به گزارش پایگاه اطلاع رسانی جهاد فرهنگی/ دههی اول و دوم فاطمیه از سوی مجمع فرهنگی بقیهالله(عج) طی سه هفته در کابل برگزار گردید، در محافل حجج اسلام؛ سید عبدالله ذکی عضو شورای ائمه مساجد و تکایای شهر کابل و شورای علمای شیعه، دکتر شیخ محمد حسین جعفری کندوزی معاون اول شورای اخوت اسلامی و موسس مرکز علمی و فرهنگی حضرت نرگس(علیهاالسّلام)؛ شیخ غلام عباس مصباح امام جمعه غرب کابل(مدینهالعلم) و عضوی شورای اخوت اسلامی و سید جعفرعادلی«حسینی» رئیس سازمان جهاد فرهنگی و رئیس کمیسیون فرهنگی شورای اخوت اسلامی در فضایل و مناقب حضرت زهرا(علیهاالسّلام) سخنرانی نمودند، در این گزارش سخنرانی حجتالاسلام سید جعفرعادلی«حسینی» رئیس مجمع فرهنگی بقیهالله(عج) که در پایان فاطمیهی دوم صبح جمعه ۲۶ دلو ۱۳۹۷ خورشیدی صورت گرفته بود حضور خوانندگان محترم تقدیم میگردد.
بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم
االحمدلله ربالعالمین والصّلاه والسّلام علیی سیدنا و نبیینا و مولنا ابیالقاسم محمد صلیاللهعلیهوآله المعصومین المکرمین؛ اللّهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها وسرالمستودع فیها بعدد ما احاط به علمک، اللّهم صل علی محمد و آل محمد.
قالالله تعالی فی کتابه: قل لا أسألکم علیه اجراً الالموه فیالقربی.
سلام ما به رحمت وبه جود تو/ سلام ما به چهرهی کبود تو
سلام ما به قلب داغ دیده ات/ سلام ما به قامت خمیده ات
سلام ما به طفل ناامید تو/ سلام ما به محسن شهید تو
سلام ما به چهره خجسته ات/ سلام ما به پهلوی شکسته ات
سلام ما به آه وناله شبت/ سلام ما به اشک چشم زینبت
سلام ما به صحنه مدینه ات/ سلام ما به خون زخم سینه ات
سلام ما به قلب پر زداغ تو/ سلام ما به قبر بی چراغ تو
مجمع فرهنگی بقیهالله(عج) در کابل علاوه بر خواندن دعای ندبه، بیان احکام، معارف اسلامی، ضروریات دینی یکی دیگر از برنامهها و اهداف این مجمع احیای شعائر دینی و مذهبی همانند تجلیل و یاد بود از سالیاد ولادت و شهادت ائمه معصومین(علیهمالسّلام) هست و یکی از آن مناسبتها ایام فاطمیه روزهایی که دوستداران اهلبیت(علیهمالسّلام) به مناسبت شهادت حضرت فاطمه زهرا(علیهاسلام) عزاداری میکنند، ایام فاطمیهی اول ودوم امثال را سید حمید علوی یکی از اعضای مجمع افتخار میزبانی آن را داشته و خداوند زحمات ایشان را قبول و اجرش با فاطمهزهرا(علیهاالسّلام).
درباره روز شهادت حضرت زهرا(علیهاالسّلام) اختلافات روایی و تاریخی وجود دارد؛ اینکه تاریخ شهادت و محل دفن حضرت فاطمه زهرا(علیهاالسّلام) مشخص نیست و احتمال دارد سرّی از اسرار الهی باشد، ولی قول مشهور درباره سالروز شهادت فاطمه(علیهاالسّلام) ۱۳ جمادیالاول به روایت ۷۵ بعد از رحلت شهادت گونهی پیامبر گرامیاسلام(صلیاللهعلیهو آلهوسلّم) و به روایت دیگر ۳ جمادیالثانی ۹۵ روز بعد از رحلت پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ذکر شده که این ایام به فاطمیهی اول و فاطمیهی دوم مشهورند؛ در فاطمیهی اول خطبای که در فضایل آن بیبی دوعالم سخنرانی نمودند، حججاسلام؛ سید عبدالله ذکی عضو شورای علمای شیعه و شورای ائمهی مساجد و تکایات شهر کابل و دکتر شیخ محمد حسین جعفری کندوزی معاون اول شورای اخوت اسلامی و موسس مرکز علمی و فرهنگی حضرت نرگس(علیهاالسّلام) و در فاطمیهی دوم حجتالاسلام شیخ غلام عباس مصباح امام جمعه غرب کابل در مدینهالعلم و امروز که جلسهی پایانی دههی دوم فاطمیه من در خدمت تان هستم.
