به گزارش پایگاه اطلاع رسانی جهاد فرهنگی، قبل از ظهر جمعه (۲۵شوال ۱۴40 هجری قمری، برابر با 7 سرطان ۱۳۹8 خورشیدی) به مناسبت سالروز شهادت امام جعفرصادق علیهالسلام و یاد بود از بیستمین سالیاد ارتحال حجتالاسلام مرحوم سید امیرحسین جوادی با حضور شماری از شخصیتهای علمی، سیاسی، علما و اساتید حوزه و دانشگاه، جوانان و متنفذین در منزل حجتالاسلام سید رضا جوادی واقع شهرک سبزکابل، ختم کلامالله مجید، مداحی و مناقب خوانی در فضایل اهلبیت(علیهمالسلام) برگزار شد.
در پایان حجتالاسلاموالمسلمین سید جعفرعادلی حسینی به مناسبات فوق الذکر سخنرانی نمود و عصر امام صادق علیهالسلام را دوران شکوفایی علوم و تمدن اسلامی خواند و این هم متن سخنرانی رئیس مجمع فرهنگی بقیةالله(عج) که حضور خوانندگان محترم تقدیم میگردد:
…………………………………
بسمالله الرحمنالرحیم؛ روی عنالامامصادق(علیهالسلام) من قوله تعالى: سُبْحانَكَ هَذا بُهْتانٌ عَظيمٌ؛(1) وَالْبُهْتانُ اَنْ تَقُولَ ما لَيْسَ فيه بهتان(2).
25 شوال، سالروز شهادت ششمین اختر تابناک آسمان امامت و ولایت، امام جعفر صادق(علیه السلام) برهمهی شیفتگان امامت و ولایت تسلیت میگویم و همچنین بیستمین سالیاد ارتحال حجتالاسلام سید امیرحسین جوادی به بیت آن مرحوم، مخصوصاًبه فرزند عزیزش حجتالاسلام سید رضا جوادی و سایر بستگانش تسلیت میگویم و لحظاتی را که در خدمت شما حاضرین در محفل هستم به همین دو مناسبت نکاتی را یاد آوری مینمایم.
مطلب اول به مناسبت شهادت امام جعفرصادق(علیهالسلام) عرض کنم؛ دوران امامت امام صادق(علیهالسلام) از شرایط خاص و ویژهای برخوردار بود و در واقع امامت او مقارن با اضمحلال بنی امیه و قدرت گیری بنی عباس بود و شرایطی در اثر انتقال این قدرت برای وی ایجاد گردید و آن حضرت طولانی ترین دورهی امامت را در نسل امام حسین(علیهالسلام) داشت واقداماتی که به وسیلهی آن حضرت صورت گرفت نقش زیادی در بقای تشیع و ایجاد مرام و مسلکی خاص به نام فقه جعفری گردید، اما از جهتی دیگر و به طور کلی، عصر امام صادق(علیهالسلام) را باید عصر شکوفایی دانش، فقه، کلام، مناظره، حدیث و روایت همراه با بدعتها و گمراهیها و پیدایش مذاهب مختلف بدانیم و در میان امامان معصوم(علیهمالسلام) عمر بابرکت امام صادق(علیهالسلام) 65 سال بود، 12 سال آن همزمان با جدّش امام سجاد(علیهالسلام) و 19 سال دیگر با پدرش امام محمد باقر(علیهالسلام) و 34 سال را پس از پدر زیست و آن حضرت در 65 سالگی به شهادت رسید و به قبرستان بقیع در جوار پدربزرگوارش امام محمد باقر و جدش امام سجاد و عمویش امام حسن(علیهمالسلام) به خاک سپرده شد.
