همانگونه که دین اسلام یک آئین جاویدانی، و بر اساس فطرت و ارضای صحیح تمام خواسته های انسانی پایه گذاری شده و به موضوع محبت و هم دوستی توجه فراوانی دارد و دیگر دوستی در این دین، مقدس شمرده می شود. اسلام همه انسانها را از یک ریشه می داند و امتیازهای غلط نژادی، قبیله […]
همانگونه که دین اسلام یک آئین جاویدانی، و بر اساس فطرت و ارضای صحیح تمام خواسته های انسانی پایه گذاری شده و به موضوع محبت و هم دوستی توجه فراوانی دارد و دیگر دوستی در این دین، مقدس شمرده می شود. اسلام همه انسانها را از یک ریشه می داند و امتیازهای غلط نژادی، قبیله ای و مادی را به رسمیت نمی شناسد. از آنجا ییکه همه آدمیان آفریده خدای متعال و در اصل از یک پدر و مادراند، همگان شایسته احترام و دوستی و محبت و راهنمایی هستند. از این رو، پیامبر رحمت للعالمین حضرت محمد مصطفی(ص) منشور آزادی اسلام را ویژه ای گروه خاصی ندانسته، بلکه آن را برای همه انسان ها آورده است.
اسلام نه تنها به مسلمانها احترام می گذارد، بلکه بشر دوستی را به جایی رسانده است که به پیروان خود دستور می دهد، همچنانیکه به نیک بختی و پیروزی خویش علاقه مند هستید، برای دیگر انسان ها نیز همانگونه باشید. اسلام می گوید: مسلمان باید دیگر گرا باشد، چیز خوبی را که بخود می پسندد برای دیگران نیز همانگونه باشد و آنچه را که برای خود زشت و ناپسند می شمارد، برای آنان نیز قبیح و ناپسند بشمارد.
دین اسلام، آیین محبت و مهرورزی و مخالف ظلم و ستم، نفاق افگنی، تجاوز جنسی، توهین و ریختن آبروی مسلمان، و از همه مهمتر قتل نفس و حملات انتحاری تروریستان، که بنام اسلام خون هزاران هموطن مسلمان ما را می ریزند هست.
پیامبر بزرگ اسلام(ص) در بیانى پر ارزش مىفرماید : « إنَّ اللّهَ تَبَارَکَ وَتَعالَى لاَ یَنْظُرُ إلى صُوَرِکُمْ وَلاَ إلى أمْوَالِکُمْ وَلَکِنْ یَنْظُرُ إلى قُلُوبِکُمْ وَأعمَالِکُم »(۱) خداى تبارک و تعالى نه به ظاهر شما مىنگرد و نه به ثروت و اموالتان ، بلکه به قلوب شما و اعمالتان نظر مىکند. بر پایه آیات و روایات، قلب در وجود انسان از موقعیت ویژهاى برخوردار است تا جایى که صلاح و فساد و پاکى و ناپاکى انسان در ارتباط با حالات این مرکز حساس و این سرمایه ملکوتى و عنصر عرشى است .
بنا براین اسلام دین زندگی و جهانی و ابدی بوده و قانون آن برای توحید، ایمان به خدای مهربان و سعادت دنیا و آخرت می باشد و محبّت یکی از ارزشمندترین صفتهای بشری بوده که از شرایط اساسی آن ایمان هست. مهرورزی و دگر دوستی از عالیترین ارزشهای انسانی است که انبیا و پیامبران و انسانهای شایسته به این ارزش دست پیدا میکنند و چنانکه پیامبر اکرم(ص) فرمودهاند: اساس عقل، بعد از ایمان مهرورزی و دوستی با مردم است.
