(بخش دوم مصاحبهی سید جعفر عادلی حسینی با رادیو کتاب مقیم لندن) پروفیسور شاهعلی اکبر شهرستانی پژوهشگر منصف و پرتلاشِ بود که در دوران ستم ملی با ایثار و فداکاری علاقمندان زیادی گرویده خود نمود و از جمله دگروال عبدالروف ترکمنی هزاره که در زمان سلطنت محمد ظاهر شاه، مؤسس روزنامه پیام وجدان بود و […]
(بخش دوم مصاحبهی سید جعفر عادلی حسینی با رادیو کتاب مقیم لندن)
پروفیسور شاهعلی اکبر شهرستانی پژوهشگر منصف و پرتلاشِ بود که در دوران ستم ملی با ایثار و فداکاری علاقمندان زیادی گرویده خود نمود و از جمله دگروال عبدالروف ترکمنی هزاره که در زمان سلطنت محمد ظاهر شاه، مؤسس روزنامه پیام وجدان بود و به خاطر اخلاص که وی و مردم هزاره به شهرستانی داشت، او دختر خود را به ازدواج شاهعلی اکبر شهرستانی در آورد.
اما در بیست سال اخیر و دوران جمهوریت که تِکهداران سه دروازه به رسیدن به ارگ ایجاد نموده بودند، آنها و هیچ مجموعهای حاضر نشدند که از پروفیسور شاهعلیاکبر شهرستانی مراسم نیکوداشت بگیرند، چنین مورد بیتوجهی قرار گرفتن شخصیتهای علمی وحشتناک است و این وضعیت غمانگیز نشان میدهد که جامعهای ما چه قدر سیاستزده و در واقع بلازده شده که تِکهداران قومی در بیست سال گذشته که در اریکهی قدرت تکیه زده بودند نه تنها یادی از خدمات این گونه شخصیتهای علمی جامعهى تشیع و هزاره ننمودند، بلکه آنان را در سایه نگهداشتند و در برابر آنها کسانی را حمایت نمودند که با ابتداترین قواعد و اصول تحقیق و پژوهش دسترسی نداشتند و اما حاضر نشدند که حتی قاموس لهجهی دری هزارهگیرا که وی در سختترین شرایط که آن زمان اهل تشیع و هزاره در خفقان بسر میبردند نوشت؛ در نیم قرن اخیر که بازار تجلیل و تکریم برای نا اهلان چنان گرم بود برخی را بولد نمودند و در میان این هیاهو و منممنمها برخی شخصیتهای جامعهی تشیع مظلوم ماندند و فراموش شدند، در نیم قرن اخیر کسانی که به احزابی وابسته نبودند، نه تنها از این گونه شخصیتها بزرگداشت و تجلیل نکردند و حتی در نشر زندگینامه آنان در کتابها و مجلات هم خود داری نمودند؛ کسی که به مقام معاونت ریاست جمهوری میرسد، از او به عنوان استاد خردمند تجلیل مینمایند، در حالی او سال ها قبل در مجله مستضعفین در مصاحبهی راجع به تحصیل خود میگوید که من تا 18 سالگی چوپان گاو وگوسفند در هزاره جات بودم و بعد به کابل آمده و کهنه فروشی میکردم و در کنارش درس طلبگی میخواندم، وقتی به عنوان استاد خردمند برایش کنگره میگیرند، مگر او حتی چند روزی در حوزه علوم دینی و یا دانشگاهی استاد بود؟
این جفاییست به دانشمندان کشور که برای آدمهای بیسواد و عامل فجایع سمینار گرفته شود که در دوران جهاد به نام میر، خان، ارباب و روشنفکر چهرههای علمی را ترور نمودند و اما در بیست اخیر جمهوریت اگر شخصیتهای علمی به نفع قوم و یا حزب خاص سیاسی فعال و حضور نداشتند، به فراموشی سپرده میشدند. شهرستانی نیز به چند دلیل مورد بی مِهری چند طیف قرار گرفت، در دوران حاکمیت مجاهدین به دلیل حضورش در ادارات نظامهای قبلی؛ برخی سادات افراطی به دلیل تلاشهای وی برای تاریخ هزاره، تِکهداران قومی به دلیل سیادتش و همان موضع مخالف را که آنان در رابطه با دکتر حسنیار وزیر تحصیلات عالی دوران جمهوریت داشتند.