مذاهب و فرق اسلامی بالاتفاق معتقدند که دوست داشتن اهلبیت(علیهالسلام) واجب است و پیروی از راه آن ها پیروی از سنت پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) است و تخلف از راه آن ها تخلف به سنت پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) است و امام صادق(علیه السلام) با توجه به فرصت مناسب سیاسی و نیاز شدید جامعه، دنباله نهضت علمی و فرهنگی پدرش را گرفت و حوزه وسیع علمی و دانشگاه بزرگی به وجود آورد و در رشتههای مختلف علمی و نقلی شاگردان بزرگی تربیت کرد وتعداد شاگردان امام را تا چهار هزار نفر نوشتهاند، روسای مذاهب چهارگانه بدون واسطه و با واسطه از شاگردان امام صادق(علیهالسلام) هستند و امام ابوحنیفه رئیس یکی از چهار فرقه اهل سنت مدتی شاگرد ایشان بود و خودش به این موضوع افتخار کرده و از اینرو امام صادق(علیه السلام) حلقه وصل مذاهب اسلامی بود و بدین جهت، دوستداران امام صادق(علیه السلام) حدود 10 سال قبل(۲۱ تا 23 میزان ۱۳۸۸ خورشیدی) به پیشنهاد پروفیسور عبدالباری راشد، سابق رئیس اکادمی علوم افغانستان به جناب آقای حامد کرزی، سابق رئیس جمهور، جمهوری اسلامی افغانستان اولین سمینار بین المللی تحت عنوان: «بررسی مقام معنوی و علمی امام جعفر صادق(علیهالسلام)» با حضور ده ها تن از علماء، پژوهشگران، متخصصین علوم اسلامی و شخصیت های برجسته فرهنگی وسیاسی داخلی و خارجی در تالار رادیو تلویزیون ملی افغانستان از سوی اکادمی علوم و همکاری نهادهای علمی و فرهنگی کشور برگزار و از آن تاریخ تا سال گذشته پنجمین سمینار از سوی برخی مراکز علمی و فرهنگی همسو در کابل دایر گردید امسال ششمین سمینار برسی مقام معنوی و عملمی امام صادق(علیهالسلام) از سوی نهادهای همسو با همکاری جناب دکتر جعفری برگزار میگردد.
در افغانستان پیروان مذاهب جعفری و حنفی سالهاست که با همبستگی و برادری در کنار هم زندگی می کنند و در خوشی و مصیبت های یکدیگر شریک اند و هیچ گروهی نمی تواند این وحدت و همبستگی را از بین ببرد و امام جعفر صادق(علیه السلام) در میان مسلمانان این کشور محور بوده و هست و فضای مملو از برادری و اخوت را بین مسلمانان بوجود آورده است.
چگونگی رسمیت یافتن مذاهب اربعه اهل سنت
در عصر حکومت عباسیان و گسترش خلافت آنان، فقهای زیادی با آراء گوناگون در مسائل مهم مخصوصاً قضا، فتاوی مختلفی ارائه می دادند و هر کدام پیروان و مریدان فراوانی پیدا کرده بودند که گاهی فتاوی مجتهدین با احکام صادره از طرف قضاوت دربار تضاد پیدا میکرد و از طرفی وجود گروههای زیاد با آراء آشفته مختلف علاوه بر ایجاد تشتت و اختلاف، به نفع هیئت حاکمه نبود، از این جهت دولت عباسی بر آن شد که از میان آن همه مجتهدان، تنها چهار نفر از آنها را به عنوان صاحبان فتوی برگزیند و آنان عبارت بودند از: ابوحنیفه، مالک، شافعی و احمد حنبل و حکومت عباسی این چهار فقیه را به عنوان فقهای مذهب اهل سنت و جماعت که تقلیدشان برای همیشه ضرورت دارد به مردم معرفی کرد و مذهب فقهی آنان را رسمیت داد. لذا اینجا بود که باب اجتهاد را در چهار چوبه آراء فقهی این فقیهان قراردادند.
چرا مذهب شیعه رسمیت پیدا نکرد؟
در قرن هفتم که به حمله مغول و شکست عباسیان و شدت و سختگیری نسبت به پیروان مذاهب فقهی انجامید، فقهای اهلسنت در تمام شهرهای اسلامی بر وجوب پیروی و تقلید از پیشوایان مذاهب اربعه فتوا دادند و تقلید از سایر مذاهب را تحریم کردند.
