قبل از پرداختن به بحث «بحران رسانهها» چند موردی که در صحبتهای آقای علوی آمده اصلاح و گفتههای ایشان را تکمیل نمایم، در این جای شک و تردید نیست جناب آقای علوی اهل خبره و گنجینهای از معلومات تاریخی، سیاسی و فرهنگیست و کمترین شخصیت را ما سراغ داریم که از نسل اول جهاد این […]
قبل از پرداختن به بحث «بحران رسانهها» چند موردی که در صحبتهای آقای علوی آمده اصلاح و گفتههای ایشان را تکمیل نمایم، در این جای شک و تردید نیست جناب آقای علوی اهل خبره و گنجینهای از معلومات تاریخی، سیاسی و فرهنگیست و کمترین شخصیت را ما سراغ داریم که از نسل اول جهاد این قدر توانمند باشند، با آنهم من برخی گفتههای جناب آقای علوی را اصلاح و تکمیل مینمایم.
– در مورد ملکیت زمین پروژه خاتمالنبین(ص) و تلویزیون تمدن و دانشگاه خاتمالنبین(ص) باید تفکیک شود، زمین تلویزیون تمدن شخصیست و یک کوچه بین این دو مجموعه وجود دارد، ابتدا منزلی را اجاره گرفته بودند و بعداً همین مکان تلویزیون تمدن را خریدند که من از نزدیک این ساختمان را دیدم و من جنجال اخیر را سیاسی میدانم و نه حقوقی که در جای دیگر اگر فرصت بود و در این رابطه خواستید توضیحات بیشتر خواهم داد.
– اینکه در زمان جهاد مرحوم آیتالله محسنی سختگیری مینمود و حتی سبزی خوردن در کنار شوربای زردگ و یا کچالو اصراف میدانست منم داستانهای زیادی دارم و فرمایشان جناب آقای مقدسی و جناب آقای علوی را تأیید میکنم و اما این را نباید شک کرد که در جمع آوری این کمکها علمای ریشهدار که مورد اعتماد مردم بودند، بیشترین نقش را در این زمینه داشتند و از جمله بیت شهید آیتالله واعظ و بیت مرحوم آیتالله حجت، مومنین هزاره و شیعه به این دوشخصیت خیلی احترام داشتند و دلیل حضور اقشار مختلف در حزب حرکت اسلامی به رهبری مرحوم آیتالله محسنی نیز همین مورد بوده، من بخاطر دارم، وقتی آیتالله سید محسن حجت، مرحوم حجتالاسلام والمسلمین سید جعفر واعظ زاده، مرحوم آیتالله وحیدی و دیگر بزرگان به شیراز میآمدند و من آن زمان در شیراز محصل بودم، دعاهای خودشان را بقدری طولانی میکردند که چادر و یا پتوها پر از کمک مردمی میشدند و این مبلغین حتی کرایه راه شان را از آن پولها نمیگرفتنند و احتیاط مینمودند و امروز همان پولها در اختیار بیت مرحوم آیتالله محسنی قرار دارد.
– اولین شبههی که بر پروژه خاتمالنبین(ص) وارد شد، سخنرانی واعظ زاده بهسودی در افتتاح دفتر آیتالله امینی بامیانی در کابل و با حضور آقای جهان شاهی بود، ایشان در آن جلسه گفت: ما در رابطه با ساخت و ساز خاتمالنبیین(ص) از ایران تشکری نمیکنیم، ما از آقای کرزی تشکری میکنیم، هزینه بازسازی که از سوی ایران به افغانستان صورت گرفت، آقای کرزی آن را در اختیار مرحوم آیتالله محسنی قرار داده بود، همان زمان من با بعضی بزرگان گفتم باید در این مورد تدبیری سنجیده شود تا در آینده این مجتمع با مشکل رو برو نشود ولی کسی توجه نکرد.
