مقدمهای کوتاه پیرامون اهمیت ساداتشناسی شناخت سادات، بهعنوان وارثان نسبی پیامبر اکرم (ص) و حافظان میراث علمی، دینی و فرهنگی اسلام، همواره مورد توجه اندیشمندان و پژوهشگران بوده است. بررسی تاریخ و جایگاه اجتماعی، علمی و معنوی سادات نهتنها برای بازشناسی نقش آنان در تحولات جوامع اسلامی ضروری است، بلکه به درک عمیقتر از تأثیر […]
مقدمهای کوتاه پیرامون اهمیت ساداتشناسی
شناخت سادات، بهعنوان وارثان نسبی پیامبر اکرم (ص) و حافظان میراث علمی، دینی و فرهنگی اسلام، همواره مورد توجه اندیشمندان و پژوهشگران بوده است. بررسی تاریخ و جایگاه اجتماعی، علمی و معنوی سادات نهتنها برای بازشناسی نقش آنان در تحولات جوامع اسلامی ضروری است، بلکه به درک عمیقتر از تأثیر آنان در تاریخ اسلام و تمدن بشری کمک میکند.
به پیشنهاد جمعی از جوانان سادات، نشست علمی پیرامون «ساداتشناسی» برگزار شد. این نشست با مدیریت سید امان رضایی و سید محمد مروج و با حضور حجتالاسلام والمسلمین سید جعفر عادلی حسینی، محقق و پژوهشگر برجسته کشور، و حجتالاسلام والمسلمین سید محمد رضا علوی، نویسنده، محقق و آگاه به مسائل تاریخی و سیاسی، در بستر تیکتاک آغاز گردید.
در این نشست دوساعته، بحث درباره سادات از شیخالأنبیا حضرت ابراهیم (ع) آغاز شد و در پایان، ۴۵ دقیقه به پرسش و پاسخ اختصاص یافت. در خلال مباحث، نویسنده کتاب «کوثرالنبی» (پژوهشی در تاریخ سادات افغانستان) تأکید کرد که در بررسی تاریخ سادات افغانستان و ماوراءالنهر، این کتاب بهعنوان منبع اصلی مورد استفاده قرار خواهد گرفت.
اکنون توجه شما را به نخستین بخش از سخنان حجتالاسلام والمسلمین سید جعفر عادلی حسینی جلب میکنیم.
(پایگاه اطلاعرسانی جهاد فرهنگی)
از حضرت ابراهیم (ع) تا حضرت محمد (ص)
قال الله تعالی فی کتابه: «وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ، قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا، قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي، قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ»[1]
به عنوان مقدمه عرض میکنم که بر اساس پیشنهاد دوستان، در جلسه اول بهطور مختصر به حضرت ابراهیم (ع)، بهعنوان شیخالأنبیا و یکی از پیامبران اولوالعزم، بنیانگذار دین توحیدی و آیین حنیف، پرداخته میشود. همچنین در پایان جلسه، به پرسشها پاسخ داده خواهد شد.
در جلسات بعدی، پس از یک جلسه بحث درباره هاشم بن عبدالمناف، به بررسی شبههای خواهیم پرداخت که برخی سیادت سادات را به او نسبت میدهند. در این مباحث، منبع اصلی گفتوگو، کتاب «کوثرالنبی» (پژوهشی در تاریخ سادات افغانستان) خواهد بود.
اما درباره حضرت ابراهیم (ع) باید عرض کنم که قرآن کریم تأکید دارد که حضرت محمد (ص) نیز پیرو همان آیین خالص توحیدی بوده است. حضرت ابراهیم (ع) جد بسیاری از پیامبران الهی است و ویژگیهای منحصربهفردی دارد. یکی از این ویژگیها، پیروی پیامبر اسلام (ص) از آیین ابراهیمی و دین حنیف است که در ادامه به برخی از نکات آن اشاره خواهم کرد.
۱. چگونه پیامبر اسلام (ص) پیرو دین حنیف بود؟
الف) پیروی از توحید خالص
حضرت ابراهیم (ع) اساس دین حنیف را بر توحید ناب بنا نهاد و از شرک بیزاری جست. پیامبر اسلام (ص) نیز همین مسیر را ادامه داد و مردم را از بتپرستی و شرک جاهلی بهسوی پرستش خدای یگانه دعوت کرد.