این کار مهم یکباره اتفاق نیفتاد؛ بلکه کوششهای زیادی طی قرنهای چهارم تا هفتم انجام شد تا اینکه در قرن هفتم باب اجتهاد بسته شد و فقهای اهلسنت بر عمل به فتاوا وآرای ائمه اربعه اجماع کرده و تقلید از سایر مذاهب را تحریم کردند.
تأمل در چگونگی رسمیت یافتن چهار مذهب فقهی اهل سنت در ایام حکومت بنی عباس که پیروان اهلبیت(علیهمالسلام) تحت فشار و محدودیت شدید قرار داشتند، به گونه ای که برای حفظ جان خود، از بیان مذهبشان خود داری می کردند و براساس اسناد تاریخی موجود، پیروان مذاهب اسلامی برای رسمیت بخشیدن مذهب شان، هر مذهبی هزارها هزار درهم و دینار بگیرند و بقای آن مذهب را بپذیرند. پس حنفی و شافعی و مالکی و حنبلی، آمادگی پرداخت مبلغ فیصله شده را داشتند، از شیعیان آن زمان که به «مذهب جعفری» معروف بودند، شیعیان در پرداخت مبلغ مورد نظر ناتوانی و سستی کردند و این قضیه در زمانی بود که سید مرتضی ریاست شیعیان را عهده دار بود، سید مرتضی با فروختن کتابهای خود مبلغی را آماده کرد و اما بقیه آن توسط تاجران شیعه انجام نگردید و دست تنگی و کم مالی باعث شد که کوشش وی به جایی نرسد. . . و چنین شد که ناگزیر مذهب شیعه برکنار ماند و چهار مذهب فقهی سنی رسمیت یافتند».(3)
بازیگران سیاسی و آسیب پذیری قداست و جایگاه معنوی مرجعیت تشیع
امام زمان(علیهالسلام) که فرمودند: «فَأَمَّا مَنْ كَانَ مِنَ الْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ، حَافِظاً لِدِينِهِ، مُخَالِفاً لِهَوَاهُ، مُطِيعاً لِأَمْرِ مَوْلَاهُ فَلِلْعَوَامِّ أَنْ يُقَلِّدُوهُ وَ ذَلِكَ لَا يَكُونُ إِلَّا بَعْضِ فُقَهَاءِ الشِّيعَةِ لَا جَمِيعِهِم».(4) هر کدام از فقها که صیانت نفس دارد، از دینش محافظت مینماید، با هوای نفس مخالفت میکند و امر مولای خود (ائمهی معصومین –ع) را اطاعت میکند، پس بر مردم است که از او تقلید کنند.…
علما در افغانستان برای رسمیت مذهب جعفری خون دلها خوردند و زندانها رفتند، متأسفانه زحمات خیلی از علمای طراز اول افغانستان نادیده گرفته شده و به علما و مراجع اتهام میبندند و دروغ نسبت میدهند، مرجع سازی برای مشروعیت جنگهای داخلی و یا در زندگی نامهی یکی از مراجع آمده که در قریه غرب کابل ….چنانچه در آغاز قول پروردگار عالمیان را از امام صادق(علیهالسلام) خواندم که فرمود: «سُبْحانَكَ هَذا بُهْتانٌ عَظيمٌ» پاك منزهى تو، اين بهتان و دروغى بزرگ است. بهتان دروغى است و نیز آن حضرت میفرماید: «وَالْبُهْتانُ اَنْ تَقُولَ ما لَيْسَ فيه بهتان» حضرت در این روایت میفرماید اگر به مسلمان مؤمن صفتى را بگويى كه اصلاً در او وجود نداشته باشد، تهمت محسوب میگردد، مثلاً در زندگی نامهی کسی بنویسند که در قریهی غرب کابل متولد شد، غرب کابل را تا هرات فرض کند برای اینکه این منطقه مشهور است، منطقه به کسی افتخار نمی بخشد، عالم و دانشمند نیز منحضر به سرزمین خاصی نیست و مربوط به همهی انسانها میگردد، اینگونه تبلیغات نه به یک دانشمند شخصیت میدهد، علاوه بر اینکه تهمت و دروغ هست شخصیت دانشمندی را محدود میسازند، این گونه تبلیغات گناه آن به مراتب شديدتر و سنگين تر از غيبت است و در حقيقت رواج اين كار ناجوانمردانه در يك محيط، سبب به هم ريختن نظام و عدالت اجتماعى و آلوده شدن حق و باطل و ازميان رفتن اعتماد عمومى مىشود.