هفتههای گذشته خطبا واهل منبر صحبتهای متفاوت در رابطه با فضایل و مناقب فاطمه زهرا(علیهاالسّلام) نمودند و امروز من در حد توان و فرصتی که در اختیار دارم آیاتی را که مفسرین شأن نزول آن را خامس آلعبا معرفی و شرح دادهاند صرفاً اشاره میکنم، علاوه بر سوره کوثر که در شأن زهرا(علیها السّلام) نازل شده از میان آیات فراوان آن چهار آیه عبارتند از:
۱) آیهی هل اتی که در سوره انسان آمده و طبق روایاتی که در منابع شیعه و سنى نقل نیز نقل شده، حسنین(علیهما السّلام) بیمار شدند، پیامبر اکرم(صلىاللهعلیهوآلهوسلّم) به عیادت آنان رفت، پیامبر از دیدن حسنین که به شدت بیمار و رنجور شده بودند متأثر شد، به امیر مؤمنان على(علیه السّلام) فرمود: خوب بود براى شفاى فرزندانت نذرى مىکردى.
امام علی(علیه السّلام) نذر کرد که اگر خداوند فرزندانش را شفا داد سه روز روزه بگیرد، فاطمه زهرا(علیهاالسّلام) نیز در این نذر وی را همراهی کرد و فضّه خادمه نیز به آنان پیوست.
حسن و حسین(علیهما السّلام) شفا یافتند و موعد وفاى به نذر فرا رسید فاطمه و على و فضه(علیهمالسّلام) روزه گرفتند. در خانه على(علیه السلام) چیزى براى افطار نبود، امام همسایهاى داشت که مردم براى او پشم ریسى مىکردند و مزد مىگرفتند، امام على(علیهالسلام) نزد او رفت و در مقابل این که فاطمه زهرا براى او پشم ریسى کند مقدارى جو گرفت، جو را آسیاب کرده و مقدارى نان براى افطار تهیه کردند.
حضرت زهرا(علیهاالسّلام) انتظار مىکشید تا على(علیهالسّلام) از مسجد برگردد و افطار کنند، على آمد و سفره افطار گسترده شد، در این سفره با صفا فقط چهار قرص نان بود، و بر سر سفره اهل بیت پیامبر یعنى علی، فاطمه و حسنین(علیهمالسّلام) و در کنار آنان فضه نشسته بودند؛ تا دست آنان به سفره دراز شد در زدند، بینوایى بود که مىگفت: سلام بر شما اى خاندان پیامبر، بیچارهاى از مسلمانان هستم از آنچه مىخورید به من نیز بدهید خداوند شما را بر سر سفرههاى بهشتى اطعام کند، آنچه در سفره بود به او دادند و با آب افطار کردند.
روز دوم و سوم نیز از دسترنج فاطمه زهرا(علیهاالسّلام) نانى آماده شد، و مثل روز اول به یتیم و اسیر دادند و شب را گرسنه به سر بردند، در این هنگام بود که جبرئیل امین آمد و این آیه را در شأن این خاندان نازل آورد: «و یطعمون الطعام علی حبّه مسکیناً و یتیماً و اسیراً» و این افتخار با کلام جاودانه خدا، تا زمانى که یک انسان قرآن مىخواند و سوره هل اتى تلاوت مىشود براى اهلبیت(علیهم السلام) جاودانه شد.