قرآن کریم میفرماید:
«ثُمَّ أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ أَنِ اتَّبِعْ مِلَّةَ إِبْرَاهِیمَ حَنِیفًا وَمَا کَانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ»[2] (سپس به تو وحی کردیم که از آیین حنیف ابراهیم پیروی کن، که او از مشرکان نبود.)
ب) انکار بتپرستی و نفی شرک
حضرت ابراهیم (ع) بتها را شکست و مردم را به یکتاپرستی فراخواند. پیامبر اسلام (ص) نیز با مبارزه با بتپرستی در مکه، کعبه را از بتها پاک کرد و آن را به خانهی توحید تبدیل نمود.
ج) اقامه نماز و عبادت خالصانه
حضرت ابراهیم (ع) و فرزندش اسماعیل (ع) مأمور به برپایی نماز و عبادات خالصانه شدند. پیامبر اسلام (ص) نیز نماز، روزه، حج و زکات را بر اساس دین حنیف ابراهیمی احیا کرد.
قرآن کریم میفرماید:
«وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَیْتَ مَثَابَةً لِلنَّاسِ وَأَمْنًا وَاتَّخِذُوا مِن مَّقَامِ إِبْرَاهِیمَ مُصَلًّی»[3] (و هنگامی که خانه [کعبه] را محل بازگشت مردم و جای امنی قرار دادیم و [گفتیم] از مقام ابراهیم، نمازگاه بگیرید.)
د) احیای حج بر اساس آیین ابراهیمی
حضرت ابراهیم (ع) نخستین کسی بود که خانهی کعبه را برای حج توحیدی آماده کرد. پیامبر اسلام (ص) همان مناسک حج را با اصلاح تحریفات جاهلی احیا کرد.
هـ) دعوت به فطرت پاک انسانی
دین حنیف، دینی است که با فطرت انسان سازگار است. پیامبر اسلام (ص) تأکید داشت که اسلام همان دین فطری است که از ابتدا با خلقت بشر هماهنگ بوده است.
قرآن کریم میفرماید:
«فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا»[4] (پس روی خود را متوجه دین حنیف کن، همان فطرت الهی که مردم را بر آن آفریده است.)
۲. بتشکنی در سیره حضرت ابراهیم (ع)، پیامبر اسلام (ص)، و امام علی (ع)
الف) حضرت ابراهیم (ع) – شکستن بتهای نمرود
حضرت ابراهیم (ع) در کودکی با بتپرستی مبارزه کرد. او زمانی که مردم برای جشن از شهر خارج شدند، به معبد رفت و تمام بتها را شکست، جز بت بزرگ، و تبر را بر دوش آن گذاشت. وقتی مشرکان بازگشتند، از او بازخواست کردند و حضرت ابراهیم (ع) با استدلال محکم فرمود:
«بَلْ فَعَلَهُ کَبِیرُهُمْ هَذَا فَاسْأَلُوهُمْ إِن کَانُوا یَنطِقُونَ»[5] (بلکه بت بزرگ این کار را کرده است، از آنها بپرسید اگر سخن میگویند.)
ب) پیامبر اسلام (ص) – پاکسازی کعبه از بتها
پس از فتح مکه، پیامبر اسلام (ص) دستور داد تمام بتهای کعبه نابود شوند. در این لحظه، آیهای تلاوت کرد:
«وَقُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ کَانَ زَهُوقًا»[6] (بگو حق آمد و باطل نابود شد، بهراستی که باطل نابودشدنی است.)
ج) امام علی (ع) – سرنگونی هُبَل
هنگامی که پیامبر (ص) دستور داد بت هُبَل را پایین بیاورند، امام علی (ع) بر دوش پیامبر رفت و آن را به زمین انداخت.
ماجرای کَسْرِ اَصْنام به شکستن بتهای بالای سقف کعبه به دست امام علی(ع) اشاره دارد. در این ماجرا امام علی(ع) پا بر دوش پیامبر(ص) گذاشت و بالای کعبه رفت و بتهایی همچون هُبَل را پایین انداخت. این ماجرا در منابع شیعه و اهلسنت نقل شده است. زمان آن را لیلةالمَبیت (شبی که پیامبر از مکه خارج شد و علی(ع) برای فریب دشمنان او در بستر پیامبر(ص) خوابید) یا فتح مکه دانستهاند.
