تاریخ زندگی بشر از بدو خلقت گرفته (یعنی از زمان هابیل و قابیل) تا امروز که جهان به دهکده تعبییرشده همواره با مسأله و مشکل جنگ دست به گریبان بوده و انسانها تا امروز که خود را در بالاترین مرحله مدنیت احساس میکند از جنگ و خونریزی، قتل و کشتار فارغ نبوده است.
در این نوشتار قبل از هر سخنی راجع به صلح از دیدگاه اسلام، معنای این کلمه را بشناسیم، صلح واژه ای عربی است که در لغت نامه ها به معنی از بین بردن نفرت میان دو نفر یا دو گروه یا عده ای از مردم و بین دو کشور نیز مورد دارد. اما صلح برای دنیای امروزی که آتش جنگ از هر گوشه ای آن زبانه می کشد ، چنانچه برای مدت کوتاهی جنگ در یک منطقه خاموش گردد از نقطه دیگر سر برمی آورد، در چنین شرایطی نه تنها واقعیت «صلح» بی نهایت پر ارزش است، بلکه نام آن هم مایه تسلی خاطر می باشد. به همین دلیل در شرایط کنونی دنیا که هیچ کس احتمال یک «صلح پایدار» را نمی دهد «زمامداران جنگ افروز جهان» غالباً با نام و شعار صلح، کبوتر صلح، مجسمه فرشته صلح، ملت های رنجدیده را سرگرم می کنند.
بنا براین واژه صلح در لغت به معنی مسالمت، سازش و از بین بردن نفرت میان مردم است و کلمات صلاح و صالح به معنی مطابق با عدل و انصاف و شایسته و به دور از هرگونه فساد و اصلاح به معنی صلح و الفت از همین واژه ریشه گرفتهاند.
خداوند در قرآن میفرماید: «فَاتَّقُواْ الله وَأَصْلِحُواْ ذَاتَ بِیْنِکُمْ» یعنی به خدا تقوا بورزید و میان خود صلح برقرار نمایید.(سوره انفال، آیه ۱)
در آیه دیگری نیز آمده: وَلاَ تُفْسِدُواْ فِی الأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاَحِهَا. یعنی؛ هرگز در زمین پس از آنکه کار آن به امر حق نظم و صلح یافت به فساد و تبهکاری برنخیزند.(سوره اعراف، آیه ۵۶) و همچنین در جای دیگر می فرماید: الَّذِینَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ وَلا یُصْلِحُونَ. یعنی مسرفین کسانی هستندکه در روی زمین فساد میکنند و اصلاح نمیکنند.(سوره شعرا، آیه ۱۵۲)
از احادیث مقدسه معصومین نیز سلم و صلح به معانی فراوان بکار رفته، اصل و اساس از نظر اسلام صلح بوده و جهاد نیز ماهیت دفاعی دارد و هدف هر دو نشر عقاید توحیدی و حاکمیت قوانین الهی بر جهان است.
یکی از مواردی که در خصوص سیاست جهانی اسلام و رفتار حکومت اسلامی در عرصه جهانی، غربیها و مستشرقین بسیار به آن پرداختهاند این ادعا و اتهام است که اسلام دین جنگ و زور و قهر و غلبه است و اسلام جز با زبان شمشیر گسترش نیافته و جز به زبان زور صحبت نمیکند. شیخ محمدعبده میگوید:
اکثر افراد چنین استدلال میکنند که مسلمانان هنگامی که منطقهای را فتح میکردند با یک دست قرآن و با دست دیگر با شمشیر با مغلوبین مواجه میشدند و ابتدا قرآن را به آنها عرضه میکردند. حال اینکه این مطالب بهتان عظیمی است که به اسلام و مسلمانان نسبت دادهاند. اسلام فقط در موردی کاربرد شمشیر را مجاز میداند که در مقابل یک دشمن آشکار قرار گیرد و این وضع او را مجبور سازد که از خود دفاع کند.