اینجاست که به عظمت و اهمیت داشتههای خود پی میبریم؛ اخلاق مسلمان و آداب زندگی او، آدابی ربّانی و الهی است که سرچشمه آنها نیز وحی می باشد که همواره پابرجا و والا هستند و فراخور همه انسانها به رغم اختلاف در نژاد و جنس و زمان و مکان میباشند؛ این اخلاق، اخلاقی عملی است که هدف از آنها انطباق واقعی و بیان راههای برخورداری و آراستگی به آنهاست. ریشه پایبندی به آنها نیز در شعور و احساس انسان در نظارت و مراقبت الهی از اوست.
لذا جامعه اولیه اسلامی با اصول و ارزشها و اخلاق والایی که همدلی میان همگان و از میان برداشتن کینه توزیها و نیز گسترش ارزش های محبت و مهربانی و همدلی و دوستی و برادری میان ایشان را در پی داشت و به اوج پیروزی و عظمت دست یافت.
زمانی که پیامبراکرم(ص) به مدینه مهاجرت کرد اولین اقدام آن حضرت ایجاد همدلی با محوریت اطاعت از خدا بود، چه ابتدا میان (افراد دو قبیله) اوس و خزرج و در پی جنگهای سختی که میان آنها درگرفته بود، الفت و دوستی برقرار کرد. محبت آنها نسبت به یکدیگر افزون و دشمنیها کنار گذاشته شد و زندگی در میان آنها با حضور اسلام، تبدیل به برادری، همدلی، یاور و همرزم یکدیگر گردیدند.
اینک ما به قصد عمومیت بخشیدن به روح الفت و همدلی میان بخشهای مختلف امت، نظری به سه ارزشی میاندازیم که در شکلگیری و پیدایش «خیرامه اخرجت للناس» یعنی، بهترین امتی که برای مردم پدید آمد، سهم بسزایی داشتند.
الف) بخشش و مهربانی
اقتضای صفت بخشش ومهربانی، برخوردار ساختن مردم از منافع و مصلحتها حتی در صورت عدم تمایل خودشان است. واژه رحمت در قرآن کریم به معانی بسیاری وارد شده است از جمله به معنای الفت و محبت میان اهل ایمان، چنانکه در این سخن الهی مطرح شده است: «وَجَعَلْنَا فِی قُلُوبِ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُ رَأْفَهً وَرَحْمَهً»(۲) و در دلهاى کسانى که از او پیروى کردند رأفت و رحمت نهادیم. این عاطفه انسانی که خداوند متعال آن را در انسان به ودیعه نهاد و از آن حمایت کرد و با آموزههای پیامبران به رشد و پرورش آن پرداخت تا به عنوان قاعده و اساس روابط افراد و گروهها با یکدیگر درآید، در واقع شالوده عقیده را تشکیل میدهد، زیرا هم قاعده میان خدا و انسان و هم اساس رابطه میان امت و پیامبر(ص) بشمار میرود، همچنانکه شالوده جامعه انسانی مبتنی بر این قاعده است و نتیجتا از جمله صفات پیامبر رحمت و هدایت شمرده میشود. خداوند متعال در توصیف پیامبرخدا(ص) و مؤمنانی که همراهش بودند میفرماید: «مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاء عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاء بَیْنَهُمْ»(۳) یعنی؛ محمد(ص) پیامبر خداست و کسانى که با اویند بر کافران سختگیر و با همدیگر مهربانند…
بنابراین انسان باید در جهت تحکیم و تقویت عناصر محبت و رحمت به عنوان شالوده و اساس هرچیز و نیکی در خود بکوشد زیرا پروراندن عشق و محبت به خدا و به پیامبر و به اولیا و اهل بیت پیامبر(ص) در دل، یکی از اصول آیین اسلام است و بدون آن انسان به موجود تندخو و سخت دلی تبدیل میشود که قادر به کنار آمدن با خود و دیگران نیست و مردم از پیرامون وی میرمند و از آن رو که اگر این رحمت و مِهر به درستی پرورانده شود، آنگاه خود را بر همه روابط و پیوندهای انسان با آفریدگار و آفریدهها و حتی با حیوانات و جمادات، بجای میگذارد.