– در رابطه با سرنوشت دلارهای مزاری جناب آقای علوی گفت و من این مورد را تکمیل کنم: آنچه که آقای مصلح در اظهارات خود گفته یک روز قبل از فرار مزاری از کابل، سفارت ایران او را مأمور میسازد که نامه در لای واسکتش دوخته و آن را به مزاری برساند، مصلح میگوید در دهمزنگ جنگ بود، من از مسیر چهلستون و از طریق چهار آسیاب به دارالامان و کارته سه مقر مزاری رفتم که آنها در حال برآمدن بودند، بکسهای دالر را در سه گونی جابجا نموده بودند، من نامه را به مزاری تسلیم نمودم، سید علی یاور مزاری به من گفت: پسرخاله یکی از این گونیها را بردار که از اینجا میرویم، گفت سه نفری در قلعه ناظر خانه حاجی رمضان حسین زاده رفتیم، گونی پول را از من گرفت برو، گفتم کجا برویم، بگذار شب را با شما باشم، سید علی اسلحه را طرف من گرفت و گفت میروی و یا بزنم، من به ناچار از آنها جدا شدم.
– در رابطه با کشته شدن حاجی رمضان حسین زاده که آقای علوی گفت، او در رابطه با چند مورد مالی و از جمله شراکت در شفاخانه مولا علی(ع) با محقق اختلاف پیدا کرد، محقق با بچههای حزب اسلامی در گلخانه را توافق کرد توسط آنها در آشپزخانه مسجد الزهرا(س) کشته شد، پسر حاجی رمضان وقتی از افغانستان بیرون شد، در یکی از پستهای فیسبوکی خود نوشته بود که ترور پدرم کار داعش نیست، مار داخل آستن میباشد.
– در رابطه با مسجد الزهرا(س) آقای علوی گفت: مربوط حاجی رمضان حسین زاده هست، عرض کنم اصلاً مسجدالزهرا(س) با کمک مالی یک خانم کویتی که از طریق آقای موسوی به آیتالله صالحی سپرده شده بود ساخت و ساز شده، این زمین جزو پروژه خاتمالانبیا(ص) بود، از طریق مرحوم انوری در اختیار آیتالله صالحی گذاشته شد و با کمک مالی خانم کویتی ساخته شد، زمین آن تا چند سال قبل دعوایی بود و حاجی رمضان به عنوان همسایه آن مسجد و عضو هیئت امنا در مدیریت و برنامههای مسجد الزهرا(س) نقش تعیین کننده داشت و نه به عنوان بنیانگذار.
…………………………….
در برنامهای لایو هفته گذشته مباحث خوبی صورت گرفت، در آن برنامه اشاره به «پیشینهای تاریخی» و همچنان «بحران رسانهها» به بررسی گرفته شد. از بحث هفتهای گذشته در مورد مجله برهان و نشریه پیام وجدان نکات باقی مانده آن را یاد آوری نمایم:
مجله «برهان» در اواخر پادشاهی محمد ظاهرشاه در جمع مطبوعات افغانستان ظهور نمود و شماره 11 آن آماده چاپ و به مطبعهی دولتی ارسال شد که سردار محمد داود خان در 26 سرطان 1352 خورشیدی کودتاه کرد و نشریات غیر دولتی را از چاپ و نشر متوقف نمودند. مورد دوم در باره پیام وجدان که در هفتهای گذشته یاد آوری نمودم آن را اصلاح نمایم، این نشریه بیشتر سخنرانیهای علمای کابل و همینطور اشعار علامه بهلول، علامه بلخی، حجتالاسلام مبین و دیگران را منتشر مینمود که من در هفتهای گذشته موسس آن را به عنوان تاجر نام بردم و گفتم در رقابت با حاجی نادر الله داد در شورای ملی بود و من خواستم این اشتباه لفظی را اصلاح نمایم که حاجی توفیق رقیب حاجی نادر بود و نه دگروال مرحوم محمد رئوف ترکمنی.