شیخ محمدشلتوت میگوید: در قرآن کریم حتی یک آیه هم نمیتوان یافت که دلالت یا اشارت به این داشته باشد که باید به جنگ برخاست و با کشتار مردم را مجبور کرد به اسلام بگروید و به اکراه ایمان آورند. در قرآن به صراحت آمده است: در دین اکراه و اجبار وجود ندارد و رسالت رسول گرامی اسلام را جز ابلاغ پیام چیز دیگری تعیین نمیکند. سیره رسول گرامی به وضوح نشان میدهد که حضرت هرگز برای دعوت به اسلام دست به جنگ نزدهاند و در جنگهایی هم که کفار بر ایشان تحمیل میکردند از همه امکاناتی برای پرهیز ازخونریزی سود میجستند.
علت این که این تهمتها و بهتانها را به اسلام میزدند این است که آمدهاند اسلام را با مسیحیت مقایسه کردهاند. شهید استاد مطهری در کتاب جهاد در این زمینه بحث مستدلی دارد. او میگوید: یکی از مواردی که مسیحیت به آن افتخار میکند این است که میگویند در مسیحیت هیچ نامی از جنگ برده نشده است. اما ما میگوییم اسلام این افتخار را دارد که قانون جهاد دارد. مسیحیت که جهاد ندارد برای این است که جامعه و قانون و تشکیلات اجتماعی ندارد، تا قانون جهاد داشته باشد. مسیحیت یک سلسله نصایح و دستورات اخلاقی دارد نظیر اینکه راست بگویید، دروغ نگویید، مال مردم را نخورید و… که این دیگر جهاد نمیخواهد، اما اسلام دینی است که وظیفه و تعهد خود را این میداند که یک جامعه، دولت و حکومت تشکیل میدهد و رسالتش اصلاح جهان است. چنین دینی نمیتواند بیتفاوت باشد و نمیتواند قانون جهاد و دولتش ارزش نداشته باشد. اسلام دایرهاش وسیع بوده و تمام شئون زندگی بشر را زیرنظر داشته و نمیتواند قانون جهاد نداشته باشد.
مسأله دوم اینکه اسلام شرایط جنگ را معین کرده است. به اجماع مفسرین، آیاتی که در قرآن راجع به تشریع جهاد آمده است آیات ۳۸-۴۱ سوره حج است، این آیات برای اولین بار در سال دوم هجرت نازل شدند و می فرماید: إِنَّ الله یُدَافِعُ عَنِ الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ الله لا یُحِبُّ کُلَّ خَوَّانٍ کَفُورٍ . أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ الله عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ . الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِن دِیَارِهِمْ بِغَیْرِ حَقٍّ إِلا أَن یَقُولُوا رَبُّنَا الله وَلَوْلا دَفْعُ الله النَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَّهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِیَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ یُذْکَرُ فِیهَا اسْمُ الله کَثِیرًا وَلَیَنصُرَنَّ الله مَن یَنصُرُهُ إِنَّ الله لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ . الَّذِینَ إِن مَّکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلاهَ وَآتَوُا الزَّکَاهَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنکَرِ وَلِلَّهِ عَاقِبَهُ الْأُمُورِ. «خداوند مومنان را از هر مکر و شر و دشمن نگاه میدارد که خدا هرگز خیانتکار ناسپاس را دوست نمیدارد. رخصت جنگ به مومنان که دیگران با آنها کارزار میکنند داده شد. زیرا آنها از دشمن ستم کشیدند و خدا بر یاری آنها قادر است.
آن مومنانی که به ظلم کفار به ناحق از خانهاشان آواره شده و جز آنکه میگفتند: پروردگار ما، خدای یکتاست جرمی نداشتند و اگر خدا رخصت جنگ ندهد و دفع شر بعضی از مردم را به بعض دیگر نکند همانا صومعهها و و دیر و مساجدی که در آنها نماز و ذکر خدا بسیار میشود همه خراب و ویران میشد و هرکه خدا را یاری کند البته خدا او را یاری خواهد کرد. که خدا را منتهای اقتدار و توانائیست. آنان که خدا را یاری میکنند، آنهایی هستند که اگر در روی زمین به آنان اقتدار و تمکین دهیم نماز به پا میدارند و زکات به مستحقان میدهند و امر به معروف و نهی از منکر میکنند. میدانند که عاقبت کارها بدست خداست.»