تردیدی نیست که دشمنیها، دین آدمی را تضعیف و کارآمدی وی را میکاهند و تمام فکر و ذکر او را به تردید و بیاعتمادی به دیگران مشغول میسازند؛ وقتی انسان درگیر خصومت و جنگ با دیگران باشد در برابر دو گزینه قرار میگیرد: یا باید کوتاه بیاید و شکست را پذیرا شود و یا بیشترین زیان را به طرف دیگر وارد آورد که هر دوی این گزینهها برای انسان مؤمن مشکلساز است.
هیچ دینی همچون اسلام، نویدبخش سعادت پیروان خود نیست؛ از نظر اجتماعی، عنوان محبت را مطرح میسازد و آن را حقیقت و جوهر دین معرفی میکند. عشق و دوستی در راه خدا و نفرت و دشمنی برای خدا، بیانگر توحید و نفی شرک از شالودهها و اصول این دین بشمار میرود. در این راستا از امام محمدباقر(ع) روایت شده که فرمود: «مگر دین جز محبت است؟» و خداوند متعال میفرماید: «حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإِیمَانَ وَزَیَّنَهُ فِی قُلُوبِکُمْ»(۴) خدا، ایمان را براى شما دوستداشتنى گردانید و آن را در دلهاى شما بیاراست. و نیز میفرماید: «إِن کُنتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللّهُ»(۵) اگر خدا را دوست دارید از من پیروى کنید تا خدا دوستتان بدارد.
بنابراین دوستی برای خداوند متعال پایه و محور زندگی انسان مسلمان و این دوستی فراتر از همه دوستیها و در عین حال سرچشمه همه دوستیهاست. دوستی و محبتی است که عاطفه آدمی را شکل میبخشد و برای خدا و در راه خدا به آنکس که خدایش فرمان میدهد و دوستیاش ادامه دوستی و عشق به خداست، دوستی و محبّت میورزد و با دشمنی و خصومت نسبت به دشمنان خدا قرین میشود، زیرا دوستی با خداوند متعال هرگز با دوستی با دشمنان خدا، یکجا گردهم نمیآید؛ هواداری و دوستی خداوند متعال با هواداری از دشمنان خدا سنخیّتی ندارد و محبّت انسان به خدا و در راه خدا نیز نمیتواند برکنار از دشمنی و خصومت و برخوردی منفی با دشمنان خدا باشد.
بدین ترتیب اطاعت از اولیای امر پس از رسول خدا(ص) در پیوند با اطاعت از خدا و رسول قرار میگیرد و حکم همان اطاعتی را دارد که برای خدا و رسول بر مؤمنان فریضه شده و پس از رسول خدا نیز به اولیای امر انتقال مییابد.
بنابراین محبت به رسولخدا(ص) و اولیای امور پس از آنحضرت، در واقع شاخهای از محبت به خداوند متعال است. از رسول خدا(ص) روایت شده که فرموده است : «سوگند به آنکه جانم به دست اوست کسی از شما ایمان نیاورده مگر مرا بیش از پدر و مادر و فرزندانش دوست داشته باشد.» در ادامه محبت به رسولخدا(ص)، محبت به اهل بیت(ع) او و سپس اولیای امر قرار میگیرد.
بنابراین محبت برای خدا و دشمنی برای خدا، معیار و مقیاس دقیقی برای شناخت خلوص و پاکی دلها برای خداوند متعال است.