هفتهای گذشته به رسانههای صوتی و تصویری اهل تشیع رسیده بودم که این صفحه با مشکل تخنیکی رو برو شد، اما مهمترین بحران در رسانههای اهل تشیع در دوران جمهوریت تا کنون وجود داشته و دارد و از جمله:
از موضوع بحث دور نرویم، آیتالله محسنی وقتی که به کابل آمد، شورای علمای شیعه روزهای شنبه جلسه داشتند، در جلسهی هفتگی، ایشان گزارش سفرش از عراق و جنگ یمن و عربستان و عقاید زیدیهای یمن را شرحداد، آقای مرتضوی مدتی بود که در جلسات شورای علمای شیعه حضور نداشت، آن روز مامویت داشت که در شورای علمای شیعه حضور پیدا کند و اگر احیاناً آیتالله محسنی نظر مخالف در رابطه با ایران و یا یمن داشته باشد، ایشان موضع بگیرد و دفاع نماید، درحاشیهی جلسه جدال لفظی صورت گرفت که به آن نمی پردازم، مرحوم آیتالله محسنی و بقیهی اعضا هرکدام به خانههای شان رفتند، حدود یک ساعت بعد محمد جواد محسنی رئیس تلویزیون و حفیظ محسنی مشاور تلویزیون، آنان گاردهای تلویزیون و مدرسه را با خود میگیرند، در کارته سخی منزل مرتضوی رفتند با فیرهای هوایی رعب و وحشت در همان منطقه ایجاد میکند، مردم محل بعداً داستان حمله مسلحانهی آنها را بسیار وحشتناک تعریف مینمودند که چگونه اطفال و زنان همسایهها با جیغ و فریاد پرداختند، این گاردها آقای مرتضوی را در اتاق خوابش مورد لت و کوپ قرار میدهند، مدیر معارف اسلامی تلویزیون تمدن شخص بنام محمد رضا قیام تفنگچه را بیخگوش مرتضوی میگذارد و او را تهدید به مرگ میکند، بعد او را اختطاف نمودند و اعتراف اجباری با شصت و امضایش میگیرد که گویا آقای مرتضوی مقصر بوده به اشتباه خود اعتراف نموده است.
از میان 12 گارد شبکهی تمدن 8 نفر آن را سادات تشکیل میداد و محمد جواد محسنی در فیسبوک خود نوشته بود؛ اولین فیر توسط یک سید صورت گرفت، بعد اعتراض میشود که چرا این موضوع را به سادات ربط میدهی؟
در حالیکه واقعیت این است که آن سادات به دلیل عِرق تباری و یا وجدانی از دستور محمد جواد محسنی سر پیچی نمودند و دست به اسلحه نبردند و مورد غضب محمد جواد محسنی محسنی واقع شد و بلا فاصله آن عده سادات را از تلویزیون تمدن اخراج نمود که بعضاً توسط عالمی بلخی معرفی شده بود.
آن زمان در فضای حقیقی و شبکههای اجتماعی مردم اینگونه قضاوت میکردند که آیا آیتالله محسنی با نوشتن حدود الشریعه قبول دارد که فرزندانش محارب بوده، تجاوز به حریمخصوصی، لت وکوب و تهدید به مرگ مرتضوی و فیرهای هوایی در منطقهی کارتهسخی و ایجاد رعب و وحشت، باید عمل فرزندانش را محکوم مینمود و نه بیخبری خود را اعلام میکرد که در غیر آن سکوتش باعث تائید موارد رُخ داده شده است و این عمل مسئولین تمدن به مرحوم آیتالله محسنی ضربهی شدیدی وار نمود.