هدف و رسالت نهایی اسلام ایجاد یک حکومت واحد جهانی مبتنی بر جهانبینی و اندیشهسیاسی اسلام است. اسلام همان گونه که هدف را مشخص و تعیین کرده یک سلسله اصول، قواعد و شیوهها و احکامی را هم برای رسیدن به این هدف مقرر کرده است که بدون رعایت آنها این هدف محقق نمیشود. یکی از این اصول اساسی، سیاست جهانی اسلام، جهاد فیسبیل الله است. اسلام میگوید: در حالی که اساس و مبنای سیاست جهانی اسلام بر دعوت و تبلیغ باشد خصوصیات اسلامیش استوار است گاهی هم لازم می شد که یک مسلمان برای رسیدن به هدف جهانی خودش به جنگ بدهد و وارد کارزار شود.
از مجموع آنچه که علم واژهشناسی و عالمان لغت شناس درباره جهاد میگویند نتیجه میگیریم که واژه جهاد از نظر لغوی یا از ریشه جُهد به معانی وسعت، قدرت، توان و طاقت و یا از جَهد است، هرگاه جهاد از ریشه جُهد به معنی سختی و مشقت گرفته شده باشد، بدانیم در آن صورت مجاهد به کسی میگویند که هر آنچه را که از قدرت و توان و طاقت و نیرو به کف دارد تا آخرین حد وسعت و امکاناتش در راه هدف خود بکار گیرد. و اگر جهاد را از ریشه جَهد در نظر بگیریم در رابطه با آن مجاهد کسی را گویند که با طیب خاطر در فراخنای دشواریها و مشکلات گام بگذارد و برای رسیدن به اهداف خود، در سنگلاخ هستی پیش تازد و سرافرازی خود را در عرصه پیکارها جستجو کند.
واژه جهاد از نظر شرعی یعنی از این نظر که در قرآن و احادیث آمده است نیز به دو صورت قابل بررسی است: هرگاه این واژه را از ریشه اول(جُهد) بگیریم معنی آن چنین خواهد بود سعی و کوشش با صرف مال و ثروت و جان و بکار گرفتن تمام امکانات و اگر از ریشه دوم (جَهد) بگیریم چنین معنی میدهد: گذشتن از مال و جان و صرف تمام نیروها و تحمل سختیها در راه رسیدن به هدف و مقصود.
در هر دو صورت و با در نظر داشتن هر کدام از این دو ریشه لغوی معنی جهاد از لحاظ شرعی این است که انسان با گذشتن از جان و مال خویش در راه بهتری توحید و کلمه اسلام و پایداری رسالت اسلامی و اقامه شعائر ایمان و برافراشتن پرچم دین الهی با تمامی امکانات خود تلاش و مبارزه کند.
از قرآن کریم به صورتهای گوناگون و در موارد متعدد از واژه جهاد و کلمات هم خانواده آن نام برده شده و روی آن سخت تاکید گردیده است برای پی بردن به اهمیت مسأله جهاد از راه مقایسه میان آن و موضوعات دیگر لازم است در این نکته دقت کنیم که در قرآن مجموعاً ۷۱بار از صلوه(نماز) ۳۳بار از زکات، ۱۲بار از صوم(روزه)، ۱۱بار از حج و ۱۲بار از تطهیر و تطهر یاد شده است و در قرآن کریم در ۳۳مورد از جهاد نامبرده و از مجاهدان تمجید کرده و متخلفان از جهاد را مورد نکوهش و انتقاد قرار داده و در ۳۸مورد از پیکار و قتال در راه خدا یاد کرده و پیروان این راه را استوار و مخالفان و متخلفان آن را نکوهش کرده است و نیز آیات بسیار دیگری هست که معنی و مفهوم آن بر عظمت و برتری و فضیلت جهاد و پیکار در راه خدا گواهی میدهد.