و برای همه اینهاست که محبت انسان به برادر دینیاش، نشان از محبت و دوستی او به خدا دارد؛ در زندگی آدمی چیزی برتر و بهتر از آن نیست که برای خدا دوست بدارد و برای خدا دشمنی ورزد و برای خدا ببخشد و برای خدا بازدارد و اگر چنین شد و اینها همه در دل انسان مسلمان شکل گرفت، نشانهای است که توحید خالص را به قلبش مینشاند و دلش را برای خداوند متعال پاک و خالص میگرداند. از رسول خدا(ص) آمده که فرموده است: «دوستی و محبت مؤمن نسبت به مؤمن از برترین شاخههای ایمان است؛ بدانید هرکس برای خدا دوست داشت و برای خدا دشمنی ورزید و برای او بخشید و برای او بازداشت، از برگزیدگان خداوند است.»
ب) عوامل الفت و محبت
میدانیم که در شخصیّت مؤمن، اصل الفت و محبت نسبت به دیگران است و نفرت و کین نسبت به دیگران (جز دشمنان خدا) در شمار اخلاق مؤمن نیست و ویژگی فاسقان و نابکاران است.
وقتی دلها، الفت میگیرند و مهر و محبت به هم میورزند خداوند متعال برکات و توفیق خود را نثارشان میسازد ولی هنگامی که تفرقه و نزاع و درگیری حکم فرما شود و بر روابط چیره گردد خداوند برکات خود را دریغ میدارد و تأییدات و توفیقش را از آنان سلب میکند. ای بسا در اشاره به همین نکته است که در حدیث شریفی از رسول خدا(ص) آمده است: «یدالله مع الجماعه» و «الجماعه رحمه و الفرقه عذاب» دست خدا همراه با جمع است. و جماعت رحمت و تفرقه عذاب است.
اسباب محبّت:
اسلام در راستای توجه جدّی به بنای جامعه الگویی که مهر و محبّت بر آن حکمروا باشد، ویژگیهایی را مطرح ساخته که به فراهم آوردن محبت و برخورداری از آن در صورت اعمال آنها میانجامد. ما خلاصهوار به شماری از این ویژگیها اشاره میکنیم:
۱. حُسن نیّت
نیّت و خواست قلبی، تأثیر بسزایی در اعمال و رفتار آدمی دارد که خود متوجه آنها نیست. از جمله نتایج و پیامدهای آن فراهم آمدن محبت میان مردم است. از امیرمؤمنان علی(ع) روایت است که فرمود: «هرکس نیّتش پاک شود پاداشش افزون و زندگیش سعادتمند گردد و مودّتش واجب شود.»
۲. خوش گمانی به مردم
از اخلاق والا و پسندیده آدمی، خوشگمانی به مردم و حمل (گفتار و کردار و رفتار) آنها بر وجه درست است؛ این کار محبت و مهربانی بدنبال دارد؛ از امام علی(ع) روایت شده که فرمود: «هرکس به مردم خوشگمان شود، محبت ایشان را بدست آورد.»
۳. حسن معاشرت
خوش رفتاری و معاشرت نیکو با همراهان، محبت بدنبال دارد. از امام علی(ع) است که فرمود: «خوشرفتاری و مصاحبت نیکو، محبت دلها را میافزاید» و نیز آمده: «با حُسن معاشرت، محبتها تداوم مییابد.»
۴. خوش رویی
به معنای روی خوش نشان دادن و برخورد خوب داشتن است و از امام علی(ع) روایت شده که فرمود: «خوشرویی، تور شکار محبّت است.» یعنی که میتوان با لبخند و بشاش بودن، محبت شکار کرد.
۵. اخلاق نیکو
در واقع حالتی روانی است که کردارهای آدمی به سادگی از آن صادر میشود؛ گفته شده است که اخلاق نیکو، خیر دنیا و آخرت را بدنبال دارد، زیرا خیر و سعادت صاحب خود را یکجا گرد میآورد.
۶. نرم خویی با دیگران
نرم خویی همان ملایمت و نقطه مقابل خشونت و تندخویی است. در حدیث آمده است : «نرمخویی نیمی از زندگی است.» و از امیرمؤمنان(ع) آمده که فرمود: «نرمی و گشادهدستی آدمی، او را برای دشمنانش نیز دوست داشتنی میسازد.»