فکر میکنم در مورد بحران رسانهها همین مقدار کافیست و امید وارم مسئولین تمدن و خاتمالنبین(ص) به خود آیند و از احساسات اقشار مختلف جامعه که ظواهیر را میبینند سوء استفاده ننمایند، من بخاطر دارم در قضیهای احوال شخصیه اهل تشیع چپیهای جامعهی تشیع بنام جامعهی مدنی با این قانون مخالفت نمودند، مظاهره کنندگان مخالف، اطراف خاتمالنبیین(ص) را محاصره نمودند که در این میدان مبارزه مذهبیها، حتی جریانهای سیاسی مخالف مرحوم آیتالله محسنی نیز به میدان آمدند، آیتالله سید محسن حجت موضع قاطعانه گرفت و حتی با مرحوم آیتالله محسنی تلفنی صحبت نمودند و قرار شد بعد از ختم تظاهرات بیشتر در مورد این قانون مشوره و گفتگو شود، حجتالاسلام دکتر محمد حسین جعفری قندوزی نیز در صحنه بود و یکسره با رسانههای داخلی و خارجی با زبانهای پشتو و دری مصاحبه داشتند که خیلی از کسانی که امروز ادعاد دارند در برابر دوربینها حاضر نمیشدند، اما وقتی مشکل حل شد، هرکسی که در این راه ریسک قبول نمودند به فراموشی سپرده شد، امید وارم این بار اشتباهات گذشته تکرار نشود؛ من در پیوند با شبکهی تمدن، مخالفین و موافقین دیدگاهم چند گپ واضح و جدی دارم.
بهرحال! عقیدهای من این است که در میان رهبران سیاسی احزاب و سازمانهای جهادی شیعه، مرحوم آیتالله محسنی از نظر علمی، خدماتی و اعتبار اجتماعی در ردیف اول قرار دارد، من در زمان جهاد رهبری مرحوم آیتالله محسنی را پذیرفتم و در سالهای اخیر عضو شورای علمای شیعه بودم و او به من توجه داشت و در سه کتاب من بهترین تقریظ را نوشت و در جمع بزرگان همیشه مرا تأیید مینمود و منم او را از دیگران بیشتر قبول داشتم و دارم و اما در برخی موارد قابل نقد نیز میدانم و خودش نیز در جمع بزرگان اظهار مینمود که من قابل نقد هستم ؛ خیلی از بزرگان حرکت اسلامی گلایههایی از آن مرحوم داشتند و من در جریان محتوای شکایت نامههای برخی آنان هستم، حتی گاهاً بعضی از فرماندهان جهادی که احساسات شان تحریک میشدند و اختلافات به حدی میرسید که حتی در حذف فیزیکی مرحوم آیتالله محسنی اقدام نمودند، یکی از آن فرماندهان شهید مشتاق بود؛ جالب است که من چند ماه قبل در کشور سوئدن به عیادت حجتالاسلام دکتر سید محمد علی جاوید رفتم، از ایشان اجازه خواستم که پاسخ چند سئوالم را ویدیو بگیرم، ایشان نیز طبق همان لطف همیشگی خود موافقت نمود، در این ملاقات پسر شهید مشتاق نیز مرا همراهی نمودند، من بخاطر حضور فرزند شهید مشتاق از حاج آقای جاوید خواستم، خاطرهای از شهید مشتاق بگوید تا به عنوان یادگار ضبط نمایم، آقای جاوید همان اختلافات خانوادگی مرحوم آیتالله محسنی را با شهید مشتاق به تفصیل بیان نمود که حتی مشتاق تصمیم داشت که مرحوم آیتالله محسنی را حذف فیزیکی نماید که بعد در اثر تلاش آقای جاوید قضیه کاملاً حل میشود، من امسال میخواستم این مصاحبه و آخرین سخنرانی شهید مشتاق که از یارانش شکوه داشت نشر کنم، به دلایلی از آن تصمیم خود منصرف شدم و از جمله که مبادا طرفداران مزاری از آن سوء استفاده کنند وگرنه خود آقای جاوید نیز این مصاحبه را بخاطر نشر انجام دادند. و این را هم عرض کنم وقتی طرفداران مزاری همانند جعفر عطایی بی رحمانه در حریم خصوصی مرحوم آیتالله محسنی وارد شدند، من بارها