبان ارشد که سمت رسمیش، ریاست عمومی توپچی وزارت دفاع افغانستان بود. او در رشته مسلکی و نظامی بسیار ورزیده بود و بر اساس لیاقت، خلاقیت و برازندگی که داشت به عنوان استاد رشته های نظامی انتخاب شده بود و عملاً در اردو شغل معلمی را هم بعهده داشت و اما هیچگاه فکر، شخصیت و فعالیت او در رشته های خشک و خشن نظامی منحصر نشده و در بین دوستان و همفکرانش بیشتر یک شخصیت اسلامی و فکری به حساب می آمد تا یک فرد نظامی. سید با داشتن اطلاعات و معلومات وسیع از مبانی اعتقادی و مسائل اخلاقی اسلامی خود را در قبال جامعه و سر نوشت ملت و کشور مسئول دانسته و از هیچ تلاشی برای ایجاد تحولی بنیادی در جهت رشد و ارتقاء فکری، سیاسی و دینی و اخلاقی ملت فرو گذار نمی کرد. در این راستا بود که بدون توجه به شخصیت و حیثیت نظامی اش همواره خود را موظف به تبلیغ اسلام میدانست و از کوچکترین موقعیت و کمترین امکانات برای این هدف و الا بهره میگرفت. از آنجائیکه سید جوانان مسلمان را نیروهای پر شور و آماده برای پذیرش حقایق میدانست و آنها را کسانی می دید که می توانند زمینه ساز انقلاب باشند، بیشتر با آنها سرو کار داشت و در میان اردو و نیز در سطح جامعه به سراغ جوانان مسلمان میرفت و به آنها شور و شعور و آگاهی می آفرید. او فقط حرف نمی زد بلکه اهل فکر و مطالعه بود و بیشتر اوقات فراغت خود را صرف مطالعه آثار متفکران بزرگ اسلامی مینمود و به تاریخ سیاسی اسلام علاقۀ خاصی داشت و آشنائی با تاریخ سراسر افتخار اسلام وفتوحات و تمدن اسلامی را یکی از راه های بازیابی مجدد عظمت از دست رفتۀ مسلمین و امت اسلامی جامعه میدانست.
سید روابط مبارزاتی خود را به قشر خاص منحصر نکرده و متعقد بود که باید با تمام جناحها و اقشار جامعه بوجود آید؛ لذا او با چهار تیپ مختلف تماس داشت:
۱ . با اردو که مهمترین بخش فعالیتهای او را احتوا مینمود و جوانان در اردو به سید علاقمند بودند. سید از کلاسهای درس خود که صاحب منصبان عالی رتبه اردو در آن شرکت میکردند و به عنوان پایگاهی جهت تبلیغ اسلام استفاده مینمود و بر خلاف موضوع درسهایش مرتباً از اسلام سخن میگفت و به همین جهت رشتۀ معلمی را برگزیده بود تا بتواند اسلام را در بین اردو و به ویژه نسل جوان مطرح نماید و او بر ضرورت این مسئله بخصوص وقتی بیشتر تاکید میکرد که می دید کمونیستها در اردو نفوذ روز افزون یافته و با فرستادن جوانان به روسیه جهت تعلیمات، آنان را به مکتب مارکسیسم علاقه مند مینمایند.سید از این مسئله جدا احساس خطر میکرد و لذا تلاش پیگیرداشت که جوانان راحتی المقدور با روحیه و افکار و عقاید اسلامی تربیت نموده و از رفتن شان به مسکو جلوگیری به عمل آورد.
۲ . سید به روحانیت به ویژه روحانیون مبارز علاقهء زیادی داشت و با روحانوین شیعه و سنی از جمله علامه شهید سید اسماعیل بلخی، آیت الله شهید میر علی احمد عالم، علامه شهید سید محمد حسین مصباح، علامه شهید سید عبدالحمید ناصر و حجت الاسلام والمسلمین رضوی مالستانی و دیگران ارتباط و همفکری نزدیکی داشت.
سید دائماً در مجالس ومراسم مذهبی شرکت می جست و با علمای دینی به بحث ومناظره فکری و سیاسی می پرداخت.
۳ . سید به این نتیجه رسیده بود که برای ایجاد یک حرکت وسیع اجتماعی، شرکت و هماهنگی گروهها، اقوام و قبائل مختلف ضروری است و لذا با افراد موثر و در عین حال معتقد و مسلمان قبائل گوناگون کشور ارتباط داشت و هر کدام را به نحوی انگیزه میداد و در صدد بود که در یک تشکیلات وسیع سیاسی، اسلامی همه طرف های ذی دخل و موثر را شرکت دهد تا مقدمات یک حرکت همگانی فراهم آید.
۴ . تماس با جوانان مسلمان، اینها طیف وسیعی از جوانان دانشجو، طلبه، اردو و غیره را تشکیل میدادند که به صورت یک تشکیلات وسیع نامرئی عمل میکردند و در اکثر شهر ها و مناطق افغانستان طرفداران زیادی داشت.
وحدت طلبی:
یکی از ویژیگی های بارز دیگر سید وحدت طلبی او بود و برای ایجاد وحدت کلمه در بین شیعه و سنی تلاش فراوان میکرد و از هر گونه اختلافی در این مورد رنج میبرد.
سید از هر زمینه یی برای گسترش وحدت میان شیعه و سنی بهره میبرد مثلاً در سال ۱۳۴۷ که زیارت سید حسن آقا در گردیز باز سازی نمود در مراسم افتتاح آن، عدهی از علمای شیعه و سنی را دعوت نمود وازاین زمینه برای رفع اختلافات مذهبی موجود در آن منطقه استفاده کرده که سخنرانی علامه بلخی در آن مراسم بسیار موثر بود.