نهج البلاغه فرزند قرآن است و مجموعهای است از معارف اسلامی و راه و رسم زندگی و شناخت خدا و انسان و جهان و حقایق آفرینش که از زبان مولی الموحدین حضرت علی علیه السلام جاری شده است که از آغاز طلوع اسلام تا روز شهادتش مرد جهاد بوده و همیشه در میدانها حضور داشته به غیر از چند سالی، خانهنشین بوده است، علی مرد جنگ است و نهج البلاغه کتاب جنگ.
در بررسی مطالب نهج البلاغه ملاحظه میشود که یکی از اساسیترین و مهمترین مسائلی که در کلمات و سخنان عمیق و گهربار علی بن ابیطالب(ع) از آن بسیار سخن رفته مسأله جهاد است. این بررسی نشان میدهد که در ۳۲مورد در نهج البلاغه نام جهاد و مشتقات این واژه برده شده و از مجاهدین راه خدا و اسلام تمجید و ستایش فراوان به عمل آمده است. البته در همین مواردی که مجاهدین مورد تمجید واقع شدهاند در مقابل سیل نکوهش و رگبار تند انتقاد از زبان گویا و کلام امیرالمومنین نسبت به کاهنان و سستیکنندگان و کسانی که بر جای خود به سنگینی مینشیند و رفتن به میدان جنگ و جهاد بر ایشان سنگین و دشوار است و «قاعدین از جهاد» هستند و نیز نسبت به کسانی که با قاعدین و بر جای نشستگان همگام شدهاند و با آنها همدلی و همصدایی میکنند دیده میشود.
جهاد را علی(ع) دروازهای میداند از جنت، فان الجهاد باب من ابواب الجنه فتحه الله لخامسه اولیائه، هر آینه جهاد دریست از درهای بهشت که خداوند آن را به روی خواص دوستان خود گشوده است.(خطبه ۲۷نهج البلاغه)
بنابراین یکی از اصول اساسی سیاست جهانی اسلام جهاد فیسبیل الله است. اسلام میگوید در حالی که اساس و مبنای سیاست جهانی اسلام بر دعوت و تبلیغ با همه خصوصیات اسلامیش استوار است گاهی هم لازم میشود که یک مسلمان برای رسیدن به هدف جهانی خودش به جنگ برود و وارد کارزار شود.
گرچه حالت ستیزهگری و جنگ در میان انسانها از یک سلسله احساسات سرکش درونی سرچشمه میگیرد. و غریزه حب ذات در زمینهسازی جنگ و به وجود آمدن حالت ستیزهگری نقش اساسی ایفا میکنند اما نباید از این نکته غافل شد که ارتباط عارضه جنگ با غرایز انسانی تنها در صورت افراط در بهرهبرداری از غرایز قابل قبول است از این رو اگر ما عوامل درونی و علل روانی بدیل جنگ را در انسان جستجو نماییم باید انگشت روی حالت روانی عارضی و اصطلاح غرایز ثانوی که حالت افراط و تفریط در بهرهبرداری از غرایز اولیه است بگذاریم قابل انکار نیست که مقتضای فطرت و طبیعت انسان در مناسبات و روابطی که در میادین مختلف اجتماعی و سیاسی با همنوعان خود پیدا میکند با قطع نظر از علل و عوامل خارجی، حالت همزیستی و صلح میباشد و این حالت فطری و طبیعی با سجایای نیک و خصایص و ملکات اکتسابی و پسندیده انسانی نیز پیوندی بس عمیق و غیرقابل تفکیک دارد. پیوند فطری، طبیعی و اخلاقی همزیستی و صلح با انسان از نظر واقعیتهای عینی و حقایق تاریخی نیز مورد تایید بوده و اصول و قواعد عقلی نیز این پیوند معنوی را تایید و تحکیم میکند.