۲) آیه مباهله: پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) رسالت الهى را ابلاغ کردند و حجت را بر مردم تمام فرمودند، عدهاى نپذیرفتند و در مقابل حق ایستادگى مىکردند، خداوند به پیامبر وحى کرد که با آنان مباهله کن، و به آنان بگو: بیایید ما با فرزندانمان و شما با فرزندانتان، ما با زنانمان و شما با زنانتان، ما خودمان و شما خودتان بیایید و مباهله کنیم و نفرین و لعنت خداوند را بر دروغگویان قرار دهیم.
از کسانى که حق را نپذیرفته بودند گروهى از مسیحیان بودند که حاضر به مباهله شدند، روزى را براى این کار معین کردند و این روز ۲۴ ذیالحجه بود، ساعت مباهله فرا رسید، مردم منتظر بودند که پیامبر چه خواهد کرد.
ناگاه دیدند که آن حضرت همچون خورشید فروزان از افق خانه نبوت طالع شد در حالى که امام حسین(علیه السّلام) را که طفلى بود در آغوش داشت و با دست راست دست امام حسن(علیه السّلام) را در دست داشت و فاطمه زهرا(علیهاالسّلام) پشت سر آن امام علی(علیهالسّلام) به دنبال فاطمه حرکت مىکردند.
نفس پیامبر: على، فرزندان: حسن و حسین، و زنان که در آیه تعبیر به نسائنا شده، فاطمه(زهراعلیهاالسلام) بودند.
نصاراى نجران که خیال مىکردند پیامبر با گروهى بسیار از مردم همچون پادشاهان خواهد آمد وقتى این منظره را دیدند آن چنان از عظمت پیامبر و خاندان نبوت تحت تأثیر قرار گرفتند که نزد اسقف خود رفتند و گفتند:
اى ابا حارثه چه کنیم؟
اسقف گفت: من انسانهایى را مىبینم که اگر خداوند را به آنان قسم دهند که کوهى را از جاى برکند چنین خواهد کرد، قسم به عیساى مسیح اگر محمد کلمهاى بگوید و دعا کند از تمام هستى ساقط مىشویم. اینجا بود که گفت: مباهله نکنید زیرا هلاک خواهید شد و این داستان که به حدیث کساء معروف و مشهور است محور فاطمه(علیها السلام) است، در گذشتهها در خانوادههای مذهبی رسم بر این بوده که هفته یکبار حدیث شریف کسا همانند دعای ندبه بصورت جمعی خوانده میشد و مردم بر اساس همان اعتقادی که داشتند حاجت میگرفتند.
۳) در آیهی تطهری از اهلبیت(علیهمالسّلام) به خاندان پاک و مطهرمعرفی شده: «انما یریدالله لیذهب عنکمالرجس اهلالبیت و یطهرکم تطهیراً »…
۴) آیهی مودت، در این آیه دوستی اهلبیت(علیهمالسّلام) مزد رسالت پیامبراسلام(صلی اللهعلیهوآلهوسلّم) گفته شده: «قل لا أسألکم علیه اجراً الالموه فیالقربی» یعنی؛ اى پیامبر به مردم بگو: در مقابل زحمات چندین ساله مزدى براى رسالت خود نمىخواهم غیر از آن که اهل بیت مرا دوست داشته باشید.
نکتهی در بارهی«سیده النساء العالمین»؛ این عنوان در روایات پیامبر و ائمه(علیهمالسّلام) وارد شده و از نظر روایی و تاریخی مسلم است، نمی توان به دیگران و حتی به همسران پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) که ام المومنین هستند این عنوان را داد و این لقب فقط اختصاص به حضرت زهرا(علیهاالسّلام) دارد و او کسی است که پیامبر رحمت(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در وصفش فرمود:« فانّها سیده نساء العالمین من الاولین و الآخرین».