ماجرای کسر اصنام را سبب نزول آیات «وَ قُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْبَاطِلُ…» [7] و «وَ رَفَعْناهُ مَکاناً عَلِيًّا»[8] دانستهاند. حضرت محمد(ص) پس از این واقعه، حضرت ابراهیم(ع) را اولین بتشکن و امام علی(ع) را آخرین بتشکن معرفی کرد. در برخی روایات نیز از علی(ع) به عنوان «کاسِر الاصنام» (شکننده بتها) یاد شده است.
امیر المؤمنین(ع)، همچون ابراهیم خلیل، بتشکن بزرگ تاریخ است. طبق نقل منابع، دوبار بتشکنی کرده است، یکبار پیش از هجرت و در دوران حضور در مکّه در سالهای آغازین بعثت بهصورت پنهانی، یکبار هم در سال هشتم هجری و هنگام فتح مکّه.[9] بتشکنی علی(ع) که کعبۀ مقدس و خانۀ توحید را از بتها و مظاهر شرک پاکسازی کرد، در منابع فراوانی از شیعه و سنی آمده است.[10] این فضیلت بزرگ، در زبان شاعران عرب و عجم نیز مورد توجّه بوده است و پا گذاشتن بر دوش رسول خدا(ص) برای شکستن بتهای کعبه، از افتخارات و فضیلتهای منحصر به فرد امیر المؤمنین (ع) است.[11]
۳. ساداتشناسی از حضرت ابراهیم (ع) تا حضرت محمد (ص)
الف) پیوند نسبی و تاریخی
حضرت ابراهیم (ع) دو فرزند مشهور داشت:
۱. حضرت اسماعیل (ع) که جد اعلای پیامبر اسلام (ص) است.
۲. حضرت اسحاق (ع) که نسل انبیای بنیاسرائیل از او ادامه یافت.
حضرت اسماعیل (ع) در حجاز ساکن شد و نسل او به عدنان و سپس به قریش رسید. در میان قریش، خاندان بنیهاشم از شریفترین و اصیلترین تبارهای عرب بود.
نتیجهگیری
سادات از نسل حضرت ابراهیم (ع) تا حضرت محمد (ص) و پس از آن، در تاریخ اسلام نقش کلیدی ایفا کردهاند. آنان در حفظ توحید، گسترش علوم دینی، و مبارزه با ظلم نقش مهمی داشتند و همچنان از ارکان هویت اسلامی بهشمار میروند.
چنانچه در آغاز آیه 124 سوره بقره را خواندم که خداوند خطاب به حضرت ابراهیم میفرماید: «وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ، قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا، قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي، قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ»
و هنگامی که ابراهیم را پروردگارش به اموری آزمایش کرد، پس او همه را به طور کامل به انجام رسانید، پروردگارش فرمود: من تو را برای همه مردم پیشوا و امام قرار دادم. ابراهیم گفت: و از دودمانم [نیز پیشوایانی برگزین]. [پروردگار] فرمود: پیمان من [که امامت و پیشوایی است] به ستمکاران نمی رسد.
پاسخ به پرسشها
یکی از شرکتکنندگان پرسید: عمر حضرت ابراهیم (ع) و فاصله زمانی او با پیامبر اسلام (ص) چقدر است؟
طبق روایات اسلامی و تاریخی، عمر حضرت ابراهیم (ع) بین ۱۷۵ تا ۲۰۰ سال ذکر شده است. در منابع یهودی و مسیحی (مانند تورات)، عمر ایشان ۱۷۵ سال آمده است، در حالی که برخی روایات اسلامی سن ایشان را ۱۹۵ یا ۲۰۰ سال نیز بیان کردهاند.
فاصله زمانی میان حضرت ابراهیم (ع) و حضرت محمد (ص) بهطور دقیق مشخص نیست، اما بر اساس برخی منابع اسلامی و تاریخی، این فاصله حدود ۲۵۰۰ تا ۳۰۰۰ سال تخمین زده میشود.