صلح از قدیمیترین آرمانهای بشری است و به دلیل اینکه از هر ارزش دیگری در معرض تهدید و مخاطره بوده است، همواره انسانها چه از نظر تئوریکی و چه به لحاظ راهحلهای عملی مقطعی در تلاش چارهجویی برای رسیدن به آن بودهاند. تاریخ سیاسی جهان شاهد عهدنامهها و قراردادهای دو یا چندجانبه بین دولتهاست که نمایانگر گوشهای از فعالیتهای بشری در راه برقراری صلح و همزیستی است. در حقیقت تلاش برای صلح همواره به موازات اقدام برای تجاوز و جنگ افروزی در روابط بین ملتها ادامه داشته است.
همه آنهایی که دم از صلح میزنند از این شعار ایدهآل مفهوم واحدی ندارند. زیرا بیگمان ایدئولوژیها و دیدگاههای فلسفی همواره زیربنای واژهها به ویژه در علوم سیاسی هستند. در حقیقت صلح مورد نظر سرمایهداری غرب به رهبری آمریکا با صلح مورد نظر کشورهای مسلمان و صلح مورد نظر بوسیناییها با صلح مورد نظر صربها از زمین تا آسمان تفاوت دارد، صلح مورد علاقه یک قدرت بزرگ با صلحی که یک کشور ضعیف برای حفظ موجودیت و استقلال خودخواهان آن است فرق میکند. صلح برای یک کشور قدرتمند به معنی آن است که منافع ملی آن در اقصی نقاط عالم مورد تهدید قرار نگیرد، به آن کشور امکان استفاده از تمام منابع بالفعل و بالقوه را بدهد و در مجموع مفهومی وسیع جهانی از صلح را مد نظر دارد. مانند درکی که آمریکا از صلح دارد. اما برای یک کشور ضعیف مانند کویت منظور از صلح چیزی جز حفظ موجودیت و به مخاطره نیافتادن استقلال و حکومتش نمیباشد.
در فرهنگهای سیاسی هم صلح به معنای حالت آرامش در روابط عادی با کشورهای دیگر و فقدان جنگ و نیز فقدان نظام تهدید میباشد. همزیستی مسالمت آمیز در روابط میان کشورها با نظامهای مختلف به معنای رعایت اصول حق حاکمیت، برابری حقوق، مصونیت، تمامیت ارضی هر کشور کوچک یا بزرگ، عدم مداخله در امور داخلی سایر کشورها و فیصله دادن به مسائل بینالمللی است.
اسلام دین صلح و سلم و صفاست و خود نام اسلام از ریشه سلم مشتق است. دو واژه صلح و سلم به کرات در قرآن کریم مورد استفاده قرار گرفته معانی عمیق داشته و از اهمیت ویژهای برخوردارند. سلم در لغت به معنی برکنار بودن از آفات و بیماریهای ظاهری و باطنی است. در قرآن مجید آمده است:«إِذْ جَاء رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ» یعنی ابراهیم از جانب خدا با قلبی پاک و سالم از شرک به دعوت خلق آمد. (سوره صافات، آیه ۸۴)
در قرآن واژه سلم با صلح و مسالمت مترادف است. آنجا که میفرماید:«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ ادْخُلُواْ فِی السِّلْمِ کَآفَّهً» (سوره بقره، آیه ۲۰۸)، یعنی ای کسانی که ایمان آوردهاید همگی در سلم و صفا داخل شوید سلم به معنی سازش عادلانه و همزیستی نیز آمده است: و ان جنحوا للسلم فاجنح لها، یعنی اگر به صلح گرائیدند پس بدان بگرای و در جای دیگری میفرماید: «فَإِنِ اعْتَزَلُوکُمْ فَلَمْ یُقَاتِلُوکُمْ وَأَلْقَوْاْ إِلَیْکُمُ السَّلَمَ فَمَا جَعَلَ الله لَکُمْ عَلَیْهِمْ سَبِیلاً» یعنی: پس اگر آن کفار از شما کنارهگیری کردند و از در صلح و سلم و صفا با شما درآمدند خداوند برای شما درباره آنان سلطهای قرار نداده است.(سوره نسا،آیه ۹۰) و بالاخره اسلام به معنی انقیاد و تسلیم امرحق بودن و سرفرود آوردن فقط در برابر خدا و مشیت اوست و این مبنای اندیشه و رفتار یک مسلمان است.