اشعار علامه اقبال لاهوری از دانشمندان جهان اسلام که برگرفته از متون روایی منابع شیعه وسنی در عنوان«سیدهالنساالعالمین» آن حضرت را اسوه کامل زنان عالم و سرمشق زنان مسلمان اینگونه بیان داشت:
مریم از یک نسبت عیسی عزیز/ از سه نسبت حضرت زهرا عزیز
نور چشم رحمه للعالمین/ آن امام اولین و آخرین
آنکه جان در پیکر گیتی دمید/ روزگار تازه آئین آفرید
بانوی آن تاجدار «هل اتی»/ مرتضی مشکل گشا شیر خدا
پادشاه و کلبه ئی ایوان او/ یک حسام و یک زره سامان او
مادر آن مرکز پرگار عشق/ مادر آن کاروان سالار عشق
آن یکی شمع شبستان حرم/ حافظ جمعیت خیرالامم
تا نشیند آتش پیکار و کین/ پشت پا زد بر سر تاج و نگین
وان دگر مولای ابرار جهان/ قوت بازوی احرار جهان
در نوای زندگی سوز از حسین/ اهل حق حریت آموز از حسین
سیرت فرزند ها از امهات/ جوهر صدق و صفا از امهات
مزرع تسلیم را حاصل بتول/ مادران را اسوه کامل بتول
بهر محتاجی دلش آنگونه سوخت/ با یهودی چادر خود را فروخت
نوری و هم آتشی فرمانبرش/ گم رضایش در رضای شوهرش
آن ادب پرورده صبر و رضا/ آسیا گردان و لب قرآن سرا
گریه های او ز بالین بی نیاز/ گوهر افشاندی بدامان نماز
اشک او بر چید جبریل از زمین/ همچو شبنم ریخت بر عرش برین
رشته آئین حق زنجیر پاست/ پاس فرمان جناب مصطفی است
ورنه گرد تربتش گردیدمی/ سجده ها بر خاک او پاشیدمی
در پایان سخنی با نسل جوان حاضر در محفل!
قدر این جلسات و محافل را بدانید، در حق پدران و مادران مان دعا کنیم که ما را با مجالس و محبت با اهلبیت(علیهمالسّلام) آشنا ساختند و همین طور خدمات علمای گذشتهی مان را فراموش نکنیم و مردم ما مرهون و مدیون خدمات آن عالمان گذشته و از جمله حضرت آیتاللهالعظمی حجت که با آن سیاست نرمش خود اخوت و برادری را در این کشور تقویت نمود، حضرت آیتاللهالعظمی شهید واعظ، علامه شهید بلخی و دیگر بزرگان باتحمل زندان و سختیها در همبستگی پیروان مذاهب اسلامی در افغانستان تلاش نمودند؛ بر خلاف ادعای یکی از اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی جمهوری اسلامی ایران.
جمعهی گذشته شخصی که سالهای اخیر به عنوان نظریه پرداز و عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی جمهوری اسلامی ایران به مناسبت چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی آن کشور سفر تبلیغی به افغانستان داشتند، جمعهی گذشته قبل از خطبههای نماز جمعه غرب کابل واقع مدینهالعلم بحث اختلاف بر انگیز قومی را مطرح نمودند و از آنجا به همراهی دوتن یکی اهلتشیع و دیگر اهلسنت در نماز جمعهی مسجد تمیم انصار واقع شهدای صالحین شرکت میکنند و دو اشکال در این برنامه وجود داشت که اگر نیروهای امنیتی دخالت نمیکرد ما شاهد فاجعهی میبودیم که اختلافات شیعه و سنی دامن زده میشد و آنگاه قابل جمع نبود.
یکی؛ عدم مدیریت دو تن از علمای شیعه و سنی که خودشان را با تجربهی از کوله بار اخوت عملی میدانند ولی غفلت آنان باعث اهانت به شخصیتها، نظام جمهوری اسلامی ایران و ایجاد حساسیت و دامن زدن به اختلافات مذهبی گردید و احیاناً حادثهی بوقوع میپیوست چه کسی پاسخگوی آن باید میبودند؟
دیگر؛ اینکه آقای که مدعی نظریه پردازی در جهان اسلام هست، با آنکه در حوزات علمیه مربیتربیت مبلغ نیز بوده و به خطبا توصیهی زمان، مکان و مخاطب شناسی را هم داشته ولی خودش در این سفر تبلیغی به مخاطب شناسی توجه نداشته و جمعه شب که در منزل یکتن از علمای شیعه و یکی از میزبانان محفل شهدای صالحین واقع غرب کابل طی سخنرانی بیش از یکساعتهأش با انتقاد از کمکاری علمای افغانستان میپردازد و هرچند در پایان مولوی عبدالرحمن یکتن از علمای معتدل و میانه رو اهل سنت به انتقادات وی پاسخ میگوید و من نیز در اینجا لازم میدانم که پاسخ انتقادات وی نسبت به علمای افغانستان اظهار نمایم:
گذشته از خدمات علمای گذشته افغانستان(اهل تشیع و تسنن) که در اکثر مناطق رابطهی شاگردی و استادی داشتند.