طبق روایات اسلامی، حضرت ابراهیم (ع) حدود ۲۰۰۰ تا ۱۸۰۰ سال پیش از میلاد زندگی میکرد. از سوی دیگر، حضرت محمد(ص) در سال ۵۷۰ میلادی متولد شد. بنابراین، اگر فرض کنیم که حضرت ابراهیم (ع) حدود ۲۰۰۰ سال قبل از میلاد میزیسته، فاصله زمانی او تا حضرت محمد (ص) حدود ۲۵۰۰ تا ۲۶۰۰ سال خواهد بود. البته، این تخمینها بسته به منابع مختلف، متغیر است.
سؤال دیگری که مطرح شده، این است که چرا پیامبر اسلام (ص) از دین پیامبران پیشین، مانند حضرت موسی (ع) و حضرت عیسی (ع)، پیروی نکرد و به جای آن، از آیین حضرت ابراهیم (ع) و دین حنیف تبعیت نمود.
در پاسخ باید عرض کنم: پیامبر اسلام، حضرت محمد (ص)، بهعنوان خاتمالانبیا مأمور شد تا دین اسلام را، که آخرین و کاملترین دین الهی است، به مردم ابلاغ کند. دلیل عدم پیروی او از یهودیت و مسیحیت، به چند عامل اساسی بازمیگردد:
1️. تکمیل ادیان گذشته:
اسلام بهعنوان آخرین دین، تکمیلکننده ادیان پیشین است. قرآن کریم بیان میکند که پیامبران گذشته نیز بشارت ظهور پیامبر اسلام را داده بودند:
«وَإِذْ قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ يَأْتِي مِنْ بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ…»[12]
از نگاه اسلام، آموزههای یهودیت و مسیحیت در طول زمان دچار تحریف و تغییر شده بودند. قرآن کریم به این مسئله اشاره دارد که برخی از پیروان این ادیان، حقایق را تغییر داده یا پنهان کردند:
«فَوَيْلٌ لِّلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتَابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هَذَا مِنْ عِندِ اللَّهِ…»[13]
پیامبر اسلام (ص) از طریق وحی، شریعتی جدید و جهانی دریافت کرد که متناسب با همه زمانها و مکانها بود، درحالیکه ادیان پیشین برای اقوام و دورانهای خاص نازل شده بودند:
«وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا كَافَّةً لِّلنَّاسِ بَشِيرًا وَنَذِيرًا…»[14]
از دیدگاه اسلامی، شریعتهای گذشته با آمدن اسلام نسخ شدند و اسلام بهعنوان دین جامع و نهایی جایگزین آنها گردید:
«الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي…»[15]
بنابراین، پیامبر اسلام (ص) نهتنها پیرو ادیان قبلی نبود، بلکه مأمور به اصلاح و تکمیل آنها و ابلاغ آخرین دین الهی، یعنی اسلام، شد.
پایگاه اطلاعرسانی جهاد فرهنگی / 10 حمل 1404 خورشیدی
[1]. سوره بقره، آیه 124 .
[2]. سوره نحل، آیه ۱۲۳.
[3]. سوره بقره، آیه ۱۲۵.
[4]. سوره روم، آیه ۳۰ .
[5]. سوره انبیاء، آیه ۶۳.
[6]. سوره اسراء، آیه ۸۱.
[7]. سوره اسراء، آیه ۸۱.
[8]. سوره مریم، آیه 57 .
[9]. الغدیر، ج ۷ ص۹.
[10]. علامۀ امینی در منبع فوق، مدارک آن را آورده است.
[11]. ارشاد مفید، ج ۱ ص۱۵۲. در این زمینه ر. ک: دانشنامۀ امام علی، ج ۱۰ ص۲۷۲. محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۱۲۲.
[12]. سوره صف، آیه ۶.
[13]. سوره بقره، آیه ۷۹.
[14]. سوره سبأ، آیه ۲۸.
[15]. سوره مائده، آیه ۳.
تمامی حقوق مادی و معنوی این وبسایت برای جهاد فرهنگی افغانستان محفوظ است و هر گونه کاپی برداری از مطالب این وبگاه با ذکر منبع بلامانع میباشد.