امروز که افغانستان زخم خورده پس از سه دهه جنگهای خانمانسوز داخلی ، مورد توجه جهانی قرار می گیرد و موفق می گرددتا با انتخاب قوای سه گانه نظام اسلامی، نخستین گامها را در راستای سازندگی این کشور پس از تخریب نظام های ضد مردمی بردارند، در چنین زمانی مسوولیت همگانی، آن است که باید همه مخصوصاً بزرگان کشور در تشخیص موارد صلح و جنگ که از پیچیده ترین و ظریف ترین مسائل سرنوشت ساز است فوق العاده دقیق و هوشیار باشند، چرا که کمترین اشتباه محاسبه در این جهت عواقب مرگبار را به دنبال دارد.
شکی نیست که پس از کودتای هفت ثور کمونیست ها در سال ۱۳۵۷ تا حکومت مجاهدین و طالبان جنایاتی صورت گرفت که برگ سیاهی در تاریخ کشور ما به حساب می آید و هیچ گاه ملت مسلمان افغانستان عاملین این جنایت ها را فراموش نخواهد کرد، با آنکه در این اواخر سازمان های نظارت برحقوق بشر تلاش دارند که موضوع محاکمه برخی از رهبران جهادی را سیاسی و جانبدارانه مطرح کنند وثقل اتهامات را بر آنها متوجه سازند، در صورتیکه در حالت کنونی امکان و شرایط مناسب برای تثبیت و به محاکمه کشاندن مجرمین جنگی وجود ندارد و از آغاز پرداختن به این قضیه حالت سیاسی به خود خواهد گرفت و از رسیدن به یک نتیجه عادلانه حقوقی باز خواهد ماند. چنانچه ما شاهد همایش بزرگ مردمی از سوی بعضی احزاب جهادی در چهارم حوت در کابل بودیم، از جانبی گرایش ها و علایق دیروز باقیست و از سویی، نبرد با تروریزم ادامه دارد و دولت در چنین حالتی توانایی کافی از لحاظ نظامی، سیاسی، اقتصادی و کار آیی های اداری را ندارد، از این رو باید بر مصالح وحدت ملی و ثبات صلح ، روحیه ای هم بستگی فراهم گردد. همانطوریکه قرآن کریم در آیه ۱۰۳ سوره آل عمران و آیه ۴۶ سوره انفال، مسلمانان را به وحدت دعوت کرده و هم از تفرقه نهی فرموده است. برای روشن شدن این موضوع به دو مثال اشاره می شود:
۱- قطرات باران تا وقتی از هم جدا هستند، قدرتی ندارند، اما وقتی در کنار هم قرار می گیرند و به شکل جوی و سپس رودخانه جاری می شوند، چنان قدرتی می یابند که اگر مهار نشوند، سیل بنیان کن می شوند و اگر در پشت سدها شوند، توربین های عظیمی را به حرکت در می آورند که دهها مگاوات برق تولید کرده و چرخ ضعیف را به حرکت در می آورند.
۲- هر دست ما پنج انگشت دارد، اما در برابر دشمن مشترک همه انگشتان با هم جمع شده و به شکل مشت بر سینه دشمن کوبیده می شود. با آنکه هر انگشت از انگشت دیگر متفاوت و متمایز است، یکی بلند است و یکی کوتاه یکی نازک است و یکی کلفت و هر کدام نباشند بخشی از کارهای روزمره انسان زمین می ماند.
با ذکر مثالهای یاد شده متوجه می شویم، که جامعه اسلامی ما امروز در برابر توطئه های دشمن بیش از هر زمان دیگر به اتفاق و یکپارچگی نیاز دارد تا در پرتو صلح و امنیت ما بتوانیم در کنار هم در راستای بازسازی و نوسازی این کشور که پس از تخریب نظام های ضد مردمی ابعاد مختلف آن انجام شده گام برداریم.