به جعفر عطایی و امثال او گفتم که من تحقیق کردم شهید مشتاق در جنگ رویارویی با رژیم دست نشانه روسها به شهادت رسید و مرحوم آیتالله محسنی در این قضیه دست ندارد، من از جنرال ابوالفضل تقاضانمودم که به عنوان نزدیکترین دوست و همسنگر شهید مشتاق دفاع کند و حقایقرا بگویند، و همینطور سایر همسنگران شهید مشتاق همه سکوت نمودند و بیشترین جفا را در حق شهید مشتاق یاران و همسنگرانش نمودند که بعضیها به دروغ اتهام کشتن مشتاق را به مرحوم آیتالله محسنی نسبت میدهند و آنچه که من تحقیق نمودم این شایعه دروغ است، لذا از حرکتیهای میخواهم که مثل اصحاب وند نقد را با فحش و دشنام پاسخ ندهند. البته بعضی بزرگان بصورت خصوصی به من مینویسند که حرف دل ما را مطرح میکنی و حرفایت حقیقت دارد و اما فعلاً ذکر آن مصلحت نیست. عدهای که حالا در فضای مجازی برعلیه من و آقای مقدسی فحش و دشنام میدهند قبل از حضور آقای مقدسی جرئت دفاع از بزرگان شان و حتی دفاع از حریم خصوصی مرحوم آیتالله محسنی را نداشتند، وقتی انتقادی صورت میگیرد، شروع میکند به فحش و دشنامدادن، بزرگان سیاسی حرکت اسلامی تجربه دارند و در جلسات خصوصی هرکدام منتقد مرحوم آیتالله محسنی هستند، ولی این را بدانید که در سیاست نه دشمنی و نه دوستی دائمیست، صحبتهای متفاوت آقای اکبری در باره آیتالله محسنی میان دههی شصت و دههی هشتاد چقدر تفاوت دارد، یک نشریه در دههی شصت مصاحبهای با استاد محمد اکبری داشت، آقای اکبری راجع به مرحوم آیتالله محسنی میگوید من وقتی به ایران رفتم و تحقیق نمودم برایم ثابت شد که او مسلمان نیست و اما بعد از وفاتش با تلویزیون تمدن مصاحبه میکند و میگوید مرگ آیتالله محسنی بقدری برایم سنگین بود که در مرگ پدرم این قدر ناراحت نبودم. لذا هدف و رویکرد انتقادیما در این برنامهها از سر دشمنی و یا تضعیف کسی نیست، بلکه نقد ما بیشتر جنبهی اصلاگرایانه داشته و دارد که برای اصلاح کاستی و راست کجیهای که در زمان حیات و بعد از درگذشت مرحوم آیتالله محسنی میان مردم، خانوادههای شهدا، مجاهدین با این نهادها بوجود آمده، ترمیم و اصلاح شود. نباید همیشه این نهادها توجیهگر باشند، هر زمان که مشکل نداشت بگویند که این نهاد خصوصی است وقتی که با مشکل مواجه شد، حتی خودشان را آدرس دین و مذهب بسازند که این کار منطقی و درست نیست.
در پایان صحبت خطاب من بیشتر به جعفر عطاییست که دروغ و تهمتهای تان مرا وادار به سکوت نمیتواند و من با اینگونه اتهامات در افشاگری مصممتر خواهم شد و مهم نیست کسی به شما وعده شده کلیپ صوتی در مورد حریم خصوصی مرحوم انوری را در اختیار تان قرار دهند، به باور من مرحوم انوری در میان رهبران اهل تشیع نقش جهادی و خدماتیاش بیشتر از دیگران است که این منافقت شما اثر نخواهد گذشت، یا تهمتی را که از طریق مفلوکی به مصباح شمالی وارد نمودید بیچاره بودن تان را میرساند واین منافقت شما اراده مرا در معرفی جنایتکاران جنگی و از جمله مزاری پرستان محکمتر میسازد.
من حکمتیار را از جنایتکاران جنگی میدانم وخودش گنهکار است و رحم نکردن شما حتی به زن و دخترش و همینطور حلیم تنویر و دهها چهرهی سیاسی دیگر و آن هم نسبت دروغ و تهمت به ناموس دیگران ولو حقیقت داشته باشد، کار نادرست و خلاف انسانیت است.