یا دست گذاشتن به شانهی عالم دینی او را مرجع تقلید خواندن که معیار نیست، معیار در رسالههای عملیه آمده و از سوی دیگر نباید همه صبقت بگیرند برای مرجع شدن، ولی بعضی بزرگان دیگر همانند آیتالله العظمی سید محمد کاظم مصطفوی آن چنان عزت نفس دارد که خودش اجازه نمیدهند که طرفدارانش با بودن مراجع عظام فعلی وی را مطرح نمایند.
زیرا مرجع تقلید از خود شرایطی ندارد، چند بچه طلبه و یا حزب سیاسی نمی توانند مرجعیت را تعیین نمایند و با کمال تأسف سالهای اخیر با تعدد مرجعیت سیاسی نگرانی مسلمانان شیعه در دو موضوع قابل مکث است:
- اسارت مرجعیت در دام حزب، قوم وجغرافیا؛ همانگونه که اسلام و مذهب مرزجغرافیایی را نمیشناسند، عالم و فقیه نیز چنین است و عالم محدود به مکان خاص تعلق ندارد.
- استفاده سوء و ابزاری از مرجعیت مرجعیت در حد یک دستگاه در آمد زا برای اطرافیان و خانواده کار نادرست است.
یاد بود از حجتالاسلام مرحوم سيّد امير حسين جوادى
20 سال از رحلت و درگذشت شخصیت وارسته، مرد انديشه و اخلاص و عمل حجتالاسلام مرحوم سيد امير حسين جوادى میگذرد، مرحوم آقای جوادى در سال 1310خورشیدی در خانواده با فضليت و تقوا در منطقهاى قُول خويش بهسود ديده به جهان گشود و در آغوش پُر مِهر جدّ بزرگوارش شخصيت معروف و پارساى زمانش حجتالاسلام والمسلمين مرحوم سيّد حسين مشهور به «سيّد آخوند خاربيد» و پدر گرامى أش، چهره آشنا و خدمت گذار مرحوم سيّد ميرزاحسين تربيت يافت.
جدّ بزرگوارش مرحوم سيّد حسين كه از بزرگان اهل علم و كمال بود، او در زاد گاهش كجاب بهسود مبلّغ و مرّوج احكام نبوى و از اعتماد خاص جامعه بر خور دار بود، كه مقام علمى و عظمت آن شخصيت نامى بر خاص و عام معلوم است.
مرحوم ححتالاسلام سيد آخوند، جهت تبليغ احكام الهى به دعوت مردم «قُول خويش» عازم آن ديار مىگردد و تا آخرين لحظات حيات خود خدمت گذار مكتب حيات بخش امام صادق(عليهالسلام) بود، تكايا و مساجدى كه را كه تأسيس نمود و تا هنوز پا بر جاست، پس از رحلت وى قبر شريفش زيارتگاه مؤمنين مىباشند.
مرحوم آقاى جوادى دروس مقدماتى را نزد جدّ بزرگوارش شروع مى كند، بعد از ارتحال جدّ بزرگوارش علوم دينى و ادبيات عرب را از محضر بزرگ مرد مجاهد، شخصيت آگاه و سياستمدار مبارز، علامه سيد انورشاه صدر كه از افتخارات مكتب اهلبيت(عليهمالسلام) در اين كشور بود و همچنين از محضر ديگر بزرگان كه در بهسود و كابل بودند و قسمتى مهم از سطوح عاليه را از محضر شريف حضرت آيت اللّه العظمى واعظ كسب فيض نمود.