در این بخش از عرایضم من به نسل جوان پژوهشگر و اهل قلم پیشنهاد میکنم که در برابر این همه نارساییها و اجحاف همّت نمایند و تنها کاری که نسل جوان تحصیلکرده انجام دهند، در باره کسانی که در قید حیات هستند و تا در میان ما حضور دارند، حیات علمی شان را برسی و پایان نامههای خود را برای شخصیتهای خدوم اختصاص دهند که من از میان دهها شخصیت به عنوان نمونه از چند تن مثال میزنم که از افتخار علمی کشور و منطقه هستند و از جمله:
آیت الله العظمی سید محمد کاظم مصطفوی، استاد حوزه و دانشگاه، کتابهایش جزو متون درسی در حوزه و دانشگاه هست.
دکتر سید عبدالحمید معصومی، متخصص قلب، محقق و پژوهشگر، استاد دانشگاه، علاوه بر صدها سخنرانی، مقالات و چندین اثر از وی به چاپ رسیده است. انجنیر سيد جواد على پورى، انسان زاهد و متواضع و از چهرههاى ماندگار علمى و فرهنگى و مورد توجه عموم اهل فن که با كارهاى تحقيقاتى و علمى موفق به اخذ بيش از پنجا تقدير نامه از نهاد و ارگانهاى دولتى و خصوصى گرديده است. پروفیسور سید جواد واعظ زاده تحصیل کرده کشور آلمان و از شخصیتهای علمی و استاد دانشگاه که دیپارتمنت آلمان در کابل را سالهای 1385 و 1386 خورشیدی تأسیس و فعال و اولین فارغین آن در سال 1388 خورشیدی به دست آورند.
دکتر سلطان حمید سلطان، فرزند شهید و از خاندان بزرگ و خوشنام مرکز بهسود، استاد دانشگاه که باید در دوران جمهوریت وزیر تحصیلات عالی میبود و فعلاً با تحصیلات عالی در کانادا آواره شدند. دکتر ستار رئوف متخصص مغز و اعصاب که خدمات صادقانه پزشکی نمود، باید وی در دوران جمهوریت وزیر صحت عامه میبود با تأسف که بزرگان جامعهی تشیع هیچ توجهی ننمودند و از بی کفایتی آنان، دکتر رئوف امروز در جرمنی مهاجر شدند. دکتر سید عسکر موسوی که برای تاریخ هزاره خیلی کار کرد، با آنکه وی نماینده حزب وحدت در خارج از افغانستان بود، اما آنچنان مورد بی مِهری تِکهداران قومی قرار گرفت که حتی محمد کریم خلیلی معاون ریاست جمهوری وقت حاضر به همکاری نشد که ایشان در حد معینیت یک وزارت مسئولیت داشته باشند. جنرال سید یونس نجفی زاده(پدر هارون و لطف الله) در زمان تصدی مسئولیت فرقه 095 وزارت دفاع افغانستان برای احزاب تشیع ریسک بزرگی را پذیرفت و گذشته از آن وی از جنرالان مسلکی و متعلق به خاندان ریشهدار افغانستان هستند و یکی از نوادگان مرحوم آیتالله سید موسی نجفی که در لویه جرگهی تاریخی 1309 خورشیدی از جانب ولسوالیهای جاغوری و مالستان به عنوان وکیل انتخاب شد و مواضع هوشیارانهی او باعث حل معضلات در لویه جرگه گردید و مرحوم آیتالله شیخ محمد حکیم صمدی در یکی از نوشتههایش وی را سخنور بینظیر و دانشمند بزرگ و خدوم معرفی مینمایند.
تمامی حقوق مادی و معنوی این وبسایت برای جهاد فرهنگی افغانستان محفوظ است و هر گونه کاپی برداری از مطالب این وبگاه با ذکر منبع بلامانع میباشد.