از جمله برجستهترین عوامل کسب محبت دیگران، اظهار محبت و دوستی می باشد. طبیعی است هرکس نسبت به دیگران دوستی ورزد آنها نیز دوستیاش میورزند و خواهان او میشوند؛ از امام باقر(ع) نقل شده که فرمود: عربی از بنی تمیم به حضور پیامبراسلام(ص) رسید و از ایشان خواست تا او را سفارشی کنند. آنحضرت از جمله به وی فرمودند :«مردم را دوست بدار تا ترا دوست بدارند.»
لذا در میان پیوندهای متقابل مردم با یکدیگر، برادری یالاترین مرتبه نزدیکی و الفت است و تعبیر رابطه میان مؤمنان به برادری، خود گویای عمق این پیوند است و خداوند متعال میفرماید: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَهٌ»(۶) در حقیقت مؤمنان با هم برادرند.
افراد این امت (امت اسلامی)، عضو یک خانواده هستند و همبستگی و همکاری و همدلی اعضای خانواده شامل حال آنها نیز میشود.
از امام زینالعابدین(ع) روایت شده که به «الزهری» فرمود: «ای زهری! چرا مسلمانان را به منزله خانواده خویش درنظر نمیگیری و بزرگشان را همچون پدر، کوچکشان را چون فرزند و همسالانشان را چون برادر خویش نمیانگاری؟»
این تصور وجدانی از امت، مستلزم آنست که جامعه براساس احساس مسؤولیت، همبستگی، همدلی و همیاری استوار شده باشد؛ چنین جامعهای همبسته و یکدل و پیوسته به یکدیگر است و هرکدام از اعضای آن به همانگونه که مسؤولیت خویش و مسؤولیت نیازهای خویش را برعهده دارند، مسؤولیت دیگران را نیز برعهده میگیرند.
ج) رویارویی با مشکلات و اختلافها
اسلام با مشکلات و اختلافهایی که ممکن است میان برادران و دوستان پیش آید، به دو شیوه برخورد میکند:
۱. پیشگیری قبل از وقوع
از امام علی(ع) نقل شده که فرمود: «هرکس برهرخطایی، برادرانش را بازخواست کند، شمار دوستانش کاهش پیدا میکنند.»
و نیز آن حضرت فرمود: «برادرت را با آنچه هست، تحمّل کن و در سرزنش وی زیاد روی مکن که کینه و نفرت بدنبال میآورد.»
تردیدی نیست که سعه صدر و گنجایش داشتن در برخورد با دوستان و برادران از مهم ترین عوامل پیشگیری از مشکلات است؛ راه درست و اصولی رویارویی با آنها نیز در چشمپوشی، تسامح، گذشت، بردباری و سعه صدر در برخوردها و تحمل خطاها و لغزشهای دیگران می باشد؛ پیامبرخدا(ص) نیز فرموده است: «نیمی از مؤمن، چشمپوشی است.» و امام علی(ع) فرمود: «از والاترین اخلاق بزرگواران، چشمپوشیدن از دانستههای خویش است.»
۲. شیوه حل اختلاف ها
مهمترین ابزار در درمان اختلافهای میان برادران و دوستان از نظر اسلام، آنست که دیگران برای حل اختلافها و از میان برداشتن حساسیّتها به میانجیگری بپردازند. در این رابطه پیامبراکرم(ص) میفرماید: «اصلاح ذاتالبین از عموم نماز و روزه برتر است.» و نیز آن حضرت میفرماید: «پس از اقامه فرایض، هیچ کاری بهتر از آشتی دادن مردم با یکدیگر و میانجیگری یعنی گفته نیکو و آرزوی نیکو، نیست.»