مرحوم آقاى جوادى از سالهاى 1351 تا 1357 به عنوان قريه دار قلعه قادرُ دارُ الامان كابل از طرف مردم آن محل انتخاب مىشود، و همچنين سالهاى 1352 تا 1357 از طرف مغازه داران مندوى وكيل و نماينده انتخاب مى شود، و نيز در بخش هاى مختلف اقتصادى، فرهنگى وادارى (مديرمعاملات تجارتى شركت محمديه، مدير محاسبات شركت تجارتى تركمنى ها، مدير محاسبات چند هُتل، از جمله هُتل فرج، و عضويت هيئت امناى مدرسه علميه محمديه كابل بود و هر گز از بيت المال استفاده نكرد و در بخش هاى مختلف احساس مسؤليت و تلاش مى نمود، و پاسخ گوى هرگونه مشكلات آن مردم بود و هميشه مسؤليت هاى خود خود را بخوبى به پايان مىرسانيد.
مرحوم آقاى جوادى با آنكه با گدا پرورى بر خورد قاطع داشتند، ولى با اين حال، نسبت به افراد مستحق و مستمند و مستضعف، شخصا رسيدگى به وضع مستمندان را در رأس كار هاى شان قرار داده بودند، كمك رسانى به ايتام، فقرا، و نياز مندان و نیز در عرصه هاى فرهنگى و تبليغى در ماههاى محرم و صفر در حسينهاى شينيهاى قُول خويش كه مؤسس آن حسينيهی جدش مشغول تبليغ و بيان احكام و امر به معروف و نهى از منكر بود.
مرحوم آقاى جوادى يكى از چهر هاى دُرخشان جهاد در افغانستان بود، و پس از كودتاى كمونيست ها و تجاوز ارتش اتحاد جماهير شوروى سابق در سالهاى 1357 و 1358 در افغانستان از جهاد گران واقعى حمايت مىكرد، او نماينده مردم و بازاريان بود كمكهاى مالى آنان را براى حمايت از جهاد مقدس و جبهات ارسال مىنمود، كه در اين راه بر مشكلات زيادى فايق آمده، جهاد و مبارزه حق را سر مشق و سر لوحه زندگى در امور فردى و اجتماعى خود قرار داده و هر گز رضاى خالق را بر رضاى مخلوق برترى نداد و ايمان پيشواى او بود.
مرحوم آقاى جوادى شخصيت علمى، اجتماعى، دلسوخته و درد مند بود وى در ارتباط انقلاب اسلامى، هميشه متحمل زجر ها و رنج هاى فراوان گشته تا حدى كه موجب پيدايش بيمارى هاى مختلف در ايشان شده بود و در تاريخ 21 جوزا 1378 خورشیدی بعد از عمل جراحى در سن 68 سالگى نداى «اِرْجِعى اِلى رَبِّكَ راضية» را پاسخ داده و داعى حق را لبيك گفته دوستان و باز ماندگان را به سوك نشاند، روحش شاد و يادش گرامى باد.
شهادت امام جعفر صادق (عليهالسلام)
امام صادق(علیهالسلام) در سن 65 سالگى به دستور منصور دوانيقى در مدينه به شهادت رسيد؛ مرقد شريفش در قبرستان بقيع واقع در مدينه است؛ امام صادق(علیهالسلام) در عين شهرت و اعتبار و نفوذ و محبوبيّت، همچنان «مظلوم» بودى و مظلومى! اى امام صادق (عليهالسلام)! تو ناصر حقايق، دچار منصور دوانقى بودى، آن باطلى كه لباس حق پوشيده و جامه خدمت و خلافت به بر كرده بود تارعيت را در هيأت شبانى بفريبد و گرگ ايمان و جان آنان شود. شهادت تو، نشانى از مظلوميّت خطّ اهل بيت (عليهمالسلام)بود.وبايد به حق گفت كه تو امام صادقان و صادقى از امامانى…
پینوشت:
- سوره نور، آیه۱۶.
- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۳۵۸.
- ادوار فقه، ج۳، صص۶۴۷ ـ ۶۴۸ .
- وسائل الشیعه، ج 27، ص 131