از دههی هشتاد بدینسو با تأسیس شورای اخوت اسلامی سمینار سه روز بینالمللی تحت عنوان«بررسی مقام معنوی و علمی امام صادق(علیهالسّلام) از سوی اکادمی علوم افغانستان و همکاری اعضای شورای اخوت اسلامی که نخستین روز سمینار با پیام رئیس جمهور و سخنرانی استاد ربانی، مرحوم صبغتالله مجدی و دیگر بزرگان در تالار رادیو و تلویزیون ملی افغانستان آغاز شد.
عاشورا پژوهی که اولین جلسهی آن در مسجد عیدگاه با حضور رئیس جمهور و علمای بزرگ شیعه و سنی برگزار گردید.
در اهداف شورای اخوت اسلامی نیز تذکر یافته که مشترکات را تقویت در اختلافات فقهی همدیگر را معذور داریم.
و همین مجمع فرهنگی بقیهالله(عج) در کابل دو برنامه را مشترکاً با حضور علمای شیعه و سنی برگزار که هردو مورد از دیدبرخیها نقطهی اختلاف شمرده میشود:
یکی نشست«غدیر؛ پیمان برادری و تعهد دینی» انصافاً این نشست باعث تقویت مواضع و دیدگاه مشترک پیروان مذاهب اسلامی در پیوند با غدیر گفته شد و دیگر نشست«توسل و شفاعت» که دومین نشست آن با سخنرانی آیتالله سید محسن حجت و مولوی عبدالرحمن رحمانی امثال برگزار و مشتی محکمی بردهان فرقههای ضاله و و هابیت بود که آنها طرفداران بحث توسل و شفاعت را مشرک میخوانند بود.
از سوی دیگر این بزرگوار که مدعی کم کاری علما در افغانستان هست، مگر در ایران توانستند علما دست آوردی در جهت حمایت نسل جوان و اقشار مختلف نسبت به علما داشته باشند، امروز بسیاری از نسل جوان بخاطر عملکرد نادرست برخی علما دین گریز شدند، بخاطر عملکرد آن عده مردم در تقابل باعلما قرار دارند و مگر برخی علما بخاطر رفتار نا درست شان مورد اهانت قرار نمیگیرند؟
خروجی آن حوزه علمیه برای مردم افغانستان چیست؟
خروجی آن اسد بودا و امثالهم است که العیاذ باالله به حضرت زهرا(علیهاالسّلام) اهانتی میکند که من جرئت گفتن آن کلمات را ندارم، خروجی آن آقای محقق نسب، علیزادهی مالستانی است که اعتقادات دینی ما را از ریشه رد میکنند و اخیراً محقق نسب دریک کلیپ تصوریأش منکر خمس میشود، با آنکه اهل سنت با همه اگر و مگرها خمس را به عنوان غنائم جنگی قبول دارند ولی اینها علاوه بر این موضوع منکر بسیاری از ضروریات دین میگردند.
بهرحال!
ما مدیون خدمات علمای گذشتهی کشور هستیم و امروز بر سفرهی محافلی به مناسبت تجلیل و یاد بود از مقام حضرت زهرا(علیهاالسّلام) نشستهایم؛ بی تردید مهربانی، شجاعت، عصمت، دانش، تقوا و در یک کلام، فضلیت ها با نام فاطمه گره خورده و فاطمه(علیهاالسلام) دختر پیامبر خداست که در قرآن، مقام والایش بیان شده است، قلب و جان پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) که تاریخ، سفارش های ایشان را به محبت او و فرزندانش ثبت کرده است. نام فاطمه(علیهاالسّلام)، با مظلومیت هم گره خورده است.