تردیدی نیست که هر مؤمن صادق و با ایمانی با تمام وجود آرزو میکند که امت و جامهاش را متحّد، همبسته و بدور از درگیریها و نزاعها و برکنار از فرقهگراییهای تنگنظرانه و فاقد مِِهر و محبت و تسامح و مدارای اسلامی. بناء مسؤولیت شرعی همه ما پاسداری از این دین در برابر شبیخونها و دور ساختن خود و محیط و جامعه خود از تعصبها و عصبیتها و تکفیرها و نیز تلاش و کوشش مجدانه در گرایشها و گفتمانها و مقابله با منحرفان و نفوذیهایی است که با شعارها و اعمال توهینآمیز نسبت به مسلمانان وارزشهای دینی و مذهبی و آب ریختن به آسیاب دشمن مشترک و به سود مستکبران و اهداف دشمنان اسلام جهت متفرق ساختن امت اسلامی میکوشند. همانطوریکه سالهای اخیر شاهد دخالت قدرت های بیگانه در کشورهای مختلف اسلامی به سرکردگی یهود و استکبارهستیم و آنان با دامن زدن اختلافات فرقه ای، نژادی و… در میان ملت های مسلمان میلیونها دلار را به مصرف می رسانند، با کمال تأسف یکی از نمونه های کوچک آن، ایجاد اختلافات قومی ومذهبی در میان جوانان دانشگاه پایتخت کشور ماست، با طرح ایجاد شبهات و تحریک احساسات مذهبی، توسط برخی تُندروان مذهبی عده ای از دانشجویان ساده لوح را اغفال نموده و محیط علمی را به محیط جنجال های فرقه ای می سازند. باید جوانان ما آگاه باشند که ما امروز یک اولویت مهم در این کشور داریم که آن عبارت از دشمنان مشترک اعقادی و جغرافیای سرزمین ماست، نباید دشمنان اسلام و لائیک های که درصدد تضعیف اسلام و ارزشهای دینی ایجاد شبهات توسط یکعده افراد خاص باعث خشونت و اختلافات گردد.
هرچند قبل از سه دهه تحولات سیاسی این کشور، علمای بزرگواری بودند که با هماهنگی و همبستگی شان توطئه های دشمنان اسلام را مهار می نمودند، آنها در مراکز آموزشی مشترکا فعالیت داشتند و در جلسات و مراسم همدیگر حضور می یافتند، شخصیت های همانند: آیات عظام؛ مرحوم حجت، شهید واعظ، شهید افشار، علامه شهید بلخی، شهید استاد شعاع، علامه شهید ناصر، علامه شهیدمصباح، مولانا مرحوم خان مولوی، شهید علامه شهید فیضانی، مجددی ها هرکدام در جامعه آن روز معماران اخوت وهمبستگی امت اسلامی بودند و چنانچه دشمن اقدام به دامن زدن اختلافات می نمودند، آنان با دقت و هوشیاری توطئه دشمنان اسلام را خنثی می نمودند.
بی تردید یکی از علمای بزرگوار شهید که در گذشته مصدر خدمات فراوان در رابطه با همبستگی جامعه ما گردید، حضرت آیت الله العظمی شهید واعظ(ره) می باشد؛ او در عصر خویش از طلایه داران تقریب و اخوت اسلامی میان تشیع و تسنن افغانستان بود، چنانچه که معظم له در رد افترائات ملای درباری و اجیر بگیربیگانه (ملا مبارک) در کتابی بنام «سیف ابرار»، آیت الله واعظ در آن زمان اولین منادی وحدت بود که در جواب گزافه گویی های او کتاب ارزشمند «سیف الاسلام» را نوشت و در مقدمهی این کتاب آمده است: «هدف من از ذکر این مقدمه آن است که خوانندگان گرامی چنین تصور نکنند که این جا، نبردی است بین شیعه وسنی و یک نفر عالم شیعه از اعتراضات عالم سنی جواب میگوید، بلکه حق واقع این است که این داعی مخلص به حیث یک نفر وطن دوست و طرفدار وحدت ملی قلم را بدستم گرفته می خواهم از این نوشته ی خود دونتیجه بگیرم:
۱ – اضطراب اعصاب و جوشش جوانان شیعه را که نویسندهی «سیف الابرار» برای شان تولید کرده فرو بنشانیم و آرام کنم.