اشتباه دیگر جعفر عطایی که من تا هنوز او را از خیرالموجودین وندیهای مزاری فکر میکردم، ایشان اتهاماتی را از صفحات جعلی منتشر میکند که واقعاً برایش خجالت آور است و دوستان، در مورد صفحات جعلی آنان بیشتر تحقیق شود.
– اما جعفری عطایی چرا به صفحات جعلی و دروغ مفکوکهای ذلیل شده پناه برده است؟
کتاب ثابت قدم بصورت مستند کاری نمود تا در آینده مزاری و مزاری پرستان به عنوان جنایات جنکی در تاریخ محکمه شود.
لذا عطایی دایهی دلسوزتر از مادر شد، وقتی خاطراتم در کابل چاپ شد، وندیهای مزاری به دفاع از چریکهای خود صندوق اعانه گذاشتند، دو وکیل دعوا علیه من گرفتند، بیش از بیست شکایت علیه من در محکمه افغانستان درج نمودند و در راس کمیسیون که از 12 نهاد عضو بودند محمد طاهر زهیر قرار داشت، آنها فکر میکردند زهیر به عنوان سرپرست وزارت اطلاعات و فرهنگ با اینها همسو میشود، اما برعکس حق طلبی اعضای کمیسیون زهیر را نیز با خود همسو ساختند، با امضاء زهیر و لوگوی وزارت اطلاعات و فرهنگ، لوح سپاس بابت خلق کتاب ثابت قدم به من داده شد و در نهایت کمیسیون مرا حق به جانب شناختند که نامهی رسمی کمیسیون موجود است.
انشاالله روزی برسد که همه تان به محکمه بینالمللی و تاریخ به ثبت خواهی رسید…
به جناب آقای مقدسی پیشنهاد می کنم که سلسله مباحث جنبش بیداری از جنایات دهههای شصت و هشتاد که عامل همه اینها ریاست طلبی و قدرت طلبی مزاری و اکبری بود که جامعه تشیع را این دو نفر به این وضع رساند. چه در دههی شصت و چه در دهههفتاد طرف مقابل مزاری فرشته که نبود، جنگ بر سرقدرت و ریاست طلبی همین دونفر باعث بدبختی جامعهای تشیع افغانستان شد که میطلبد به بررسی گرفته شود. پیشنهاد من ایناست که با حضور شاهدان عینی عاملین فجایع نیم قرن اخیر بررسی شود.
………………………………………………………..
میبخشید در همین گوشی دیگرم کسی به من پیام خصوصی داده، از همین بزرگوار میخواهم وقت که در لایو شرکت نمودید، نظرت را در همین برنامه کامنت بگذار، شما دوست من هستید و به من احترام دارید و منم به شما احترام دارم و حالا اگر نام ببرم ناراحت میشوی، ایشان به من کنایه نوشت که مشکل تمدن و خاتمالنبین(ص) حل شد و روی منافقین سیاه شد.
من در پاسخ این دوستم عرض کنم: داستان فشار آوردن حاکمیت به تلویزیون تمدن و خاتمالنبیین(ص) حقوقی نیست، بلکه سیاسیست، بدون شک زمین تلویزیون تمدن و دانشگاه خاتمالنبیین(ص) شخصیست نه دولتی و از سوی دیگر این قضیه مربوط به وزارت عدلیه نمیشود، اگر بحث حقوقی و غصب زمین باشد، مربوط به کمیسیون غصب اراضیست و باید در آنجا اسنادش بررسی شود و اینکه چگونه سیاسیست:
سید جعفر عادلی حسینی – شمال شرق آلمان / 31 میزان 1401 خورشیدی / لایو در صفحه محمد علی مقدسی
تمامی حقوق مادی و معنوی این وبسایت برای جهاد فرهنگی افغانستان محفوظ است و هر گونه کاپی برداری از مطالب این وبگاه با ذکر منبع بلامانع میباشد.