داغ فراق پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) برای جهان اسلام و به ویژه خانواده ایشان مصیبت بزرگی بود، به ویژه آنکه این مصیبت بزرگ، آزارهای سختی را در پی داشت که در طول تاریخ، گریبانگیر اهل بیت پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) شد. این مصیبت ها آن قدر کمرشکن بود که زهرا(علیهاالسّلام) زبان به شکوه گشود: «پدرجان! تنها و حیران مانده ام. صدایم خاموش شده و پشتم شکسته است. زندگی ام مکدّر گردیده و دنیا بر من تاریک شده است». اشعاری هم که منسوب به ایشان است، عظمت مصیبت را می رساند که: صبت علی مصائب لو انها/ صبت علی الایام صرن لیالیا؛ مصیبت هایی بر من فرو ریخت که اگر بر روزهای روشن می ریخت، همه در سیاهی فرو رفته و شب می شدند و به یقین زهرا فقط در فراق پدر خویش نمی گریست، بلکه پی آمدهای دردناک رحلت پیامبر(صلی الله علیه و آله)، شکیب آن بانوی شکیبا را گرفته و پشت آن کوه صبر را خم کرده بود.
السّلام علیک یا سیده النساءالعالمین، من الاوّلین والآخرین، السّلام علیک ایتهاالصدیقه الشهیده، السّلام علیک ایتهاالمظلومه، ممنوعه حقها، المکسور ضلعها، المظلوم بعلها، المقتول ولدها…
دست من و عنایت و لطف و عطای فاطمه/ قلب من و محبّت و مهر و ولای فاطمه
طبع من و قصیده مدح و ثنای فاطمه/ جرم من و شفاعت روز جزای فاطمه
به بذل دست فاطمه بخاک پای فاطمه/ منم گدای فاطمه منم گدای فاطمه
رشته مهر فاطمه سوی خدا کشد مرا/ دل بولاش دادهام تا بکجا کشد مرا
گر بزمین زند مرا وربه سماء کشد مرا/ درد اگر عطا کند یا به بلا کشد مرا
پای برون نمینهم، از سر کوی فاطمه/ وانشود لبم مگر، بگفتگوی فاطمه
مهر و محبتش بود طینت من سرشت من/ ز دوستیش آبرو داده بروی زشت من
روضه بیچراغ او مینوی من بهشت من/ شکر خدا که گشته این قسمت و سرنوشت من
سنگ محبّت و را بر سرو سینه میزنم/ بیاد خاک قبر او داد مدینه میزنم
زمانی که وفات حضرت فاطمه(علیهاالسلام) نزدیک شد، به اسماء بنت عُمَیس فرمود: «آبی بیاور تا وضوبگیرم». ایشان وضو گرفتند و به روایتی غسل هم کردند. سپس خود را معطّر ساخته و لباس های تازه ای پوشیدند و فرمودند: «ای اسماء! مقداری از آن کافور بهشتی را بالای سرم بگذار تا مرا با آن حنوط کنند». سپس پای خود را به سمت قبله دراز کرده، خوابیدند و پارچه ای بر روی خود کشیدند و فرمودند: «ای اسماء! ساعتی صبر کن و بعد از آن مرا صدا بزن، اگر جوابی ندادم، بدان که من به پدر خویش ملحق شده ام و علی(علیه السلام) را باخبر کن». اسماء بعد از ساعتی، چند مرتبه ایشان را صدا زد، ولی جوابی نشنید. سپس پارچه را از روی ایشان برداشت و دریافت که مرغ روحش به بهشت برین پرواز کرده است.
یا فاطمه الزهراه یا بنت محمد یا قره عین الرسول یا سیدتنا و مولاتنا و انا توجها واستشفعنا و توسلنا بک الیالله و قدمناک بین یدی حاجاتنا یا وجیهه عندالله اشعفی لنا عندالله.
تهیه گزارش از: سید نور آقا احسانی/ پایگاه اطلاع رسانی جهاد فرهنگی