۲ – این مرد بی اطلاع را به خطا و اشتباهی که کرده دانسته کنم تا در آینده از چنین نوشته های نا بجا و نفاق انگیز خود داری کند. به شرف وطن عزیز و سنگینی این آب و خاک که هدفی ندارم، جز حفظ وحدت ملی و استحکام مبانی اتحاد و اتفاق، و چون جواب های که می نویسم مبنی براساس وحدت و یگانگی است نه مبنی بر اختلاف شیعه و سنی، که من همیشه از خداوند متعال توفیق اتحاد و اتفاق برای تمام برادران محترم اسلامی تمنا دارم».
آیت الله واعظ باور داشت که وحدت اجتماعی، سیاسی و اقتصادی تحقق نمی یابد، مگر هنگامی که مسلمانان به «حق» باز گردند و نسبت به آیات قرآنی دیدگاهی صحیح بیابند که از سیره نبوی سرچشمه می گیرد وزندگی خاندان پیامبراسلام (ص) به آن دخالت مستقیم دارد، زیرا تنها این عامل خواهد توانست شالوده ای استوار بنیان نهد که رفتارهای فردی و اجتماعی را سامان می بخشد والبته در این میان رسول اکرم وخاندان مطهرش الگو و اسوه مسلمانان هستند. چنانچه در بیانات و نوشته های آیت الله واعظ راهکارهای تحقق وحدت تشیع و تسنن ، وحدت مردم افغانستان ذکر شده و از جمله در بخشی از کتاب «سیف الاسلام» آمده: « پس از منطق وحدت دینی و وحدت ملی بر هر فرد از افراد ملت غیور افغانستان لازم است که بقدر قدرت خود در رشد ریشهی اتحاد و تأمین وسایل اتفاق بکوشند و از نداهای نفاق انگیز و نوشته های تفرقه انداز که منافی وحدت ملی است خود داری کنند واگر جاهلی از روی نادانی، یا مستخدمی از روی غرض و ایفای وظیفهی سیاسی رخنه در وحدت ملی باز کند و صدمه در شیرازه ای اتفاق و اتحاد میزنند، لازم است دانشمندان مشفق که علاقه به این آب و خاک دارند هرچه زود تر آن رخنه را ببندند و اولیای امور نیز در استحکام مبانی وحدت بذل مساعی فرمایند…»
بزرگان و علمای فعلی کشور ما نیز همانند بزرگان گذشته ، باید نقش خود را در ترسیم اولویتها و روشنگری میان مردم، جهت مشارکت همگان در حفظ منافع و مصلحت و وحدت امت و اولویت گفتمانها، اندیشهها و شیوههای فعالیتو گامهای مورد نیاز، ایفا نمایند. علما آنچنانکه در سخنان پیامبراکرم(ص) آمده است: وارثان پیامبرانند لذا آنها باید نقش حقیقی و مهم خود را بازیابند و مسؤولیتهای شرعی خود در فراخوانی به وحدت را بر دوش گرفته و برای نجات جامعه خویش از توطئه و دسیسههای شوم استعمارتلاش نموده و درتحکیم ارزشهای رحمت و محبت و برادری در جوامع اسلامی تلاش نمایند.
پاورقی:
نویسنده: سیدجعفرعادلی«حسینی»
تمامی حقوق مادی و معنوی این وبسایت برای جهاد فرهنگی افغانستان محفوظ است و هر گونه کاپی برداری از مطالب این وبگاه با ذکر منبع بلامانع میباشد.