اما به طور یقین این وضع نابسامان و بحران پایدار نمی ماند و ناموس افرینش که تمام موجودات را با نظم ثابتی به سوی کمال رهبری می کند به آن پایان می دهد؛ و این دوران سیاه هرج و مرج و ستم و تجاوز که در حقیقت دوران آماده گی برای پذیرش یک صلح پایدار و ابدی است سپری می گردد.
بیتردید منادی واقعی صلح، مکتب حیاتبخش اسلام می باشد؛ اسلام برای این آمده که تمام جوامع بشری را یک جامعه الهی درست کند.
در صدر اسلام هنگامی که پیغمبر اکرم(ص) امپراطور روم، ایران، مصر، حبشه، شرق و غرب عالم را به اسلام دعوت کرد، اولین و مهم ترین دعوت پیامبر اسلام(ص) با اخلاق نیکو و در سایه صلح و آشتی انسانها بوده است.
حضرت علی(ع) می فرماید: هر گاه دشمن تو را به صلحی دعوت کند که رضای خدا در آن بوده باشد پیشنهاد صلح را رد مکن. برای مسلمین باید در تشخیص موارد صلح و جنگ که از پیچیده ترین و ظریف ترین مسائل سرنوشتساز فوقالعاده می باشد دقیق، زیرک و هوشیار باشند، چرا که کمترین اشتباه محاسبه در این جهت عواقب مرگباری را به دنبال دارد . پیامبر بزرگوار اسلام(ص) می فرماید: « صلح جایز است مگر صلحی که حلالی را حرام یا حرامی را حلال کند».
به گفته شهریار یکی از شاعران بزرگ اسلامی:
به جنت، جنگ شیطان بود و آدم خدا هم عذرشـــان را خواست از دم
فرود آورد شان در خاک و فـرمود جهنـــم با بهـــشت اینجاســت توأم
اگر صلح و صفا، عالم بهــشت است وگر جنگ و جـدل، دنــــیا جهـــنم
در این صــورت چه نابخرد کســانیم که غمگین می کنیم این عیش و خرم
بـیاییــــد از محبــــت این جهــان را به خود جـنت کنـــیم و آن جهان را
آیا وقت آن نرسیده که سیل خروشان مسلمین و جمعیت بیش از یک میلیاردی جهان اسلام، در سایه صلح مرزهای خیالی را در هم شکسته و به فرمان قرآن کریم زمینه قدرت اسلامی را فراهم سازند تا دشمنان خدا و دشمنان مسلمین از قدرت آنان بترسند.
آیا وقت آن نرسیده بدانیم ما دامی که یک ابر قدرت اسلامی در سطح خاورمیانه و منطقه به وجود نیامده و ما دامی که در اثر وحدت جهان اسلام، ترس برای دشمنان خدا ایجاد نشود، ابر قدرت های کافر و ضد صلح واقعی، دست چپاول و غارت از کشورهای اسلامی و منابع اقتصادی آنان بر نمی دارند؟
آیا وقت آن نرسیده که دست اخوت به هم داده و از هم پیوستگی های جغرافیای برای آزادی ملل اسلامی و ملل مستضعف جهان در پرتو لوای توحید و کلمه طیبه با هم حرکت و سرزمین های اسلامی را از چنگ غاصبان نجات داده و در دامن عدل اسلامی با هم برادر وار زندگی کنیم؟ آیا وقت آن نرسیده که بدانیم تنگ نظری های محیط و جغرافیا از دید اسلام محکوم است؟
باید متوجه باشیم که درگیری های ساختگی به وسیله دشمنان اسلام بین مسلمین موجب تضعیف این ملت و تولید قدرت برای دشمنان دین است.
به امید فرداهای پر فروغ همراه با تامین عدالت اجتماعی در سایه حکومت علم و دین و سیاست؛ به امید اینکه ما، در سایه هدایت کلام نور بخش الهی به صلح واقعی و همدلی دست یابیم و بر اساس دستورات قرآن و فرمایشات بزرگان دینی مان ، صلح حقیقی را سرمشق زندگی خویش قرار دهیم.
سید جعفرعادلی«حسینی»