سید در سال ۱۳۴۹ به زیارت خانه خدا و سایر عتبات مشرف شد و در جریان همین سفر در نجف اشرف امام خمینی(ره) را ملاقات نمود و ضمن ارائه گزارشی از پیشرفت مبارزات اسلامی و عملکرد دولت افغانستان در زمینه های مختلف سیاسی، نظامی و اقتصادی رهنمود های لازم را برای ادامه و گسترش مبارزه در یافت داشته و به افغانستان مراجعت نمود.
از آن پس دامنهء فعالیتهای سید هر روز گسترده تر میشد و دیدارها و جلساتش با علما، دانشجویان، نظامیان و بزرگان قوم اعم از شیعه و سنی بحدی زیاد بود که حتی وقتی کار رسمی خود در وزارت دفاع را نیز بدین مسائل صرف میکرد و از آنجا به عنوان سنگری برای مبارزات اسلامی استفاده مینمود، علاوه بر اینها جلسات و دیدارهای مخفی سید نیز فراوان بود . دامنۀ فعالیتهای وی در سالهای۱۳۵۳ و ۱۳۵۴ بسیار گسترده شده بود تا بدانجا که دولت وقت نسبت به سید و برادران همرزمش مشکوک شده و آنان را مورد تعقیب مستمر قرار دادند. در اوائل سال ۱۳۵۴ دو نفر نماینده از این جریان بنام های میر حسین خوشی وال و اختر محمد پکتیا وال جهت ملاقات و هماهنگی با مسئولین اخوان المسلمین به پاکستان اعزام شده و با یکی از سران شان در خصوص هماهنگ ساختن مبارزات اسلامی تبادل نظر کردند. در همان سال شهید محمد منتظری نیز جهت یک سری هماهنگی ها و بررسیها به افغانستان آمده و با سید و برخی دیگر از برادران دیدارها و صحبت هایی داشت.
تعقیب و دستگیری سید:
در سال ۱۳۵۴ و همزمان با تشدید فغالیت های اسلامی و گسترش روز افزون جریان جوانان مسلمان و دولت مزدور احساس خطر جدی نموده و در صدد کشف تشکیلات و دستگیری سران آن شد، اما مدرک مشخصی در این زمینه نتوانست بدست آورد ولی بر اساس قرائن و احتمالاتی سید و یارانش را از اعضاء این تجمع تشخیص داده و در همان سال سید را باز نشست کرده و او را در منزل زیر مراقبت شدید قرار دادند.
تعقیب و مراقبت سید بحدی جدی بود که پلیس در مقابل منزل او غرفه دید بانی ایجاد کرد تا هم فعالیتهای او را زیر نظر گیرند و هم رفقایش را شناسایی کنند. از طرف برادران به سید پیشنهاد شد که کابل را ترک گفته و به یکی از ولایات و یا به خارج از کشور هجرت نماید، اما او نپذیرفت که صحنه را بزودی ترک گوید و برکارش اصرار ورزید.
کمونیستها که در دولت محمد داود از نفوذ فراوان برخوردار بودند با سید دشمنی آشتی نا پذیر داشته و در صدد بودند تا در فرصت مناسب او را از سر را خود بردارند. از جمله حسن شرق که یک چهره روسی بود و در آن زمان در پست صدر اعظمی قرار داشت از مخالفین سرسخت سید بود.
حیدر رسولی نیز که وزیر دفاع وقت افغانستان بود با اینکه مسلمان بود اما شخص نا لایق و با سید مخالفت صنفی داشت و نفوذ سید در اردو و نیز لیاقت و کار آیی او را نمیتوانست تحمل کند. او از روی جهالت سید را رقیب خود می پنداشت و با او مخالفت می ورزید.
نهایتاً در اواخر سال۱۳۵۴ سید وعدهی از دوستان و همفکران شناخته شده و در حدود چهل نفر می رسیدند توسط سازمان جاسوسی دستگیر و روانه زندان شدند. تعداد۲۵ نفر از آنها را دانشجویان و ۱۵ نفر دیگر را افسران اردوی افغانستان تشکیل میدادند.
بهانهی که رسماً به عنوان علت دستگیری این عده اعلان شد این بود که قصد کودتا علیه حکومت محمد داودخان را داشته اند.
در میان دستگیر شدگان افراد متعهد و مبارز سابقه دار و سر شناسی چون اسماعیل پاسخ از بدخشان، میرحسین خوش وال از خوشی لوگر، اختر محمد پکتیاوال از پکتیکا و علی رضا بیات از غزنی و …. وجود داشتند که هر کدام مسئولیتهای مهمی را در نهضت عهده دار بودند که حادثه ناگوار دستگیر این عزیزان ضربۀ جبران ناپذیری بر پیکر نهضت نوپابود.
رابطه سید و یارانش با خارج از زندان برقرار بود و در جریان فعالیتها قرار میگرفت تا آنکه در سال ۱۳۵۷ بدنبال کودتای کمونیستی ۷ ثور جمعی دیگر از شخصیتها نیز زندانی شده و تعدادی از آنان بشهادت رسیدند، خاطره این راد مردان پیشگام و فدا کار جاوید، یادشان گرامی و راه شان پر رهرو باد.[۱]
[۱] . کوثرالنبی(چاپ دوم)، ص ۳۹۲ ، سید جعفرعادلی حسینی و با تصرفانی از بخش زندگی نامه جنرال شهید میر سید احمدشاه گردیزی.